شوشان ـ حسن دادخواه :
به یاد دارم در دوران نوجوانی و در آخرین سالهای مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، از فردی پرسیدم که چرا فلان سخنران، تند تند سخن می گوید و با شتاب از موضوعات به موضوعی دیگر می رسد و درنگی ندارد؟ ایشان در پاسخ به من گفت که سخنران مورد اشاره، می داند که چه بسا فردایی و صبحی دیگر را نبیند و از این رو، می کوشد به تندی و شتاب نکات خود را در سخنرانیهایش بازگو کند و به شنوندگان برساند! البته آن سخنران، در همان سالها، بر اثر فشارهای روحی و محدودیت ها، در بیرون از کشور دچار ایست قلبی شد و چشم از دنیا فرو بست و گر چه برخی، مرگ او را به گردن عوامل رژیم سلطنت انداختند که بطور مستقیم و غیر مستقیم عرصه را بر او تنگ کرده بود....
این خاطره اندوه ناک را شاهد آوردم که به عنصر شتاب و سراسیمگی در نسل پیش و پس از انقلاب اسلامی برسم . نسلی که به زعم خویش با هدف تغییر جهان، شتاب و عجله ورزید و از تغییر در خویش بازماندند و بسیاری از امور عاطفی، اخلاقی ، اجتماعی و زیستی خویش را فدای تغییر جهان نمودند و اکنون در گفت و شنودهای خصوصی و شخصی بر اشتباه بزرگ خویش در وانهادن جنبه های ضروری زندگانی اعتراف می کنند و افسوس می خوردند که چرا از انجام این امور مهم غفلت ورزیدند!!
همین دیروز با دوست و همکاری تماس تلفنی برقرار کردم و ایشان گفتند که اکنون در شهر دیگری هستند و برای دیدار و سرکشی به مادر به سفر رفته اند....او را ستودم و آفرین گفتم و بی درنگ به یاد گذشته خود افتادم که در سال، یکی دو بار و هر بار برای دو سه روز، از کارها فاصله می گرفتم و برای دیدار و سرکشی از مرحومان پدر و مادرم به سفر می رفتم و اکنون خود را سرزنش می کنم که چرا بیشتر این دیدارها را انجام ندادم و مدت ماندن در کنار پدر و مادر را طولانی نکردم..... احتمالا فشردگی کارها که با هدف تغییر جهان انجام می گرفت مرا از انجام متداولترین و اخلاقیترین وظیفه یعنی در خدمت پدر و مادر بودن، بازداشته بود!
آن اخلاق و رفتار من و دیگرانٕ مانند من، به علت ناآشنایی با واقعیت جهان بود که درک درستی از دنیا و جهان را به دست ما نمی داد! ما خویش را پیامبران عصر جدید می دانستیم که رسالت تغییر ریل و سرنوشت جهان به ما سپرده شده است و تاریخ را باید از نو می نوشتیم و حرکت بشریت و همه جوامع را در مسیر انحرافی و نادرست تلقی می کردیم!
شوربختانه این اخلاق و رفتار فردی و خصوصی که برخاسته از سلحشوری و روحیه حماسی و مخلصانه نسل ما بود، برخی آن را با خویش به جهان سیاست آوردند و کوشیدند که با همین زمینه رفتاری، ریل و سرنوشت بشریت را به مسیر درست هدایت کنند! از این رو، هزینه های هنگفت مالی و جانی را نه تنها بر خویش بلکه با جمعیت میلیونی ایران و یکتمدن تحمیل کردند! ولی عملا به نقطه ای رسیدند که گویی لازم است در گام اول خودشان را تغییر دهند و جهان کنونی را بهتر بشناسند!
خوشبختانه نسل جدید از فرزندان ما، با همه مخاطرات و آسیب های احتمالی موجود در مسیر انها، اکنون به فرهنگ تازه و نوع رفتار جدیدی رسیده است که می تواند در انتخاب، از آن دانسته ها استفاده نماید.