اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۴۲۳۵
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۷
سعید حاجیان  
  
«کلمه‌ی بنیادگرایی (fundamentalism) برگرفته از کلمه‌ی لاتینی (fundamentum) به معنای شالوده، بنیان و اصل و اساس است. بنیادگرایی یک اصطلاح قدیمی است که در گذشته در مورد متعصبین مذهبی، به خصوص آن دسته از مسیحیان که حاضر به پذیرفتن هیچگونه تعبیر و تفسیر انحرافی در کتاب مقدس نیستند، به کار می رفت»(طلوعی، 1372 :285).  

«این مساله در اسلام تا جایی است که کسانی مثل نصر حامد ابوزید که به تفسیر متن قرآن پرداخته اند تکفیر و از طرف گروههای بنیادگرا به مرگ محکوم شده اند»(ابوزید، 1381: 492) «و ایدئولوژی سیاسی بر پایه سیاسی کردن دین با هدف برقراری حاکمیت خدا بر نظام دنیوی است» (مارتین لیبست ، 1383: 401 ).  

 «در اصطلاح بنیادگرا به کسی گفته می شود که معتقد به معنای تحت اللفظی و کلمه به کلمه محتوای کتاب مقدس است و خود را مجبور و مقید به تفسیر آن نمی داندبنیادگرایی» (آقابخشی، 1374 :139 ).   

در واقع بنیادگرایی «یک روش تفکر است که براساس آن ، اصولی را که دارای اعتبار تغییر ناپذیر و فوق العاده ای می باشند، صرف نظر از محتوا و درونمایه آنها، به عنوان حقایق اساسی به شمار می آورد. لذا وجوه و جنبه های مشترک بنیادگرایی حقیقی اندک است یا اساساً وجه اشتراکی ندارند . جز آنکه هوادارنشان مایلند که جدیّت یا اشتیاقی را ابراز کنند که زاییده اعتقاد و ایمان و یقین مکتبی است . گرچه بنیادگرایی معمولاً تداعی کننده دین و متن گرایی  متون مقدس است ، اما در آیین های سیاسی نیز یافت می شود، حتی می توان گفت که شکاکیت لیبرالیستی نیز دارای این اعتقاد بنیادگرایانه است که تمامی نظریه ها بایستی مورد تردید قرار گیرند. به جز نظریه لیبرالیسی.  

 هر چند که واژه بنیادگرایی غالباً در معنای منفی به کار برده  می شود تا بیانگر نرمش ناپذیری، جزم اندیشی، خشونت طلبی و اقتدارگرایی باشد، اما بنیادگرایی درضمن می تواند موجب از خودگذشتگی و ایثار به خاطر یک اصل اعتقادی هر چند نادرست هم باشد» (هی وود، 1379 : 510 ).  

 اگر معیار حق و باطل مطابقت یا عدم مطابقت با واقع باشد معیار کفر و ایمان برای بنیادگرا سرکشی کردن یا تسلیم بودن در برابر مساله ای است که حق انگاشته شده است» (فنایی ،1387 :57).  

«واژه بنیادگرایی یک واژه بحث انگیز است. از نگاه عده زیادی، این واژه به معنای سرکوب و عدم تساهل بوده و دشمن ارزش های لیبرالیستی و آزادی شخصی است. با فروپاشی کمونیسم، دیدگاه مزبور تقویت شد و بسیاری از افراد را در غرب پیشرفته ترغیب کرد تا باور کنند که بنیادگرایی دینی ، و به ویژه بنیادگرایی اسلامی، جایگزین مارکسیسم به عنوان خطر اصلی برای نظم جهان شده است. لذا پایان یافتن عصر جنگ سرد موجب یک برخورد تمدن ها در سطح جهانی شد .   

چون بنیادگرایی را تداعی کننده نرمش ناپذیری، جزم اندیشی و اقتدارگرایی دانسته اند ، لذا بسیاری از آن کسانی که به عنوان بنیادگرا طبقه بندی شده اند، این واژه را به لحاظ مفهوم ساده انگارانه یا تحقیر آمیز آن، مردود می شمارند. اما برخلاف واژگان جایگزین آن، مانند "سنت گرایی، "محافظه کاری"، "درست آیین" ، و"احیاگری" ، واژه بنیادگرایی از این امتیاز برخوردار است که بیانگر ماهیت مشخّص پدیده سیاسی است.   

جوششی که در بنیادگرایی دینی در دههه های پایانی قرن بیستم صورت گرفت باعث حیرت هواداران به اصطلاح نظریه غیرمذهبی کردن و این اعتقاد که نوسازی ، و به ویژه صنعتی کردن ، همواره همراه با پیروزی عقل بر دین است و ارزش های معنوی جای خود را به ارزش های مادی می دهند شد. نظریای که با رنسانس آغاز شده بود و باعث شده بود فعالیت فکری به عنوان یک کار اجتماعی تشویق شود . نه به عنوان تفکر محدود و محبوس که هدفی جز صیانت یک مذهب معلوم و معین ندارد» .(راسل ،1340 :383). 

«در بسیاری از نقاط جهان ، چنین می نماید که جنبش های دینی از توانمندی تازه ای برخوردار شده اند. افزون بر آن، این احیاگری دینی در کسوت بنیادگرایانه اش ، یک شکل سیاسی آشکار را به خود گرفته است. این ادّعا که بنیادگرایی دینی را باید به نوبه خود، یک ایده ئولوژی به شمار آورد، بر این باور استوار است که دین پیوندی ناگسستنی با قانون و سیاست دارد، و بازتاب آن در تلاش هایی است در راستای تجدید حیات و بازسازی کامل جامعه. 

با این که بنیادگرایی دینی برگذشته نگری تأکید می ورزد و آشکارا با نوگرایی می ستیزد، اما به همان اندازه نوگرایی، خود، مخلوق دنیای نوین است . در واقع، اکثر مفّسران ، بنیادگرایی را به عنوان یک پدیده نوین به شمار آورده و انکار می کنند که بنیادگرایی نیز دارای قرینه های تاریخی است . استثناهای احتمالی آن، مشتمل است بر توماس مونتسر(1389-1525) ، واعظ و آناباپتیست آلمانی ، که جنگ های دهقانی را رهبری کرد، و ژان کالون(1509-1564)، اصلاحگر فرانسوی، که یک حکومت دینی را در ژنو برقرار کرد و این حکومت به کالون امکان می داد تا تقریباً تمامی امور شهر را اداره کند. به همان ترتیب، پیوریتن ها نیز نقشی مهمی را در شروع انقلاب انگلستان در قرن هفدهم، به عهده داشتند.  

آنچه که بنیادگرایی هایی را که به ناگه در اواخر قرن بیستم ظاهر شده اند، بی نظیر می سازد، رابطه مبهم آنها با فرایند نوگرایی است . بنیادگرایی دینی با این حقیقت توصیف می شود که موجد طغیانی علیه نوگرایی است، اما ضمناً از بسیاری از حربه ها، عقاید و روح دنیای نوین بهره می گیرد . بنیادگرایی دینی ضمن آن که از انحطاط و فساد جامعه معاصر انتقاد می کند، اما فن آوری معاصر، ارتباطات الکترونیکی، دستگاه دولت  نوین ، و حتی گاهی نیز موشک های اتمی را پذیرا می شود. این بنیادگرایی دینِی،یک "فرزند نامشروع نوگرایی" است. آنچه که روشن است، این است که بنیادگرایی از جوامعی بر می خیزد که عمیقاً دچار گرفتاری هستند، به ویژه آن جوامعی که دستخوش یک بحران هویت واقعی یا تصوّری می باشند. از میان عواملی که به چنین بحران هایی در اواخر قرن بیستم دامن زده اند، چهار عامل آن به طرز خاصّی با بنیادگرایی دینی مرتبط است : روند غیر مذهبی کردن، عصر پسا استعمار، شکست سوسیالیسم انقلابی، و روند جهانی کردن.  

در کاربرد اصلی واژه بنیادگرایی در مسیحیت پروتستان آمریکایی و چه در دیگر کاربردهای آن در دیگر مکاتب و ادیان، رد و تقابل با آموزه ها و اصول مدرنیسم غربی و جود دارد بر این اساس بنیادگرایی در تقابل با مدرنیسم غربی شکل گرفته است و آشکارا با سکولارسازی و مدرنیته مخالف است» ( هابرماس و دیگران،1389 :26 ).

«تمدن مدرنی که مهمترین ویژگی آن تکیه بر انسان یا اومانیزم است»( آشوری،1376: 59).«و همچنین با عقل و استدلال عقلی که پایه مدرنیته است چرا که مشکل ارتباط بین وحی الهی و عقل و منطق و استدلال عقلی همواره یکی از مشهورترین موضوعات در تاریخ فکر بشر بوده است» (Arberry, 1965:7 ). 

تمایز بنیادگرایی  از سایر ایدئولوژی ها  در این است که عقاید دینی را نه به عنوان یک وسیله دفاع یا شاخ و برگ دادن به آیین های سیاسی، که به مثابه ماده اصلی خود تفکر سیاسی می داند. به عنوان برنامه ای برای بازسازی کامل جامعه بر مبنای سیاست های دینی و برطبق اصول دینی، بنیادگرایی در خور آن است که حقاً به عنوان یک اید ئولوژی به شمار آید. ایدئولوژی ای که مانند سایر ایدئولوژی های جنبشهای توتالیتر نه تنها برای اوباش  که برای نخبگان جامعه نیز بسیار جاذبه دار» (آرنت،1366 :7). 

اما بعضی ها، بنیادگرایی را به عنوان زیرگونه ملی گرایی تعبیر کرده اند؛ و به سختی می توان انکار کرد که بنیادگرایی در برخی موارد در قالب یک شکل از ملی گرایی دینی عمل می کند. با وجود این، بنیادگرایی دینی، دست کم در شکل های افراطی تر آن، کاملاً فراتر از اثبات مجدّد تمایز ملی یا قومی می رود، و به ویژه در مورد اسلام، این دین از یک بعد فراملی یعنی امّت اسلامی برخوردار است.   

مضامین مشخّص بنیادگرایی دینی عبارتند از : دین و سیاست، انگیزه بنیادگرایی، ستیز بانوگرایی و روحیه ستیزه جویی است. مضمون اصلی بنیادگرایی عبارت است از عدم تمایز میان دین و سیاست. در واقع، به گفته ] آیت الله[ خمینی، "سیاست یعنی دین" دین می تواند شالوده سیاست باشد، اما دین چیست؟ دین در عمومی ترین مفهوم آن، اجتماع سازمان یافته ای از افراد است که از طریق مجموعه ای از باورها درباره نوعی وحدت متعالی- که معمولاً به صورت  مجموعه ای از فعالیت ها و اعمال تأیید شده تجلّی می یابد- با یکدیگر پیوند می خورند» (خدایار محبی، 1342 : 22).  
  
منابع فارسی:  
  
1. آرنت ، ه، 1363،  ریشه های توتالیتاریسم، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات جاویدان.   
2. آشوری، د، 1378،  دانشنامه سیاسی، تهران، انتشارات مروارید.   
3. آقا بخشی ، ع، 1374، فرهنگ علوم سیاسی ، تهران، انتشارات مرکز اطلاعات مدارک علمی ایران.  
4. حامد ابو زید ،ن،1381، معنای متن :پژوهشی در علوم قرآن ،ترجمه مرتضی کریمی نیا ،تهران ،نشر طرح نو.   
5. خدایار محبی،م،1342،  بنیاد دین و جامعه شناسی، تهران، انتشارات زوار.  
6. راسل ،ب، 1340، تاریخ فلسفه غرب ،ترجمه نجف دریا بندری ،تهران ،انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی.  
7. طلوعی، م، 1372، فرهنگ جامع سیاسی، تهران، نشر علمی و سخن.  
8. فنایی ،ا، 1387،صفات باری وکلام باری، مجله آیین، شماره17و18، صفحه57  
9. مارتین لیبست ، س، 1383، دایره المعارف دموکراسی ، ترجمه کامران فانی و نورالله مرادی ، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه .  
10. وود، ا.ه، 1379، درآمدی برایدئولوژی های سیاسی، ترجمه محمد رفعیی مهرآبادی، تهران، انتشارات وزارت خارجه.  
11. هابرماس ، ی و دیگران، 1389، ترور و تفکر ، ترجمه امیر هوشنگ افتخاری رادونادر فتوحی، تهران ، نشر چشمه.  
  
منابع غیر فارسی:  
  
12 . Areberry. A. J., 1965,  Revelation and Reason In Islam, London , books that matter
 سعید حاجیان

نام:
ایمیل:
* نظر:
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار