کد خبر: ۱۱۳۵۴۵
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۰
حکایت رواداری

در باب آرامش درون و قوام جامعه

شوشان ـ حسن غریب زاده :

رواداری، چه‌بسا، بیش از هرچیز، یک «کیفیت» درونی است. قابلیتی که به ما اجازه‌ی «دیدن» دیگری را می‌دهد؛ دیگری‌ای که شبیه ما نیست، جور دیگری فکر می‌کند، یا باوری متفاوت دارد، اما ما راه را بر او نمی‌بندیم. این یک ضرورت دوگانه است؛ هم برای آن آرامش گمشده‌ی درونمان، و هم برای چرخیدن چرخ جامعه‌ای که قرار است خانه‌ی همه‌مان باشد.
در سطح کلان، در این دنیای پرهیاهو و غرق در تفاوت‌های فرهنگی و فکری، مدارا تنها لنگرگاهی است که همزیستی مسالمت‌آمیز را ممکن می‌کند. جوامعی که این اصل را پذیرفته‌اند، فضایی برای «گفتگو» می‌گشایند؛ همان چیزی که متفکرانی چون *هابرماس*، آن را راه عقلانی حل اختلاف می‌دانند. این تبادل افکار، بستر نوآوری و پیشرفت است.
*کارل پوپر* نیز هشدار می‌داد جامعه‌ای که نقد و تفاوت را برنتابد، راه اصلاح مسالمت‌آمیز را بر خود می‌بندد و ناگزیر به جمود و خشونت می‌غلتد. در واقع، تعصب و ناتوانی در تحمل دیگری، ریشه‌ی افراط و تفرقه است.
اینجا پای عدالت هم در میان است. *جان رالز* به ما یادآوری می‌کند که جامعه‌ی عادلانه، جایی است که افراد با باورهای عمیقاً متفاوت، بتوانند بر سر اصول منصفانه‌ای برای زندگی مشترک توافق کنند. زیر پا گذاشتن این رواداری به نفع یک گروه، در واقع، ویران کردن همان صلح اجتماعی است که به دنبالش بودیم.
اما حکایت رواداری، فقط برای جامعه نیست؛ در سطح فردی، معامله‌ای است با «آرامش». وقتی می‌پذیریم که قرار نیست همه‌کس و همه‌چیز باب میل ما باشد، خود را از بار سنگین عصبانیت دائمی و کینه‌توزی رها می‌کنیم. ذهنِ نامدارا، مدام در حالت قضاوت و «جنگ» است. اما پذیرش، این انرژی را آزاد می‌کند و به ما کمک می‌کند تا بر آنچه واقعاً در کنترل ماست - یعنی واکنش‌های خودمان - تمرکز کنیم. این، راهی برای ساختن روابطی سالم‌تر و گشودن افق‌های دیدمان است.
شاید ریشه‌ی بسیاری از تعصب‌ها، در این توهم باشد که «فقط من حقیقت را می‌دانم». این همان حکایت قدیمی «فیل در تاریکی» است که در مثنوی مولانا آمده؛ هرکس به بخشی از حقیقت دست می‌زند و گمان می‌کند کل آن را یافته است.

از نظرگه، گفتشان شد مختلف / آن یکی دالَش لقب داد، این اَلِف

درک این محدودیت، که پوپر هم آن را لازمه‌ی جامعه باز می‌دانست، به ما می‌آموزد که دانش ما جزئی است. از این منظر، رواداری تنها یک «تحمل» از سر اجبار سیاسی نیست، بلکه می‌تواند کیفیتی عمیق‌تر، مبتنی بر «عشق» و درک یگانگی در کثرت باشد. در این نگاه، دیگری «غریبه» نیست که او را تحمل کنیم، بلکه جلوه‌ای دیگر از هستی است که او را در آغوش می‌کشیم. این، گذار از «تحمل کردن» به «پذیرفتن» است.
البته، نباید از آن سوی بام افتاد.
 رواداری به معنای بی‌تفاوتی در برابر بی‌عدالتی، یا نادیده گرفتن اعمال زیان‌بار نیست. نکته اینجاست که مخالفت ما با یک رفتار یا عقیده‌ی مضر، نباید به نفی کرامت انسانی طرف مقابل بینجامد. می‌توان مخالف بود، اما توهین نکرد و احترام را پاس داشت.

نظرات بینندگان