آيا ميتوان گفت مجلس يازدهم در راس امور است؟/مجلس قبلي تقريبا تمام اين خصوصيتها را داشت/اگر جريان اصولگرا مجلس و دولت را در دست بگيرد چه تاثيري بر اين روند خواهد داشت؟/
رئيسجمهور هر کاري بکند رئيسجمهور است و تريبون دارد و حرف ميزند و حرف او به عنوان رئيسجمهور شنيده ميشود. وقتي رئيس دولت حرفي بزند که شما نپسنديد ترجيح ميدهيد طور ديگري عمل کند.
نزديک به يک ماه است که مجلس يازدهم کار خود را آغاز کرده و همه منتظرند تا مشخص شود اين مجلس پرهياهو و البته شعارين تا چه ميزان ميتواند به وعدههاي خود عمل کند، نمايندگان مجلس يازدهم در تبليغات انتخاباتي خود وعدههايي دادند که شايد بسياري از آنها در اختيار قوه مقننه نباشد يا حتي امروز امکان اجراي آن در کشور وجود نداشته باشد، با اين حال عملكرد مجلسي که از مهمترين شعارهاي آن بازگرداندن اعتبار و جايگاه نهاد پارلمان به راس امور بوده، امروز زير ذرهبين است.
نمايندگان مجلس يازدهم که طيفي به ظاهر يکدست و يکصدا دارند از همان ابتداي کار دولت را از نقدهاي خود ناکام نگذاشتند، علاوه براين به نظر ميرسد برخي شعارهاي سابق خود را که شفافيت آرا يکي از آنها بود به دست فراموشي سپردهاند.
فيضا... عربسرخي در اين باره معتقد است: «مجلس اگر منتخب واقعي همه مردم باشد در راس امور است؛ به اين معني که تمام مردم کشور پاي صندوقهاي راي حاضر شوند و افرادي را انتخاب کنند مجلسي در راس امور است. فلسفه آن هم ساده است؛ مردم در راس امور هستند پس منتخبين آنها هم در راس امور خواهند بود.
مجلسي که منتخب واقعي مردم است و مردم مجبور به انتخاب از بين محدود افراد گزينششده نيستند ميتواند با خواسته اکثريت مردم منطبق شود آن مجلس در راس امور خواهد بود.». فيضا... عربسرخي تنها کسي نيست که معتقد است اين مجلس نميتواند جايگاه قوه مقننه را به آنچه که در راس امور بودن معنا ميشود بازگرداند.
از زمان آغاز به کار نمايندگان مجلس يازدهم بارها اين جمله از زبان صاحبنظران و فعالان سياسي شنيده شده است. همين موضوع هم باعث شده کوچکترين اقدامات نمايندگان در اين دوره بحثبرانگيز شود. در همين رابطه و براي بررسي بيشتر ساختار و عملکرد مجلس يازدهم «آرمان ملي» با فيضا... عربسرخي به گفتوگو پرداخته که در ادامه ميخوانيد.
آيا ميتوان گفت مجلس يازدهم در راس امور است؟
از راس امور کمي فاصله دارد. مجلسي که افراد آن با سختگيرانهترين روش وارد آن شده باشند در شرايط عادي با اين موضوع منطبق صددرصدي نيستند.
مجلس اگر منتخبان همه اقشار در آن براساس شايستگي حضور داشته باشند براي راس امور بودن و شدن راه سختي نخواهد داشت؛ به اين معني که تمام مردم کشور پاي صندوقهاي راي حاضر شوند و افرادي را انتخاب کنند آن مجلس قرابت بيشتري با افکار مختلف در جامعه خواهد داشت.
فلسفه آن هم ساده است؛ مردم در راس امور هستند پس منتخبين آنها هم در راس امور خواهند بود. مجلسي که منتخب واقعي مردم است و مردم مجبور به انتخاب از بين محدود افراد گزينششده نيستند ميتواند با خواسته اکثريت مردم منطبق شود آن مجلس در راس امور خواهد بود. چنين مجلسي مقتدر است.
مجلسي که هر کدام از نمايندگان آن با راي 5 يا 6 درصد از مردم انتخاب شدهاند چندان نميتوانند قدرتمندانه سخن بگويند و معضلات کشور را به چالش جدي و سازنده بکشند، چون قدرت مردم پشت سر آنها قوي و حداکثري نيست. نمايندهاي که50 درصد از راي مردم شهر خود را داشته باشد ميتواند با قدرت بهعنوان نماينده شهر خود حرف بزند.
اما نمايندهاي که راي چنداني نداشته باشد و خودش ميداند چگونه توانسته در مجلس حضور يابد، ناچار است در مقابل دستوراتي که ميگيرد تسليم باشد. درگير شدن بر سر مساله انتخاب رئيس مجلس و ساير مسائل صورتهاي ماجراست و نشانهاي از قدرت و کارآمدي مجلس نيست.
به نظر من، فرقي ندارد چه کسي در راس مجلس باشد. مجلسي که بخواهد مقتدر باشد بايد زمينه درست و پرقدرتي داشته باشد. مجلسي مقتدرتر است که با مشارکت گسترده مردم تشکيل شود.
مجلس قبلي تقريبا تمام اين خصوصيتها را داشت
بله داشت، اما در کنار آن مشکلات و گرفتاريهاي ديگري داشت. از جمله ردصلاحيتهاي گسترده که طبيعتا تعداد قابلتوجهي از افرادي که در توانايي کافي و ظرفيتهاي سياسي لازم را نداشتند وارد مجلس شدند. مساله مجلس دهم با مساله مجلس يازدهم تفاوت زيادي دارد.
مردم از مجلس دهم حمايت کرده بودند ولي نهادهاي ناظر نيز حضور پررنگي داشتند، و نمايندههايي که حرف مردم را به زبان ميآوردند راحت نبودند؛ آقاي صادقي و خانم سلحشوري و برخي نمايندهها به وظيفه خود يعني وکالت مردم و در نظر گرفتن صلاح آنان، عمل کرده و حرف زدهاند. در شوراي شهر تهران نيز ميبينيم تقريبا همين وضع برقرار است و فشارهاي جانبي گاهي بيش از تصور است.
آيا قبول داريد که جريان اصولگرايي تفاوت عمدهاي با اصلاحطلبي دارد. آنها حالتي از مطيع بودن دارند ولي جريان اصلاحات خودزني دارد.
امروز که به جريان اصولگرايي نگاه ميکنيد متوجه ميشويد بسياري از اين افراد حذف شدهاند. اين نوع از حذف، مديريتشده است؛ آنها نيز ردصلاحيت يا برکنار شده يا به بازي گرفته نشدهاند. اگر به فهرست ردصلاحيتشدهها نگاهي بيندازيد متوجه ميشويد.
جريان احمدينژاد با توجه به آنچه به بار آورد هيچگاه حذف نشد و امروز نيز نمايندگان زيادي از اين طيف در مجلس هستند.
اين بدان معناست که احمدينژاد همچنان مورد حمايت است که اگر نبود حذف ميشد. البته آنها نيز نميتوانند مثل گذشته مجددا به قدرت برگردند. اما اگر کاملا حذف نشدهاند يعني از آنها حمايت ميشود. وقتي در بررسي صلاحيتها دايره انتخاب تنگ شود، اينکه چه کسي چقدر قدرت دارد مطرح نيست بلکه اين نکته مطرح است که چقدر مانور دارد. تعدادي از آنها ميآيند و تعدادي حذف ميشوند. اين هم نوعي مديريت است.
اگر جريان اصولگرا مجلس و دولت را در دست بگيرد چه تاثيري بر اين روند خواهد داشت؟
رئيسجمهور هر کاري بکند رئيسجمهور است و تريبون دارد و حرف ميزند و حرف او به عنوان رئيسجمهور شنيده ميشود. وقتي رئيس دولت حرفي بزند که شما نپسنديد ترجيح ميدهيد طور ديگري عمل کند؛ بنابراين براي رياستجمهوري نيز ممکن است گمانهايي مطرح شود که براي مجلس احيانا مطرح است و نياز نيست که توضيح داده شود چه اتفاقي افتاده است.
آرمان ملی - نسترن فراهانی/