شوشان - محمد دورقی:
علی ای شکیبای عظیم الشأن هاشمی!
شریفی وشگرفی و شعور روشنت را کم شأن های کوفه تاب نیاوردند. بحر تو در کوزه ی کوفه جای نمی گرفت. سد سرت را شکافتند تا سیلاب کبریایت در مسیل تاریخ جاری شود .فوز تو از آن جهت بود که فلاکت نشینان سرزمین بدفهمی ،فرصت سوزانه، افلاکی ات کردند.خونت به چهره سپیده دم شتک زد و شب، خجلت پوش شد. چون سینه سرخی سبک از دام دنائت بی دینان رها شدی. رها از ناسوت سفیهان و مسافرسرمدی لاهوت سبحان . خاکسارآسمانی ! معین مستمندان! خورشید ،علی البدل روشنگری ات بود. گنجی بزرگ تر از گنجینه ی زمانه . مُحاط نشدنی در دایره حطام. کیان ِ کلان تو از کِیل ِ کینه ورزان بزرگتر بود. اقیانوسی بزرگتر از مقیاس نقیصه داران و والاتر از سنجش سفله گان.سید معظم! تو ،پدرعدالت بودی . شاید توصیه ات به ایتام ، بشکل نمادین، توصیه به عدالت باشد، چرا که عدالت بعد از تو از حسن و حسین و زینب هم یتیم تر شد.حکایت ِ حاکمی با دستانی پینه بسته و کفشی مندرس و شکمی که جلیس همیشه ی جوع و نان جوین بود در کدام صفحه ی کدام تاریخ ِ کدام قوم و کدام آیین آمده است؟ در کدام فرهنگ و مکتب،شمشیر خورده ای فرق شکافته ، افتاده در بستر احتضار، با قاتلش به نوشانوشی شیر می پردازد و اطرافیان داغ دیده را به رعایت عدل درباره این ضارب سنگدل سفارش می کند؟ انبان نان بر دوش در تنگ راه های به تاریکی نشسته، حاکم کدامین سلسله از کدامین قرن گام برداشته تا به توزیع عاطفه وعدالت بپردازد؟
این شبها یادواره عدالت است. این شبهای علوی را برای حرمت گذاری به خداونگار عدالت به تمرین عدالت و مشق عاطفه بپردازیم.