شاید شما خوانندگان همراه و بردبار این نوشتار، کاربرد واژهی پرابهت، مدرن و امروزی "کلان شهر" را حمل بر خودشیفتگی و خودستایی بلندپروازانه و بیپایه و محمل برای شهری مثل شوشتر بیانگارید و در دل با خود بیاندیشید که کجای وجهمنالوجوه شوشتر به یک "کلانشهر" مشابهت دارد که فلانی دربارهاش چنین ظنی دارد و میگوید و مینویسد؟!
به واقع اما تاریخ این مرز و بوم کهن، به اندیشههای ساده و سطحی و خامدستانهی من و شمای نوعی وقعی نمینهد و داوری دقیق و موشکافانهی خود را به گونهای دیگر رخ مینمایاند.
تاریخ، داستان پر رمز و راز و بلندبالای دیرینهای است که از ابتدای خلقت اشرف مخلوقات؛ انسان – همان حیوان دانای ناطق و البته قلم به دست و نویساننده – همراه او و در کنار او در همهی فراز و فرودهای بیشمار تلخ و شیرین چندین و چندصد هزار سالهاش بوده و آمده است تا به این لحظهی اکنون که برایش در گاهشماری مکرر اندر مکرر نامی و رقمی معین نمودهایم...
بیایید تاریخ را وارسی کنیم و نام شوشتر را در هزارههای نزدیک و دور کنکاش نماییم، بسیار دورتر از هجرت تاریخی رسول اکرم (ص) که مبتدای پربرکت تاریخهای شمسی هجری و قمری شد یا حتی دورتر از میلاد مسیح (ع) در دو هزار اندی سال پیش که آغازگر تاریخ مسیحیان گشت و حتی بسا پیشتر از تاریخ سلسلههای متنوع پادشاهی در اعصار کهن و ...
در تاریخ آمدهاست عیلامیان جزء اولین سلسلههای ریشهدار و فرهنگمداری بودهاند که به مفهوم "شهر و شهرنشینی" در مقیاس کلان و در معنای مصطلح امروزهی آن به مثابه شهر به عنوان یک مرکز زیست جمعی برمبنای شرایط اقلیمی، محیط قابل زیستن، مرکزیتی برای بهجا آوردن اعمال سنتی، عبادی و مذهبی و پایگاهی برای سیاستورزی و فرمانروایی بسیار نزدیک گشتهاند.
از قضا همین عیلامیان مبدع و مبتکر مفهوم پیشرفتهی "شهر" در همین جلگهی سرسبز و آبادان خوزستان امروزی و درکنار رود نیرومند و پرژرفای کارون میزیستهاند و اولین کلانشهرشان را نیز به نام "شوش" در همین نقطهی حاصلخیز ساخته اند، "شوش" در زبان عیلامی معنای "خوب" می دهد، بعد سالیانی چند به سبب افزایش عوارض نابهجا،نابههنجار و ناگزیر شهری تصمیم به ساخت شهری دیگر در کنار شوش گرفته می شود؛ در جایی خوش آب و هواتر و نیکوتر و محصور در میان آب و آبادانی به نام:
"شوشتر" یا "شوشتر" بهمعنای "خوبتر و بهتر"
قدمت و درازنای این داستان پرسابقه به چیزی حدود ششهزار سال کم یا بیش میرسد و القصه اینکه هرچه به عمر و عمران شوشتر افزوده میشد، بر جاه و جلال و اهمیت، امنیت و مرکزیت آن نیز بیشتر و بیشتر تاکید میگردید.
از دیرباز، شوشتر شهر یا بهتر بگویم "کلان شهری" بوده است که چون نگین براق سبزی میان شاخهها و شاخابهای رود پرتلاطم و همیشه مانای کارون بزرگ خودنمایی میکرده است. دارای آب نوشین و گوارای فراوان بوده و ناگفته پیداست هر جا که آب باشد آبادانی نیز آنجا خیرهکننده خواهد بود. مزارع و مرغزارهای بیشمار و باغات پردرخت و شگفتانگیز و تابستانهای پرمحصول و زمستانهای معتدل و پرطراوت و بهاران پر کُنار _ به زعم نگارنده _ و ... و چه بهشتی بودهاست، شوشتر!!!
...بگذریم و از دل تاریخ سراسر پند و عبرت آموز بیرون بیاییم و به اکنونمان بنگریم.
شوشتر، امروز اما نامش خداراشکر همان شوشتر است. رود کارون نه به همان شگرفی و پرآبی اما سربلند و پرشکوه و البته شکوه کنان از دردهای تاریخیاش از میان آن می گذرد...
اما به راستی دیگر چه مانده است؟
شوربختانه آن واژه بلند بالای "کلانشهر" همان جا در میان تاریخ مانده و مدفون شده است و دریغ و درد آن که من و شما به ندیدنش و نشنیدنش آموخته و محکوم شدهایم. در خود و در عوالم خوش و ناخوش خود می چرخیم به جستجوی شهری تمام عیار معمور در این پهناور کره خاکی و آب گوارا در کوزه و یار دلربا در منزل را نمی بینیم.
چه میشود کرد. غافلیم دیگر...
به جرات و با قاطعیت میتوان اذعان داشت که شوشتر کلان شهر بالقوهای است که با همت من و شمای شهروند مسئول و غیرمسئول باید- با تاکید دوباره بر باید- به فعلیت برحقش برسد.
چند شهر را میشناسید که در آن رودخانهای به این وسعت در سطح تراز شهر جاری باشد و آب کشیدن از آن چنین سهل و ساده و بی دردسر باشد؟
چند شهر را میتوان یافت که این همه آثار پرقدمت و گرانبها و البته بی بدیل باستانی و مذهبی یکجا داشته باشد؟ و البته از این ثروت بیهمتا و پرارزش، استفادهی چندانی در جهت سرعت بخشیدن به رونق اقتصاد شهری با راهکارهای استراتژیکی و منحصربهفردی همچون گردشگری، فروش آثار و صنایع دستی، برندسازیهای معتبر ملی و حتی بینالمللی و ... نمیشود.
چند شهر را میتوان رصد کرد که چندین و چند روستای پر سابقه تاریخی و بزرگترین و مشهورترین معبد خشتی جهان مثل زیگورات چغازنبیل در کنارش باشد؟
از شوشتر هرچه بگوییم کم گفتهایم. چنان ناگفتهها بسیار است که برای گفتن و تدوین و عمل به آنها بایستی کارگروههای تخصصی متعددی ایجاد و حمایت شوند تا شوشتر بشود شوشتری که به واژهی "کلانشهر" معنایی دوباره بدهد با فراخوان پرآوازهی:
"ای مردمان دنیا به کلان شهر زیبا و تاریخی شوشتر خوش آمدید"
باید به خود باوراند که شوشتر همان شوشتر معمور تاریخی است و ظرفیتهایش نیز همان است که از قبل بوده و با تاسف چندی است که به کاهلی ما به خاموشی و فراموشی گراییده است. شاید هم ما در درازنای قصهی تاریخ چنان تغییر کردهایم که باورمان نمی شود شوشتر به راستی یک کلان شهر بوده است.
تاریخ اما همچنان جاری و ساری است و به من و شما مینگرد برخیزیم و برای شوشتر و برای بزرگی دوبارهاش مسیر و گذاری عقلایی بیندیشیم و همتی فراتر چاق کنیم و واژهی "کلان شهر" را مفتخر و برازنده به نام "شوشتر" خوبتر نماییم.
یا علی مدد
روزبه خدادادی
مگر مدنیت بسته به کلمه کلان کلانشهر است که اینچنین برای کشفش ناله میکنید [...] مگر نه این شهر در اکنونش شرافت از نام دار المومنین دارد[...] اگر چنین میشد که البته علیرغم میل شما و بسیاری خودشیفته دچار آرکاییسمی سراپا کذب نشد نام امروز شوشتر حتما دار المومنین نبود و نام از ذهن شما میبرد
قطعا نه تنها شوشتر بلکه کشورمان ایران به داشته های تاریخی خود مینازد و