شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۵۰۱۴
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۴
شوشان - رضا خصالی لالوی به نقل از پدر خود در خصوص قیام 21 دی لالی! نوشت : آن روزها بخشدار وقت شخصی بود به اسم " خرم مبارکه " و من معاون و بازرس بخشداری لالی بودم.روزهای قبل چندین بار گزارشاتی به ما رسیده بود مبنی بر تجمع مردم جلوی بازار. آن موقع جلوی بازار لالی ساخت و سازی نشده بود و منطقه ی وسیعی بود که مستعدترین نقطه برای تجمع بود. 

طبق گزارشات واصله از آقای ...... جلسه ای مشترک بین بخشداری و پاسگاه تشکیل داده شد. بخشداری راضی به خشونت و درگیری نبود اما پاسگاه و رئیس وقت آن آقای "دباغ" خلاف این نظر را داشتند وقتی به آقای دباغ گفتیم " این مردم خواسته ای ندارند و قصد تخریب و شورش ندارند آن ها را به حال خود بگذارید " پاسخ عجیبی را شنیدیم ! 

دباغ خطاب به مسئولین بخشداری گفت : همه ی کشور و تمام پاسگاه ها حسب دستور مافوقین چندین تجمع را تار و مار کرده اند و چندین نفر را کشته اند ! اگر ما نکشیم فردا توبیخ می شویم ! فردا که این ..... ها و این تظاهرات ها سرکوب شد جواب مافوقین خودمون رو چه بدیم !؟ من کاری با بخشداری ندارم وظیفه ی ما چیز دیگری است ! 

کم کم تجمعات شکل گرفت مردم لحظه به لحظه افزوده می شدند پاسگاه که از قبل آمادگی داشت با گارد تهاجمی وارد صحنه شد! در همه جا رسم بر این بود که وقتی نیروهای نظامی وارد صحنه می شوند ابتدا تجمع را مدیریت و آرام کنند اگر نشد سپس تذکر جدی بدهند و تیرهوایی بزنند سپس در مرحله ی آخر تیر مستقیم بزنند ! ولی این ها از همون اول برای کشتن آمده بودند من هم از نیت آن ها مطلع بود و می دانستم امروز چندین نفر کشته خواهند شد. به هر حال نیروها وارد صحنه شدند فورا مسلح شدند و با چند تیر هوایی مردم را نسبتا متفرق کردند و بعد از تیرهای هوایی به دستور سرکار "جوکار" مردم را مورد هجوم تیرهای مستقیم قرار دادند.

مردم وقتی جسارت پاسگاه را دیدند پراکنده شدند آن ها از همان اول هم قصد شورش نداشتند اگر نه همه می دانستند که مردم لالی اکثرا مسلح به سلاح های جنگی و شکاری هستند و اگر قصد بر این بود حتما مسلح وارد صحنه می شدند. در این بین چندتیر به نوجوان 13،14 ساله ای " شهید چنگیز حاجی پور " برخورد کرد و او را زمین گیر کرد بعد برادرش که شاهد صحنه بود به سمت او رفت تا اور با با خود ببرد ولی همین که به برادر زخمی اش رسید چنیدن تیر هم به او اصابت کرد و زمین گیر شد "شهید اسکند حاجی پور" . نیروهای پاسگاه به تیر اندازی خود ادامه دادند. مردم که قصد شورش نداشتند و فقط تظاهرات کرده بودند با دیدن این خشونت متفرق شدند. 
در این حین نیروهای نظامی که قصد کشتار داشتند فرد دیگری را با گلوله های خود مورد اصابت قرار دادند "شهید خیبر حاجی پور" و او را زمین گیر کردند. 


وقتی اوضاع نسبتا آرام شد جنازه ها را با خود بردند و نیروها به پاسگاه بازگشتند. کسی از بخشداری به پاسگاه نرفت چون مردم تیره ها مخصوصا حاجی پورها در تدارک انتقام و حمله به پاسگاه بودند. ماندن در بخشداری هم دردی را دوا نمی کرد چون ممکن بود هر لحظه مردم به بخشداری هم هجوم ببرند. من راهی منزل شدم و چون اوضاع آشفته بود پاترول و تویوتای بخشداری را در حیاط بخشداری پارک کردم و راهی منزل شدم. در راه سرکار " جوکار" سر راه من را گرفت و از من طلب "سیگار" کرد ! من ابتدا به او اعتنایی نکردم ولی او اسلحه را به روی من مسلح کرد و گفت : خداشاهده اگر سیگار ندی می زنمت ! من هم سیگاری را جلوی او پرتاب کردم.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار