کد خبر: ۹۰۹۷۳
تاریخ انتشار:۲۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۳۸
ترکیه هم تحریم شد، اما ایران نشد!
مرتضی آژند

نگاهی به تحریم دو کشور ایران و ترکیه از سوی آمریکا نکات قابل تاملی دارد، در ترکیه مردم به درخواست مسئولین دلارهای خود را به پول ملی تبدیل کردند تا ارزش پول کشورشان بالا برود اما در ایران مردم پول ملی را به دلار تبدیل می کنند و در جواب دعوت مسئولین برای وارد کردن طلا و دلار خود به بازار، کمیپن فرزندت کجاست را راه اندازی کردند.

برای متوقف کردن کاهش ارزش لیر، قطر به کمک ترکیه می رود و با سرمایه گذاری ۱۵ میلیارد دلاری باعث بالا رفتن ارزش پول ملی کشور دوستش می شود، اما در ایران کشور همسایه و دوست یعنی عراق که در همه سال ها از شکم خود زده ایم تا او سیر شود ما را تحریم می کند و دیگر کشور دوست (روسیه‌) که همه ی بردها برای او است، دم از خرید نفت به جای مواد غذایی می زند.

ترکیه در مقابله با آمریکا این توان را دارد که ورود کالای آمریکایی به این کشور را تحریم کند اما در ایران از آنجایی که کالای تولید داخل برای جایگزین کردن نداریم و از ضعف شدیدی در بحث زیرساخت ها و قاچاق کالا و همراهی نکردن مردم برخورداریم، حتی قادر به تحریم کالای آمریکایی هم نخواهیم بود.

مانده ام کشوری که نه دوستی در عرصه بین الملل دارد و نه اعتماد مردمش را به همراه، حتی تولید و زیرساختی هم برای مقابله با تحریم ها در اختیار ندارد، ناکارآمدی در عرصه مدیریتی در بخش های مختلف اش موج می زند و مردمش تحریم ها را دکانی برای مال اندوزی بیشتر کرده اند، چگونه می خواهد از این آزمون بزرگ که با ابر بحران های زیست محیطی هم زمان شده است برنده بیرون بیاید؟

اصلا مگر می شود یک کشور نه اعتقادی به مردم خودش داشته باشد و نه اعتقادی به روابط دیپلماتیک ضامن منافع ملی، مگر می شود مردم یک کشور چنین پشت کشورشان را خالی کنند؛آمدیم واقعا جنگ شد یا تحریم های سخت آمریکا و هم پیمانانش ما را زمین گیر کرد، کدام یک از کشورهایی که در این چند دهه خود را هزینه آنها کرده ایم به کمک ما می آیند، اصلا این کشورها قدرت و توانی دارند که ما را یاری کنند؟

در عرصه داخلی چه، آیا وقتی درب بطری آب معدنی هم وارداتی است توان تولیدی کشور قادر است که حداقل پاسخگوی تشنگی و گرسنگی مردم باشد، آیا اعتمادی هست که مردم را فرابخوانیم و آنها به کمک بیایند یا سختی ها را تحمل کنند، آیا مردم حاضرند برای خاکشان کمی از خود بگذرند؟

دیگر وقت تعارف و انکار نیست، باید با واقعیت همان گونه که تلخ است کنار بیاییم و طرحی نو داشته باشیم، دیگر سخنرانی های هیجانی و انگیزشی جواب گو نیست، دیگر مشخص شده است سرمایه اجتماعی در چه سطحی است، حتی مشخص شده بعضی از نهادهای هزینه خور هم کارایی خود را از دست داده اند و  لزومی ندارد که فعالیت کنند.

برای مقابله با این شرایط لازم است که در اولین قدم تفکر فرسوده ی ناکارآمد و شعار محور فعلی را کنار بزنیم و مدیران بحران را از هر طیف سیاسی، گرایش و عقیده ای که باشند را وارد صحنه کنیم تا اقدامات اصلاحی بعدی را انجام دهند، مدیرانی که تفکر یک تیم فوتبال در آستانه حذف یا صعود به مرحله بعد را داشته باشند، کسانی که زمین بازی و تیم رقیب را بشناسند، هر توپی را گل نخورند، در مرکز زمین تا آخرین نفس بجنگند و از کوچکترین موقعیت گل بسازند.

می توانیم بپذیریم که راه را اشتباه رفته ایم و بر اصلاح امور مصمم شویم، می توانیم هم همچنان در فضا سیر کنیم و همین راه رفته را بیشتر برویم تا به بن بست برسیم، انتخاب با خودمان است!