در نقد نوشتار سربازان شهری با واژه های تیز
شفافیت ،مسیر آگاهی بخشی
عبدالرحیم سوارنژاد:  به دلیل اخلاق معلمی شیفته کسانی هستم که برای یاد دادن با تأنی گام بر می دارند و با تأمل می نگارند و در مسیر آگاهی تدبیر می کنند و برای معاش، تفکر نمی فروشند ! لذا با اعتقادبه فرمایش حضرت امیر(ع)انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال (نگاه کن ببین چه گفته شده است ، نگاه نكن ببين چه كسي اين را گفته است ) مطالب و سخنان بسیاری را برای ارتقا آگاهی و رشد فکری خویش مطالعه می کنم و می شنوم و براساس یافته ها و دانسته ها و باورهای اعتقادیم بدون توجه به هویت نگارنده و گوینده آنها را مورد سنجش قرار می دهم و اظهار نظر می کنم . 

مطلبی را از آقای عبدالرحمن نیک سرشت با عنوان "بازخوانی علمی یک در خواست "خواندم که بسیار روان و ظریف در توضیح پدیده" خود ارجاعی " براساس رشته تحصیلی اش (علوم سیاسی) بیانات یکی از اعضای پارلمان شهری رابا ذکر منابع علمی مشخص به نقد کشیده است تا با ارتقا شناخت عمومی ، واژه ها در ادبیات سیاسی بدرستی بکار گرفته شوند و جامعه نیزاثر بخشی واژه ها را در رفتار اجتماعی آشکارا مشاهده کند تا درتحلیل و ارزیابی رفتارها به معیارهای اصولی در قضاوت اجتماعی دست یابد و نتیجه منطقی به دست آرد.

 چندروز بعد مطلبی با عنوان(سربازان شهری با واژه های تیز ) در پاسخ به آن مطلب از سوی برادری به نام رضا قاسمی به نگارش در آمد که متأسفانه به جای رد علمی ادله و کاربرد واژه ها ی بکار گرفته شده به نقد شخصیت نگارنده و دفاع از پارلمان نشین شهری نموده است و موجب گردید تا در منظر مخاطبین از یک شیوه منطقی و علمی آموزنده که استمرارش می توانست در ارتقا فرهنگ شهروندی مفید افتد ، آوردگاهی سودجویانه برداشت شود که به جدال شخصی تعبیر نمایند!تا به جای مشارکت ،خود را از این مسیر جدا نمایند!

و باز هم غربت رسانه را در نقد ناپذیر ترین شرایط برای کرسی نشستگان تحکیم بخشید! فضای نقد و گفتگو شفافیت می خواهد تا تلطیف گردد و بتوان در آن استنشاق نمود و برای نیل به این مقوله باید ضمن معرفی خویش ،منابع علمی مورد استفاده خودرا در هر مبحثی نیز به دیگران شناساند تا علاوه بر اعتماد سازی،مخاطبین با آگاهی در یابند که نگارنده سرباز نیست بلکه سرداری است که از جایی فرمان نمی گیرد و خود با درایتش به شکوفایی می اندیشد و تمکین از وی نصرت و سرفرازی خواهد آورد! با این نگاه توصیه می کنم کمی بیشتر تأمل کنیم که کدام یک از شیوه های کنونی در رشد آگاهی افکار عمومی مؤثراست؟

مطلب نیک سرشت یا رضا قاسمی؟ قطعا" اهل خرد و دانایی گزینه اوّل را انتخاب می کنند. کسی که خود را معر فی نکند و بخواهد سخن بگوید نه در دل می نشیند و نه اعتماد عمومی را جلب می کند بنا بر این در فرصت سوزیها ی اجتماعی نیز مقصر شناخته می شود. نیک سرشت شاغل در شهرداری است و با معرفی خود به نقد پرداخت و رفتاروی بیشتر مورد پسند جامعه رسانه ای و نخبه قرار می گیرد و ممکن است در این مسیر از امکانات شغلی محروم شود یعنی عنصر شجاعت و جسارت که لازمه نقد است را بروز داده است و از این منظر باید وی را تحسین نمود رفتارش مرا به یاد داستانی از مارتین لوتر انداخت که می گویند:

در قرون وسطی کشيشان بهشت را به مردم مي فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتي ازبهشت را از آن خود مي کردند. فرد دانايي که از اين ناداني مردم رنج مي برد دست به هر عملي زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکري به سرش زد… به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت: قيمت جهنم چقدره؟ کشيش تعجب کرد و ...گفت: جهنم؟! مرد داناگفت: بله جهنم. کشيش بدون هيچ فکري گفت: ۳ سکه.مردسراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد.کشيش روي کاغذ پاره اي نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالي آن را گرفت از کليسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد:دیگر لازم نیست بهشت را بخرید من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است و هیچ کس را به آن راه نمی دهم .

اين شخص مارتين لوتر بود که با اين حرکت، نه تنها ضربه اي به کسب و کار کليسا زد، بلکه با پذيرش مشقات فراوان، خود را براي اينکه مردم را از گمراهي رها سازد، آماده کرد.

در جهان یک فضیلت وجود دارد و آن دانایی‌ است. آگاهی بخشیدن هزینه هایی دارد که باید آن را پذیرفت و داوطلبانه پرداخت با این نوع رفتارهاست که معلم را شمع جامعه بشریت می دانند که می سوزد و می فروزد. و مشکل آنان که مانگار نمی شوند و می خواهند معلم باشند در آنجایی است که نمی خواهند هزینه دهند و در جایی که سوختن نباشد روشنایی نیز نشاید! کسب فضیلت بینش عمیق می خواهد و رفیق شفیق ، با تدبیر جهان دانا می شود و بقول شهید بهشتی:بهشت را به بها می دهند نه به بهانه . پس برای کسب آگاهی فقط باید دانست که جهل گناه است.