شوشان - محمد دورقی:
بهیموت ( Behemoth) جانور بسیار تنومندی ست که در کتاب ایوب ذکر شده است.این کلمه در عبری اسم جمع است و برخی بر آن هستند که اسم جمع در عبری گاه برای بیان عظمت و بزرگی فرد مورد نظر به کار می رود.( معادل عربی آن بهیمه و بهیمات است ) در کتاب ایوب ، بهیموت که هیولایی در خشکی است همراه با لویاتان(Leviathan) که هیولایی دریایی ست برای نمایش عظمت خداوند به ایوب شناسانده و توصیف می شوند.
بر اساس برخی اسطوره های یهودی در آخر زمان نبردی سخت میان لویاتان و بهیموت رخ می دهد در این نبرد آن دو با چنگ و دندان و شاخ به هم حمله ور می شوند اما خداوند هر دو را با شمشیر خود می کشد.
در نظریه ی سیاسی توماس هابز نیز چنین نزاعی مفروض است اما هابز لویاتان را برای توصیف دولت و حاکمیت و قدرت قانونی و بر حق و جامعه ی مدنی به کار می برد در حالی که بهیموت بعنوان ضد لویاتان تصویر هرج و مرج ، بی قانونی و وضع طبیعی است.
البته منظور از وضع طبیعی در اینجا وضع نرمال و مطلوب نیست بلکه اشاره به وضعی ست که انسان پیش از استقرار دولت با آن مواجه بوده است و مجبور بود با قوانین طبیعت که شاخص ترین ترین آنها حاکمیت زور بود زندگی کند.
یعنی دوره ی پیشامدنیت که نبرد همه بر ضد همه در جریان بود و انسان گرگ انسان است گزاره ای بود که بصورت مختصر توصیف کننده آن دوره بود.
بهیموت توصیف روند قهقرایی یعنی فروپاشی دولت و گسترش نافرمانبرداری است. به این معنا که اگر لویاتان حرکت آدمیان و جامعه ی بشری را به سوی جلو توصیف می کند بهیموت توصیف حرکت به سوی عقب یعنی به وضع توحش و شرارت و تبهکاری آدمیان است.به نظر می رسد طرح واره ی کلی بهیموت ، این غول افسانه ای در جامعه ی ما _ جامعه ای که لویاتانش نای و نفس و اراده ی استقرار نظم و عدالت و قانون و رفاه را ندارد- بوضوح نمایان شده است.
اختلاس های بی هراس، مجالس فرمایشی و کم اثر ، نافرمانی های گسترده و اعمال مخل امنیت و مدنیت در قالب تفاخر قومی و احیا سنت های غلط و تیراندازی های بی واهمه مخصوصا در شهرهای کوچک ، شل بودن قبضه ی قانون و درشت بافت شدن چشمی توری ضابطین آن که منجر به ملاطفت با دانه درشت ها می شود، جابه جایی و انتقال مستمر بین ارزش ها ،خیانت در امانت نظام مند و گسترده،حق کشی های آشکار، تضعیف جامعه ی مدنی تعدیلگر و پرسشگر...همه و همه نشانگر ظهور بهیموت است که دارد برای گسترش هرج و مرج و بی قانونی به استعراض قوا و نمایش جبروت می پردازد.
در افق نگاه هر متامل و در سپهر هر ساعی متتبعی طرح واره ی شنیع این غول بوضوح قابل رویت است. در خودآگاه و ناخودآگاه همه ما یک هراس مشترک بزرگ وجود دارد . هراس از اینکه جامعه ما، بهیموت آخر الزمانی را پیش از همه ی جوامع دیگر تجربه کند چرا که لویاتان ( دولت) که قطب رادع و مانع این غول مخوف است در کشور ما در سال های اخیر بشدت ضعیف و کم اثر و بی مقدار شده است.
همه می پرسند چرا در کشور ما دولت های قوی که توانایی استقرار و نگهداشت ارزش های موسسان و تعامل دو سویه ی منطقی با جامعه ی مدنی را داشته باشند و به بسط رفاه و قانون و عدالت و آزادی های مشروع و در یک کلمه به شکوفایی دین و دنیای مردم مستطیع باشند شکل نمی گیرند؟ چرا در بیست سال اخیر هیچوقت دولتی به شکل مطلق و انحصاری بطوری که تمام ملزومات حاکمیتی و تمام جوانب امور را در اختیار داشته باشد پا به عرصه ی وجود نگذاشته است ؟ انحصار و اطلاق حاکمیت دولتی تنها در دولت های مطلقه و نظام های سلطنتی ظاهر نمی شود بلکه حاکمیت در نظام های پارلمانی و مردم سالار هم باید مطلقه و انحصاری و یکپارچه باشد تا بتواند بر بهیموت و اراده ی شر برای استقرار وضع پیشامدنی فائق آید.
این بحث کلی تر و عام تر از آن است که ارزش جناح و دسته ای از جناح ها و دسته جات موجود را برجسته کند و در دام و دانه ی تفکری از تفکرات رایج احزاب حاکم یا احزاب رقیب بیفتد.سوال و دغدغه ی محوری این است که چرا با تضعیف نهاد جواب گرفته و معتبر و تاریخی مانند نهاد دولت – به هر بهانه و مستمسک و دلیل- چنگ و دندان بهیموت را تیز می کنیم و خواسته و یا ناخواسته به رجعت هرج و مرج و وضع طبیعی شتاب می بخشیم؟
آیا مجلس یازدهم و این دولت بی رمق و بی تفاوت می توانند این فاجعه ی خزنده ی را متناسب با حجم و خطورت آن ، شناسایی و تحلیل کنند و به احیای ِ متقابل نقش همدیگر بپردازند؟ انسجام حاکمیتی و مطلقه شدن دولت – یک دولت صلاحیت مند و کاردان و قایل به ارزش های موسسان- می تواند حتی در این شرایط دشوار هم به پادزهر معجزه آسایی برای دفع بهیموت – بهیموتی که سودجویان زیادی چشم انتظار عودت آن هستند- تبدیل شود.