نانم را ببرید اما منتقد می مانم !
در پاسخ و واکنش به مقاله ی «سرداران قلم با کوله بارهایی پر از منطق» که در سایت خبری شوشان منتشر گردید کامنت های بی شماری منعکس گردید که بیشتر آنان از نقطه نظر بنده مرده باد و زنده باد گویی و گله گزاری بودند و شاید بشود دید و یا گفت نوعی با سویه های رو کم کنی از من و دیگرانی که عرض ارادت به من نشان داده اند مطرح گردیده و شما می توانید آنها را زیر مطلب منتشر شده ام ملاحظه فرمایید که در این میان آن همه کامنت به یکی از آنها برخوردم که از حیث شیوه و نوع پرسش گری مدرن منطقی و علمی بود که می توان پیش بینی کرد که انشاءالله آینده ی خوزستان در ارتقای فرهنگی و سیاسی چشم انداز خوبی خواهد داشت که اصل آن کامنت را در ذیل همین پارگراف منعکس نموده و به پرسش های آن حتی المقدور و خالصانه پاسخ می دهم.

..................................................
 بابادي| | ۱۶:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶ 00.................................................
در پاسخ  آقاي نيك سرشت بنده بعنوان يك شهروند از جنابعالي كه هم روزنامه نگاري و هم علي الظاهر مشاور آقاي موسوي شهردار محترم از شما سوال دارم. ايا حق دارم و بپرسم و از شما بخواهم در يك يادداشت وزين تحليل كنيد كه آيا از نظر شما كانديداتوري شهردار اهواز نمي تواند براي كلانشهري مثل اهواز آسيب زا باشد؟ آيا كانديداتوري شهردار اهواز در انتخابات، باعث آسيب به مديريت شهري و ايجاد رقابت هاي منفي در شهر نمي شود؟ از نظر شما بعنوان يك كارشناس ارشد علوم سياسي، آيا حضور سياسي شهردار با شان اجرايي و فرهنگي و اجتماعي شهرداري همخواني دارد؟
.............................................

در پاسخ به سوال اول خانم یا آقای بابادی محترم که الحمدالله با گذاشتن این کامنت وزین،اوج بلوغ فکری و اندیشه گی خود را به نمایش گذاشته است بایدعرض کنم:
اولا در علم سیاست غایت ارتقاء و کمال رشد یافته گی مذموم نیست و نیز همین طور شرعا و عرفا هیچ اشکالی متوجه ی این اراده نمی شود. ما در قران کریم می خوانیم بعضی از گمان ها گناه هستند زیرا انسان را در شک و وسواس مطلق متحیر می سازد. این شبهه که ممکن است یک شهردار کلانشهر در اهواز مثل آقای سید خلف موسوی تمام آبرو و حیثت شغلی و خانوادگی خود را صرف تخلف برای رسیدن به کرسی سبز نماید و بعد با یک درخواست و شوک زود هنگام او را درگیر این بحران ساخته گی کنیم که فضای کار در مدیریت شهری از ایشان گرفته شود و انتشار این درخواست در سطح رسانه شائبه ی کلید زدن نا به مجال انتخابات مجلس آتی را در بر دارد.
من با ذات و سرشت این درخواست که جوابش از قبل نسخه پیچی شده بود مشکل داشتم و آن را بازخوانی علمی نمودم البته در توجیه این عمل که سابقا تا اکنون ادامه داشته و در آینده نیز استمرار خواهد داشت اظهر من الشمس است چطور آقای بیانک که از موفق ترین شهردارهای وقت بود و بعد از او جنابان هاشمی زاده و زنگنه که هر دو چون سلف خود بیانک مزد خدمات خود را از مردم اهواز با دادن رای آری گرفتند و این سوال پیش می آید این سنت شکنی بر اثر کدام تجزبه ی تلخ و ناکام شهرداران به مجلس راه نیافته به مجلس اتفاق افتاده که آقای سید خلف موسوی دومی یا سومی اش باشد.

نقد بنده در پاسخ به درخواست جناب آلبوشوکه صورت گرفت که فاقد هیچ گونه تجربه ی بد فرجام تاریخی در کلانشهر اهواز ایراد گردیده بود. به اعتقاده بنده شوراهای اسلامی شهرها مسوول نظارت به کار شهرداران هستند و باید جلو کژی ها و تخلفات احتمالی شهرداران را بگیرد نه این که بیایند بگویند چون شهردار می خواهد کاندیدای مجلس بشود لذا ممکن است خدمات وی تحت شعاع این موضوع قرار گیرد.
این یعنی قصاص قبل از جنایت و مواظب باشید که در سنت پرسشگری ما از آن طرف بام عقب عقب نیافتیم . شخصی مدعی شد که خواب های بشری معتبر نیستند و رویاهای صادقه را انبیاء واولیاء می بینند! بنده بدون این که معترض اصل سخن گوینده بشوم دستگاه و سازه ی فکریم ناخودآگاه دست به پرسشگری زد که آیا در داستان حضرت یوسف یعنی احسن القصص خواب کذایی را فرعون دید یا حضرت یوسف!؟
خوب این را می گویند هنر و ابتکار پرسشگری، که در جواب کامنت احساسی آقا/خانم ناشناس که عین کامنت او را در ذیل همین پارگراف می آورم بیان می نمایم که مقصود از سرداران قلم فلاسفه ی بزرگی بودند که در کوله بارهای شان از این دست منطق های پرسشگرانه ای را در جواب شبهه ها و مغالطه کارانی سوفسطایی ارایه می دهند.
................................................

ناشناس| | ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۵ 00
پاسخ  جناب آقای قاسمی تا حالا شک داشتم حرف شما درسته یا نه اما با جواب اون بنده خدا فهمیدم کاملن درست گفتید چون [...] از جمله بدی های اخلاقی است که[...] بدطور گرفتارش شده فقط کم مونده کارنامه کلاس اول ابتداییش رو رو کنه تا سوادش مسجل بشه اسم نوشته اش رو هم سرداران قلم گذاشته 
سردار قلم شهید آوینی است که جیفه دنیا رو جا گذاشت اونهم در تهران که پر از ملذات مختلف است و اومد در کربلای ایران و پرواز کرد اینطوری که شما رفتار کردید سرداری که هیچ[...]
امیدوارم شوشان مطلب رو منتشر کنه از باب تذکر که منفعتی دارد اهل ایمان را
..............................................

آقا یا خانم ناشناس که سعی می کند با مقایسه ی شهید قلم جناب شادروان آوینی با ارسطو و افلاطون بحث مورد نظر را شخصی و نفسانی کند. یعنی با ژست های خشک مقدسانه انگ بزنند که در تنویر افکار عمومی نقش داشته باشد. به هر حال شهید آوینی هم سربازی بود که در کوله بارش هزار سردار جای می گرفت اما امروز ناشناسی در کامنت آوینی را زبانم لال چو تیری کرده است در چله ی بهتان.

در مورد بخش دوم سوال خانم/آقای بابادی باید عرض کنم تجربه ی تاریخی شهر اهواز مثلا نشان داده است مردم اهواز به بیانکی رای دادند که اصالت شیرازی داشته و هیچ گونه وابستگی قومی پر رنگی در اهواز نداشته بنابراین رایی که مردم به وی دادند صزفا یک رای مدنی فراقومیتی بوده که در پاسخ به خدمات وی به کلانشهر اهواز داده اند. خوب هیچ تنش و رقابت منفی هم صورت نگرفت. این نشان می دهد رشد عقلی و سیاسی مردم اهواز از اول انقلاب تا کنون بر مدار مدنیت شکل گرفته است . هاشمی زاده خود با این که از تبار عرب شریف خوزستان بوده در دوره ی اول از صندلی خدمت شهرداری با رایی بیش از یک صد و هشتاد هزار تعرفه به مجلس راه یافت ولی همین شخص در دور بعد حتی رای قومی اش را نیاورد . اما ماشاءالله آقای سید شریف حسینی که موقعیتی برتر از هاشمی زاده نداشت در دوره ی  بعدی که در مجلس شرکت کرد به علت خدماتش به مردم اهواز با شعار «من از خوزستانم» دویست و نوزده هزار رای آورد پس معلوم است مردم اهواز در حال و هوای قوم گرایی نیستند و بیشتر مدنی رای می دهد. آنان که به سهم ترکیب جمعیتی قومی در امر اجتماعی و سیاسی به شکل غیر مهندسی و فله ای قائل اند ره به خطا می روند.
مردم اهواز فدوی خدمتگزاران خودشان هستند و این دغدغه ریشه ی عینی و منطقی ندارد که ما تصور کنیم هر کس شهردار شده پس او را منع کنیم که به ارتقاء سیاسی خود بیاندیشد.
حالا ما یک پرسشگری شفاف به عمل آوردیم. 
فرق قالیباف و سید خلف در چیست!؟
و همین طور فرق اهواز با تهران!؟
به جای بد اخلاقی چرا نمی آیید سنت پرسشگرایی را احیاء کنیم.؟
چرا ما باید مدیران خود را ذلیل معرفی کنیم جرم شان چیست!؟
آلبوشوکه وکیل من است و آیا من موکل او نیستم!؟
جرم بنده این است که کارمند شهرداری هستم!؟ و چون کارمند شهرداریم باید دست از ساحت منتقدی خود بشویم و از اظهارنظر امتناع بورزم!؟ چون ممکن است نانم را ببرند!؟
خوب فردا اگر نیک سرشت آسیب شغلی ببیند و شاءن اش کم و زیاد شود، مردم نمی گویند این افراد کم ظرفیت انتقاد ناپذیر و نان برند!؟
ریشه ی این تهدیدها در کجاست در چه خصلتی است!؟
مگر [...] شاخ و دم دارد!؟
............................................ 
رضا قاسمی که نامی جعلی است تلویحا نیک سرشت را تهدید می کند. کارمند شهرداری که شهردار شورا را مصادره کرده و جای شهردار جواب آلبوشوکه را می دهد.
" رضا قاسمی"- آقای نیک سرشت که اتفاقا عضوی از نهاد شهرداری است ، زحمت پاسخ گویی را بر عهده گرفت،البته پیشتر از او کسان دیگری در ذیل خبر که در سایت شوشان منتشر شده، به ناشناس حرف ها و کامنت هایی را زده بودند،اما ایشان نام خود را انگار به جانشینی از شهردار ، بر سر برگ مقاله نهاده است"

[...] آشکار در متن حرف های کذایی که گرا می دهد شورای شهر رییس شهردار است و نماینده مردم سوال می کند و نیک سرشت جواب می دهد . در حالی که نیک سرشت در کرسی خودش جواب آلبوشوکه را با احترام می دهد. در قالب موکل و وکیل، شاید جناب آلبوشوکه نقش های اجتماعی پررنگی داشته باشد اما رابطه و ارتباطش غیر از برادر دینی یک رابطه ی وکیل و موکلی است.
حالا گرا می دهید نان نیک سرشت را در شهردازی ببرند پرونده سازی کنید با یک تهمتی ازالت سیاسی اش کنید. ولی جواب نیک سرشت این است :
نانم را ببرید اما منتقد می مانم