شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۶۸۷۳
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰
همانطور که استفاده از تجهیزات پیشرفته در جاده ها مثل نصب دوربین های سرعت سنج، عاملی است برای بازدارندگی متخلفین و ایجاد خطر برای جان شهروندان، ورزشگاه ها نیز نیاز به اینگونه تجهیزات دارند.

 هولیگان های فوتبالی که در ایران از آنها به عنوان تماشاگرنما نام می بریم، پدیده ای جهانی است که مبارزه با آن شناخت صحیح و مشارکت همه ارکان اعم از ورزشی، حکومتی، رسانه ای، فرهنگی و اجتماعی را می طلبد.

 

هولیگانیسم فوتبالی چیست؟

 

لفظ هولیگان اوایل قرن بیستم در انگلیس و بعد اروپای شرقی ظاهر می شود و تا چندین دهه، اوباشی که رفتارهای اجتماعی آنها مستقل از حوزه ورزش بود به این اسم خطاب می شدند. وقتی از دهه 60 میلادی گروه هایی از جوانان هوادار بریتانیایی به صورت مستمر شروع به ایجاد تخریب و اغتشاش کردند، رسانه ها، این هواداران را هولیگان های فوتبالی نامیدند. با قوت گرفتن رقابت های بین المللی، در دهه های 70 و 80 هولیگان های بریتانیایی در اقصی نقاط اروپا اینگونه خشونت ها را شایع می کنند. تا اینکه با وقوع فاجعه ورزشگاه هایزل و 39 نفری که در بروکسل پیش از بازی فینال جام باشگاه های اروپا بین لیورپول و یوونتوس(1985) جان خود را از دست دادند، این اصطلاح جهانگیر شد.

 

هواداران اولترا

 

دو نوع هوادار افراطی و خشن را می باید از هم متمایز کرد: آن دسته که ابایی از هولیگان نامیده شدن ندارند و آنهایی که خودشان را اولترا محسوب می کنند. تفاوت آنها در نوع سازماندهی، ارتباطشان با فوتبال و خشونت است. هولیگان ها به دنبال درگیری با همتای خود در اردوی رقیب یا با نیروهای انتظامی هستند و مشغولیتشان  کمتر معطوف به فضای ورزشگاه و زندگی باشگاه است. برعکس، آنهایی که خود را اولترا می نامند، فعالانه از باشگاه خود حمایت می کنند و نسبت به تحولات آن  واکنش نشان می دهند.
هولیگان ها باندهای خود را در جلسات مخفی شکل داده و سازمان دهی می کنند در حالی که اولتراها با ساختارهایی چون کانون هواداران اقدام به عضوگیری و گرفتن حق عضویت کرده و دارای سخنگوهایی هستند که با مدیران و رسانه ها وارد گفتگو می شوند.
خشونت، محور اصلی رفتار هولیگان ها را تشکیل می دهد در حالی که هواداران اولترا، از خشونت به عنوان ابزاری بین دیگر ابزارها استفاده می کنند.خشونت هولیگان ها علنا هجومی است ولی هواداران اولترا همیشه آنرا به عنوان رفتاری دفاعی معرفی می کنند وعکس العمل به واقعه ای که قبل از آن رخ داده است.

 

تماشاگرنما

 

در ایران چند دهه است کاربرد لفظ تماشاگرنما به عنوان معادلی برای هولیگان های فوتبالی، مصطلح شده است. از آنجایی که دایره این خشونت ها  تنها به محل و زمان یک دیدار فوتبال محدود نمی شود و دامنه آن از فضای ورزشگاه گسترده تر است، این اصطلاح به خوبی بیانگر وسعت و تنوع ناهنجاری ها نیست. به عنوان مثال اخیرا شاهد اقداماتی چون بی حرمتی به قبور بزرگان تاریخ فوتبال هستیم. اعمال شنیعی که خارج از ورزشگاه و مستقل از یک تقویم فوتبالی انجام شده اند. با این حال با آنچه که در اروپا به عنوان هولیگانیسم  شاهدش هستیم هنوز فاصله هست ولی اتفاقات مکرر ناگوار اخیر زنگ خطری است برای فوتبال ما و اگر تمهیدات مناسبی اندیشیده نشود، این مسائل می توانند در آینده ابعاد گسترده تری بگیرند.


 
ارتکاب خشونت با تصمیم قبلی

 

اگر بر روی خشونت های فیزیکی تمرکز کنیم، باید بین آن دسته که به طور خودجوش و ناگهانی بروز پیدا می کنند و خشونت هایی که با تصمیم قبلی اجرا می شوند تمایز قایل شد. واکنش های ناگهانی ناشی از یک شکست، اشتباه داوری یا برخورد بین دو گروه هوادار در اطراف ورزشگاه همیشه در فوتبال وجود داشته و خواهد داشت. ولیکن مشکلات خیلی بزرگ از جایی شروع می شود که عده ای با برنامه و احیانا سازماندهی قبلی با نیت ضرب و شتم رقیب پا به ورزشگاه بگذارند.
خوشبختانه تا به امروز هنوز در ایران شاهد برنامه ریزی هایی از این نوع که عمده تهدیدات امنیتی دنیای فوتبال را شامل می شوند نبوده ایم. برای ساعاتی اخبار واصله از حوادث غم انگیز ورزشگاه غدیر این شائبه را ایجاد کرد که "تماشاگرنماها" قبل از ورود به ورزشگاه با هدف نشانه گیری طرفداران پرسپولیس با خود سنگ به ورزشگاه آورده اند. تا اینکه بعدا مشخص شد، سهم بیش از ده درصد تماشاگران میهمان(و با توجه به سابقه گذار از این محدودیت در بازی قبل در ورزشگاه تختی) عاملی بوده است که در بین دو نیمه عده ای به قصد جمع آوری سنگ به خارج از ورزشگاه رفته و با دست پر برگشته اند. اگر چه هیچگونه توجیهی نمی توان برای چنین حرکات ضد انسانی پیدا کرد ولی به لحاظ امنیتی و جرم شناسی، اینگونه دسته بندی ها چه برای نیروهای انتظامی و چه جامعه شناسان که این رفتارها را رصد می کنند و به دنبال ریشه یابی و شناخت ناهنجاری ها جهت یافتن راهکار برای حل معضلات می گردند، از اهمیت بسزایی برخوردار است.


آیا فوتبال قربانی خشونت است یا خود مقصر است؟

 

طبیعتا شرایط اجتماعی و سیاسی روی شدت و نوع خشونت هایی که اطراف یک بازی فوتبال به وقوع می پیوندد تاثیرگذار است. اینکه بگوییم یک هوادار "خوب" داریم که فوتبال را دوست دارد و رفتار متینی از خود نشان می دهد و هوادار "بد" که اهمیتی به این بازی نمی دهد و فقط به دنبال خشونت است، به طور ناقص با واقعیت منطبق است. مضافا اینکه مقصر بخشی از این خشونت، خود فوتبال است چون تضاد ایجاد می کند و فضایی برای بیان شدن دو جبهه قهرآمیز. خشونت هواداران به این دلیل بیش از هر ورزشی، فوتبال را در برمی گیرد که این بازی با اختلاف زیاد مردمی ترین بازی جهان است و خشونت به عنوان یک سنت در آن توسعه یافته است.
مسئولیت اصلی فوتبال در عزم و اراده ای است که بر ضد خشونت از خود نشان می دهد: با برجسته کردن ارزش هایی غیر از رویارویی و عدم تمکین به انحرافات.

 

هولیگانیسم، مبارزه ای چند بعدی می طلبد

 

همانطور که استفاده از تجهیزات پیشرفته در جاده ها مثل نصب دوربین های سرعت سنج، عاملی است برای بازدارندگی متخلفین و ایجاد خطر برای جان شهروندان، ورزشگاه ها نیز نیاز به اینگونه تجهیزات دارند. امروزه جایگاه تماشاگران تحت مونیتورینگ و رصد کامل نیروی انتظامی قرار دارند و مقابله با تحرکات مشکوک پیش از شیوع آن انجام می پذیرد. از طرفی صرف اطلاع متخلفین بالقوه از وجود این تجهیزات، خود موجب کاسته شدن از اعمال ناشایستی چون انداختن لیزر بر روی چشم بازیکنان خواهد شد.
با این حال اگرچه در تمام دنیا، بازدارندگی، عاملی بنیادین برای تامین امنیت ورزشگاه ها به شمار می رود ولی کشورهایی به شکل قانع کننده موفق به مهار این خشونت ها شده اند که توانسته اند بین راهکارهای مهم امنیتی و دیگر برنامه ها هماهنگی و مشارکت ایجاد کنند. عمده پیشرفت ها در انگلیس حاصل اعلان جنگ دولت مارگارت تاچر به هولیگان ها نبود بلکه این نهادهای ورزشی و سیاسی بودند که فوتبال سال های 90 این کشور را متحول کردند: کنترل و نظارت سفت و سخت، شناسایی و جلوگیری از ورود افراد سابقه دار در کنار نوسازی ورزشگاه ها، تجاری سازی فوتبال به نوعی که تماشاگران از یک نمایش با کیفیت فوتبالی در شرایط رفاهی مناسب بهره ببرند، فرهنگ سازی، ساماندهی هواداران ... موجب بهبود وضعیت در انگلیس و همچنین اروپای غربی شده است به طوری که هم اکنون کانون بحران بیشتر به روسیه، لهستان، کرواسی ... و شرق اروپا انتقال یافته است.

نویسنده : شاهین اشکان

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار