کد خبر: ۷۲۶۲۲
تاریخ انتشار:۰۸ تير ۱۳۹۶ - ۰۳:۰۲
نقد فیلم نیمه شب اتفاق افتاد
ما دیگه هیچوقت راحت نمیشیم
اگر همه ی این مطالب را کنار بگزاریم دو سکانس شاید به تمام کمبودهای فیلم بچربد . سکانسی که زیبا بالای جسد حسین آخرین وداعش را با لفظ مادر میگوید و سکانسی که در جواب امیر میگوید : مادیگه هیچوقت راحت نمیشیم .
شوشان خرمشهر : در نیمه شب اتفاق افتاد ما با درامی سروکار داریم که کمی کج در جایش نشسته . شاید کمی متمایل به فیلمفارسی ست با رگه های کمی از سانتیمالیسم . داستان که تکراری ست و شاید با شنیدن ماجرا دیگر رغبتی به دیدن فیلم پیدا نکنید . پسر جوانی دل درگروی زنی میانسال میبندد و طبق معمول با تابوهای جامعه وارد جدال میشود . جدالی که زندگی زن را خراب و زندگی جوان بر آب میکند .


فیلم از این جهت که هم کارگردان و هم فیلم نامه نویسش زن هستند حائز اهمیت است . شاید همین مسئله هم باعث شده که رگه هایی از فیمینیسم درفیلم قابل احساس باشد . اگر فیلم را بطور سکانسهای جدا گانه تماشا کنیم نظرمان را بیشتر جلب خواهد کرد تا اینکه مجموعه ای قوام نیافته از سکانسهای احساسی را بنام فیلم بخوردمان بدهند . همانطور که میدانید پایه و انسجام یک فیلم ابتدا در سناریو بسته میشود که متاسفانه طلا معتضدی تمام و کمال نتوانسته از پس آن برآید. فیلم نامه با ایجاد سوالهای پیاپی در ذهن مخاطب پیش میرود که تا پایان فیلم هم پاسخی برای آنها نمیابد. ماجرای واقعی شوهر زیبا چه بود؟ واقعا مریض بود ؟ چرا حسین ، جوانی با این وجنات دلش را به زیبا میبازد ؟ هرچقدر هم به عشق در یک نگاه معتقد باشیم نمیتوانیم براحتی این را بپذیریم که حسین یکهو و بدون پیش زمینه عاشق زیبا شود . و از آن طرف با توجه با شخصیت قوی و پخته ی زیبا که ظاهرا مشکلات زیادی را تاب آورده و پای بقیه مردان را از زندگیش بریده هم نمیتوان بیننده را مجاب کرد که به راحتی با شنیدن چند آهنگ قدیمی و یک گلدان دلش نرم شود .


فیلمنامه انسجام کافی برای پیوند داستانکهای کنار داستان اصلی را ندارد و جای کار بیشتر دارد .هرچند فیلم دچار شعارزدگی یا نمادگرایی نمیشود و بازی ها باور پذیر است . برخی دیالوگها به موقع ادا شوند و در نیمه ی دوم فیلم که روند آن هیجانی تر میشود دیالوگ و بازی های رویا نونهالی و گوهر خیر اندیش واقعا کمک شایانی به فیلم میکنند . تینا پاکروان در کنار روایت فیلمش و توجه به روایت درام از مشکلات زنان نیز غافل نیست . هرکدام از زنهای فیلم پاکروان دچار یکی از معضلات زنانگی جامعه ایران هستند . لاله که دیوارش از همه کوتاهتر است و هرکس براحتی به او امر و نهی و جسارت میکند . منیر که زن دوم صاحبکارش است و شاید بزرگترین دستاورد زندگیش همین است که زن مردی مسن تر اما متمکن است . زیبا که در اینجا ام المصائب است . نماد بدبختی هایی که پشت سرهم ما آیند . گویی برخی ادمها هستند که از همان اول بختشان را بد نوشته اند . حالا هم که بعد عمری مهرش به دل کسی افتاده جزآبروریزی و بیکاری و درنهایت قتل چیزی نصیبش نمیشود . نقش شقایق فراهانی هم که آفساید ترین نقش فیلم بود که هنوزم ربط باردار بودنش را با جریان فیلم نفهمیدیم .


 و اما اسی . خواهر بزرگتر حسین . زنی که صاحب کسب و کار و بزرگ خانواده است . اوهم بعد از آبروریزی منزل زیبا و مرگ حسین جز ندامت و حسرت چیزی برایش نماند . هیچکدام از زنان نیمه شب اتفاق افتاد طعم خوشبختی را نچشیدند و این دلیل حائز اهمیت بودن زن بودن کارگردان وسناریست است که در ابتدا بدان اشاره شد . 

فارغ از داستان فیلم موسیقی آن است . کارن همایونفر قطعا یکی از هماهنگ ترین موسیقی های متنش را برای این فیلم ساخته و موسیقی خیلی خوب روی فیلم نشسته که گاهی به آن بال هم میدهد . خصوصا در نیمه ی دوم فیلم که  وارد اوج میشود این موسیقی ست که ضعفهای فیلم را میپوشاند و اگر موسیقی فیلم را باکیفیت گوش دهید مطمئنا متوجه میشوید در برخی سکانسها جادوی سمعی فیلم سطح بالاتری از جلوه های بصری ش دارد.


اگر بخواهیم کمی بدبینانه نیمه شب اتفاق افتاد را به نقد بکشیم باید به نقاط ضعف اغلب فیلم های ایرانی هم اشاره کنیم که این فیلم از آنها مستثنا نیست . تک لوکیشنه بودن فیلم که در اغلب فیلم های ایرانی ساری و جاری ست .کل ماجرای فیلم بجز چند سکانس در باغ محل کار زیبا میگزرد .جای قشنگیست اما ....  . محدودیت در نمایش برخی روابط عاشقانه یا رمانتیک که حس بیشتری را به مخاطب منتقل کند را یحتمل تمام کارگردانان و نویسندگان ایرانی تجربه کرده اند  . ماجرای تکراری عصبانی شدن و هل دادن و برخورد سر به جای سفت و قتل ناخواسته را هم که همه ی ما ازبریم .

 اما از حق نگذریم بازی های خوب معدود بازیگران فیلم بود . رویا نونهالی که با استفاده ی مناسب از المانهای چهره اش نقشش را باور پذیردرآورده بود . سکانسهایی که با تضرع از امیر میخواست حرفش را باور کند یا انجایی که گوشه ی چادرش را به دندان میگرفت و مخاطب در موسیقی کارن و چهره ی رویا مسخ میشد. اتیلا پسیانی را آنقدر در این نقشها دیده ایم که حتی یادمان رفته میتواند نقش های دیگری هم بازی کند .ولی مثل همیشه خوب و باورپذیر بود . پاکروان حتی از امیر هم بازی خوبی گرفته بود . بهترین بازی مکمل را شاید گوهر خیراندیش داشت .آنجا که در ملغمه ی اشک و آه و حلالیت و حسرت دست و پا میزد دل هر عزیز از دست داده ای را با خود همراه میکرد و چه بسا اشکی هم بر گونه ها جاری میکرد . بازی حامد بهداد بدون اغراق و کنترل شده بود . صراحتا بگویم که مدتی بود هرجا اسم بهداد می آمد نگران یک بازی اغراق آمیز بودیم ولی مدتی ست حامد با کنترل بازی و اصطلاحا سوار شدن بر نقشش لایه ی دیگری از بازیش را نمایش گذاشته است . 

اگر همه ی این مطالب را کنار بگزاریم دو سکانس شاید به تمام کمبودهای فیلم بچربد . سکانسی که زیبا بالای جسد حسین آخرین وداعش را با لفظ مادر میگوید و سکانسی که در جواب امیر میگوید : مادیگه هیچوقت راحت نمیشیم .


من حیث المجموع پاکروان با چندبازیگر و یک فیلمنامه ساده و چند لوکیشن محدود کار قابل قبولی ارایه داده که خانواده ی ایرانی را از دیدنش پشیمان نمیکند هرچند دارای نواقصی ست که سینماروها و منتقدین و مخاطبین تیز بین راخیلی راضی به خانه برنمیگرداند. همه ی تماشاگران اما یک جمله را با خود به یادگار خواهند برد : ما دیگه هیچوقت راحت نمیشیم...


عباس مدحجی