قابیل من ، قابیل تو
تفسیری بر زاغ (کلاغ) مثنوی در دفتر چهارم 

شوشان - مهری کیانوش راد:

با اولین خطا ثابت کردیم که قابلیت قابیل شدن را داریم . ریسمان سرخ خطا بر گردن ، به زمین آمدیم .توبه کردیم ، اما توبه که نمی گوید خطاکار نبوده ایم ، می گوید : خطایت بخشیده شده است .

اقرار باید کرد که قابیل وار بر زمین آمدیم ،  با قابیلی که از صبح ازل طلوع وجودمان با ما نفس می کشد ، بزرگ می شود و رشد می کند .

هر کدام از ما وقتی خطایی می کنیم ، چون قابیل چشم بر زاغی داریم تا بیاید و شیوه ی نهان کردن آن خطا را به ما یاد بدهد . 

گاهی وقت ها دشت پر از کلاغ می شود و ما تند تند باید زمین را چال کنیم و هزار هابیل را در خاک دفن کنیم .

البته هر روز نوع خاصی از زاغ را ذهن خلاق ما خلق می کند و شیوه ی خاصی از دفن خطا را می آموزیم که تا به حال هیچ زاغی تجربه نکرده است.

اگر زاغ را ما خلق نکرده بودیم ، زاغ از کجا آمد تا در خطای ما شرکت کند؟ 
زاغ کار  خودش را می کرد .

قابیل خطاکار بود که پنهان کردن خطا را از زاغ آموخت .

در آن سوی درون ما هابیلی چشم بر انتظار نشسته است ، شاید فرصت بیابد ، تا بازیگری هابیلی کند ؛ اما فرصت برای هابیل شدن اندک است .

هر روز هزار هابیل قربانی می شوند ، سبب قربانی شدن آنها بزدلی شان نیست .

 هابیل که باشی معیارهایی برای زشت و زیبای زندگی خود داری ، پشت هیچ نقابی پنهان 
نمی شوی ، هیچ خنجری را پنهان نمی کنی تا رقیب خود را از میدان بیرون کنی ، و این طور می شود که : 

بازی هر روزه تکرار می شود .
هابیلی به مسلخ می رود و قابیلی قدرت مند می شود ، دیوانه می شود ، آواره می شود ، مگر با آیین قابیلی می شود آرامش یافت .

آن وقت باز هابیل های زنده باید تاوان دیوانگی های این قابیل آواره را بدهند.

فکر کن ، اگر تو نه قابیل باشی و نه هابیل ، در کجای صحنه ی روزگار قرار می گیری؟ 

وقت یارگیری که بشود ، باید انتخاب کنی ، یار قابیل ، یار هابیل ؟

دنیا که فقط از هابیل و قابیل تشکیل نشده است .

زندگی فرصتی است تا تو را هابیل کند یا قابیل .

اعتراف باید کرد ، قابیل شدن بسیار دشوار است ، اما آسان صورت می گیرد .

دشواری قابیلی به این است که باید پا بر روی هزار حس زنده و خوب خودت بگذاری ، هزار دوست را دشمن کنی ، هزار پاکی را آلوده کنی .

قابیل که باشی گاهی باید دستت را به خون کسانی که دوستشان داری ، آلوده کنی ، نقاب دروغ بر چهره بزنی ، واقعا دشوار است ، این همه زشتی را تجربه کردن .

آسان بودن قابیلی به این است ، که کافی است یک بار بلغزی ، و بلند شدن را تجربه نکنی .

هر لحظه آسان و آسان تر می شود و ناگهان می بینی رو در روی برادرت ، خواهرت و همه ی کسانی که دوستشان داری قرار می گیری و قابیل می شوی.

در دنیای قابیلی ، هر هابیلی مانعی بزرگ است .
با مانع چه باید کرد؟

برداشتن .
باید هر روز به خود نگاه کنیم ، به یاد خود بیاوریم ، چند هابیل را ، مانع را، از راه خود  برداشته ایم .
ارزش قابیلی ما تعیین می شود.