کد خبر: ۱۱۲۳۴۵
تاریخ انتشار:۰۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۳
زنده و زندگی ــ انتخاب
شوشان ـ  جعفر دیناروند :

انسان موجودی انتخابگر است.می کوشد تا بهترین ها را برگزیند.تلاش و کوشش های او با معنا و دارای منظورهای خاصی است.این که چنین اهدافی باید انسانی و دارای ابعاد درونی پاک و منزه باشند، باعث می شود تا در بیرون کشیدن احسنت ها، کوشش نماید.
این، انتظاری درست و منطقی است که آدمی می کوشد تا با انتخاب بهترین ها،در جستجوی آرامش و آسایش خویش باشد.در واقع می توان توازن آدمی را در نوع انتخاب او یافت.این بدان معنی است که بی تعادلی نیز ممکن است روی دهد و نوع بشر را بر زمین زند.
گاه این درک، ناچیز می شود و انتخاب به مسیری نادرست و غلط هدایت می گردد.بنابراین،در اصل انتخاب، راهی جز تفکر و تعقل نیست و هر شخص، با توجه به آنچه برداشت می کند؛ در تلاش است تا برگزیننده ی ماهری نیز باشد.چنین وضعیتی که می تواند آدمی را به برگزیدن بکشاند، بسیار مهم و حیاتی است اما سئوال این است، آیا این انتخاب می تواند منفی یا غیر انسانی هم باشد؟بدون شک، پاسخی مهم در برخواهد داشت که البته به یکباره و بدون تامل، نخواهد بود.این پرسش، دارای ابعاد فکری و اندیشمندانه ای است که زمانی خاص را می طلبد تا با تحلیل های زیر بنایی و استدلال های قوی،پاسخ های علمی را منعکس نماید.در واقع، در همین بعد است که می توان انسان ها را به دو شکل جداگانه،مجزا نمود.آن هایی که فقط زنده اند و افرادی که زندگی می کنند.زندگان در انتخاب خود یا ضعیفند یا در دون ترین شکل، عمل می کنند.در زندگی کنندگان، انتخاب جزئی جدا ناپذیر از روند رو به رشد آن هاست و لذا در تلاشند تا بهترین ها را در موثرترین ها داشته باشند.این، تفاوتی بزرگ است میان آن هایی که زنده اند و کسانی که زندگی می کنند.
پرداختن به انتخاب در واقع بیرون کشیدن از میان انبوه هاست.کسانی که در دنیای امروز خود را موثر می دانند، در انتخاب امور و بیرون کشیدن، فعال و بی قرارند.آن ها،در تفکرات خویش مشغولند و انواعی از راه ها را موثر بر می شمارند، به دنبال بهترین ها هستند و گرچه این امر را نسبی برمی شمارند اما، هرگز رها نمی کنند.در کنار این وضعیت، افرادی که فقط وجودی فیزیکی دارند، انتخاب را به عنوان اصلی برای ماندن، در نظر می گیرند.
در واقع، برای بیرون کشیدن بهترین ها از بدترین ها، تلاش نمی کنند بلکه به دنبال کسانی می روند که زنده بودن آن ها را متضمن باشند.خواه با نانی و خواه با قطره ای آب.ماندن و نفس کشیدن، ان ها را کافی است و تفکر و اندیشه؛ راهی برای موثر بودن باز نمی کند.گزینش برای آن ها تنها لغتی بی معناست که جبر،باعث ورود آن ها به معنی یابی می گرددد.انتخاب در معنایی شگرف یعنی، مقبول بودن، در واقع کسانی در این راه قدم برمی دارند که قبول داشتن را مهم تلقی نمایند.
بر این اساس، هر گزینه ای مقبول نیست و هر موردی گزینش نمی شود.باید، حالات و تفکرات همسانی داشته باشند و فرد با درکی بالا آن ها را در درون خویش ذوب نماید.
مقبول بودن، بعد از خود دفاع کردن را ایجاد می نماید.درست است که آدمی می کوشد تا بهترین ها را برگزیند اما همیشه این مهم روی نمی دهد.در روند زندگی، این مهم می تواند تاثیرگذار ترین باشد.این بدان معنی است که گاه، فرد، خود انتخاب می کند و زمانی، دیگران برای او برمی گزینند.در بسیاری از جوامع این چنین است.معنای این فعالیت آن است که تصمیم گیرندگان برای مقبول نمودن، کسانی هستند که خود را برتر می یابند.در چنین وضعیتی،کسانی مغلوب می شوند که فقط خواهان زنده بودن هستند.پیروی از دیگران بدون این که راه را تشخیص دهند.انتخاب را باید فعالیتی هدفدار تلقی نمود.در این راه، شناخت، ابتدایی ترین راه است.جداسازی نیز اصل و اساسی برای پی بردن هاست.در این میان، افرادی می توانند وارد شوند که هدفمند باشند.کسانی که زنده اند و فقط به دنبال موجودیتی به هر شکل می باشند، از این قاعده مستثنی می شوند.
در مقابل، افرادی که انسانند و خود را در روند زندگی موثر می دانند؛ در تلاشند تا برگزیدگی را بنیانی برای موجودیت خود در نظر گیرند.مقبول قرار دادن در این راه، به معنای تطابق با خواسته هاست.پس، انگیزه ی فرد مهم می گردد.در این میان، انسان هایی که در استمرار زندگی نقش دارند، در انتخاب نیز خود را موثر می دانند.بر این اساس، جداسازی مورد از موارد بسیار،کار را به مجاورت خواهی و تطبیق با اندیشه ها می کشاند که خاص افراد اندیشمند و متفکر است.
زنده بودن و زندگی کردن بر اساس فعالیت انتخاب ،راهی برای جداسازی انواع انسان هاست.
آن هایی که قادرند تا با ایجاد نقشی موثر در برگزیدن، خود را نما دهند و کسانی که انتخاب را از خود سلب می کنند و به دیگران می سپارند تا نشان دهند که این گزیدن را برای زنده ماندن نیاز دارند.
چنین وضعیتی باعث حذف اندیشمندی در میان مردم و وابستگی به قدرت ها یا زورگویان می گردد.
اساس انسانی برای انتخاب، پابرجا و محکم است و اگر این چنین وضعیتی حاصل نشود، جامعه رو به اضمحلال می رود.مطالعه ی موارد و برگزیدن بهترین ها، خاص نوع بشر است که می تواند موثر بودن خویش را بر طبیعت ثابت کند.این، سهمیه ای نیست و شامل تمام انسان های می گردد.اگر چنین شود، زندگی کردن، معنادار و در غیر این صورت، جدایی میان آدم هایی است که خود را تنها، نفس کش تصور می نمایند.انتخاب، باید شخصیت آدمی را برای قبول مسئولیت ها؛ مهیا نماید.شکلی از رفتار که نشان دهنده ی جوهره ی انسانی اوست