شوشان - زینب شریفی / کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی :
باز همان داستان همیشگی تلاقی باورهای دینی با یافتههای علمی؛ این بار اما بصورت کشمکشی بین اعتقادات مذهبی و چالشی علمی؛
بیشک هجوم کرونا از چینِ کمونیست به سراسرِ جهانِ با کفّه سنگینترِ هر چه هست، خدائیست! این تلاقی را شدت بخشیده و بشر امروز را با چالشی اساسی و البته تکراری روبرو ساخته که تعالیم دینی بدون پیشوای آسمانی عینی در عصر حاضر را باور کند یا یافتههای علمی به سردمداری ادیسونها و هاوکینگها و آلفرد نوبلها و ... را!
نوع بشر همواره در پهنه شک و تردید غوطهور بوده؛ از مساله جبر و اختیار تا قِدم و حدوث تا چیستی جهان تا ماهیت خالق تا ساختار سرانگشت تا جایگاه دل و چالشهای بیشماری ازین دست ذهن محدود انسان را در مثلث برمودای دین، علم و باورهای خویش فرو برده است.
یک سر این مثلث دین است: آیا دین میتواند به چالشهای ریز و درشت نوع بشر پاسخ دهد؟ با یک حساب سرانگشتی و بررسی پیشینه تاریخی زندگی انسان بر کره خاکی، دین و باورهای مذهبی یا دستکم اعتقادات ماورائی را نخستین دستاویز نوع او برای ریشهیابی انواع و اقسام پدیدهها مییابیم: از رعدوبرق و باران تا زاد و ولد تا روح تا مرگ و پس از آن، همه و همه تحت عناوین و سلطه خدایانی خاص تعریف میشدند؛ آن زمانی که علم شاید بروز کرده بود ولی به معنای واقعی کلمه ظهوری نداشت!
با پیدایش مصلحان اجتماعی تحت عناوین خاص و همگام با آنها قدیسان، پیامبران و قرون متاخر امامان، دین شکل تکامل یافتهتری به خود یافت و توانست با توجه به حوصله مخاطب به بسیاری از پرسشهای علمی بشر پاسخهایی آسمانی بدهد. باران را رحمتی از جانب پروردگار بداند؛ همان که امروزه علم آن را واکنشی طبیعی منتج از تاثیر ابر و باد و مه و خورشید و فلک میداند. به راستی حوصله بشرِ نوعی اولیه و حتی متاخر چه گنجایشی برای توضیح نحوه شکلگیری باران داشت؟!
همزمان با کشف علوم جدید که رابطه علی و معلولی بین پدیدههای جهان را عیان میساخت (همانها که دست آخر جهان را هدفمند و صاحب خالقی یگانه معرفی میکرد) بشر به یکباره از مشرب فکری و اعتقادی ماورائی، عتیق و ریشهدار فاصله گرفت و به تدریج برای ریز و درشت امور خود تحلیلی زمینی ارائه داد؛ این همزمان با عصری بود که جهان عیناََ از دوران معجزه و پیامبر و کتاب آسمانی جدید هم عاری شده بود!
ایستایی ظاهری باورهای دینی ( علیرغم پتانسیل درونی قابل انعطاف آنها) و عدم توانایی مبلغان در منعطف ساختن دستورالعملهای دینی عامل دیگری بود که عَلَم علم را در برابر دین برمیافراشت.
به این ترتیب پیدایش انواع مکاتیب فکری انسان محور هم نتیجه خیزش بخشی از جمعیت بشر به سوی انکار دین و خدای واحد یگانه شد. از همین روست که تشدید بیسابقه خداناباوری در سدههای اخیر را باید نتیجه پیشرفت سریع علم در ادوار مختلف زندگی بشر بدانیم؛ چه انسانها حتی در دوران بتپرستی نیز قائل به وجود خدایان بودهاند.
درواقع چنین میتوان گفت که تقابل علم و دین یک نوع رقابت ساخته دست انسان متکی به یافتههای زمینیست؛ چه، دین هیچگاه خود را مبرّا و بینیاز از علم نمیداند و چه بسا انبیاء الهی و کتابهای آسمانی خود مشوق مردم بسوی کسب علم بودهاند. همانگونه که در بسیاری موارد تلفیق دین و اجتماع توانست بستر شکوفایی علم را فراهم کند چنانکه اسلام پس از ظهور آن؛
علم اما با فراموشی مبنا و ملجای خود و پس زدن مجموعه تعاریف سنتی، خداباور، منظم و شکلیافته سعی کرد تا بشر را بینیاز از شاخصههای دینی قلمداد نماید. با این فرض آیا علم به ظاهر کامل برای این جهان تکامل یافته و بینقص سازندهای متصور است؟ برای زندگی پس از مرگ چطور؟ آیا علم قادر به پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان هست؟
امروزه تقابل کرونا و به تبع آن توصیههایی عملی جهت درمان این ویروس (تحت عنوان یافتههایی علمی) با مجموعه باورهای دینی سبب رونق چالش همیشگی علم و دین شده است؛ در اینجا لازم است باز هم به لزوم توازی این دو مقوله پرداخته و با انجام توصیههای عملی علم، به تعالی باورهای دینیِ فردی و اجتماعی بپردازیم.
شاید رجوع به حکایت ۴۵ دفتر اول مثنوی معنوی در باب این بحث که لزوم ارتفاق باورهای مذهبی با امور دنیوی را به بشر نوعی گوشزد مینماید، مناسب باشد که: با توکل زانوی اشتر ببند!