شوشان - محمد مدرسی / مدرس دانشگاه :
در میان زبانههای آتش، انفجار، شیشههای شکسته، آه و ناله، داد و فریاد، ترس و وحشت، جوانی باغیرت و جنمی از شجاعت به نام «عنایت» با دستان پرتوان و گامهای استوارش طبقههای ساختمان محبوس در خشم شعلههای آتش را در مینوردد و جان ۱۱ زن و کودک را نجات میدهد. غروب دهم تیرماه ۱۳۹۹در کوچههای اطراف کلینیک پزشکی سینا اطهر تهران، ناگهان صدای انفجاری سکوت دستفروشی دورهگرد را که از روستای باوج بخش ابوالفارس رامهرمز در خوزستان آمده است، میشکند.
در خیابان اطرافش انفجاری منجر به آتشسوزی میشود. به سمت محل انفجار میدود. در میان شلوغی و شعلههای آتش حس انساندوستیاش و به قول خودش رگ غیرتش جنبیده است. دل به دریا میزند و خود را در میان شعلههای آتش رها میکند و با بالارفتن از طبقات ساختمان که از دروپیکرش زبانههای آتش بیرون میزند، شیشهها را میشکند و با وجود آسیب و خراشیدگی در بدنش از میان شعلههای آتش و شیشههای شکسته خودش را به زنان و کودکان محبوس در ساختمان میرساند و جان آنان را نجات میدهد و آنها را به پشت بام ساختمان که نقطه امنتری است میبرد. تصور کنید آن لحظهها را در میان آتش و دود، شیشههای شکسته و ساختمان گداخته و دادوفریاد بیماران و افراد محبوس و ناامید از همهجا که به قول معروف شهادتین را خواندهاند، عنایت به چه فکر میکند؟ او در این لحظات نه به نام فکر میکند و نه به نان، فقط کمک و نجات تعدادی انسان.عنایت آزغ، فرزند یک خانواده روستایی است. به دلیل محرومیت و مشکلات مالی درس و داستانهای آنچنانی نخوانده است و فیلمهای نجات و گریز و انیمیشن پسر شجاع را نیز تماشا نکرده است اما در دامان خانوادهای (پدر و مادر) بااصالت و ریشهدار که الگوهایشان برگرفته از هویت اصیل ایرانی و اسلامی بوده، تربیت شده است. او کمک به همنوع و همدین و همکیش خویش را عمیقا آموخته است؛ طوری که در وجوش نهادینه شده است. کاری که عنایت انجام میدهد، به ما درس انسانیت و وجدان بیدار آدمیت را میدهد.البته از یاد نبریم که نمونههای فراوانی از این جانفشانیها و از خودگذشتگیها در جایجای سرزمین ایران رخ داده است. در داستانهای کهن از آرش کمانگیر و آریوبرزن و در حکایتهای امروزی نیز ریزعلی خواجوی (دهقان فداکار) و دریاقلی از دلاوران دوران دفاع مقدس، حسین امیدزاده، معلم فداکاری که در آتش عشق به دانشآموزانش سوخت و همچنین البرز زارعی، عضو انجمن کوهنوردی زاگرس و دیگرانی نیز گوهر جان خویش را در کف اخلاص گذاشتند و از سرزمین ایران و انسانیت دفاع کردند و جان خویش را فدا کردند.بگذارید به ماجرای مشابه در دو سال پیش در سرزمینی دیگر اشاره کنم که انسانیت، نوعدوستی و وجدان بیدار مرز نمیشناسد. حادثهای شبیه به حادثه بیمارستان سینا اطهر تهران و شجاعت مثالزدنی عنایت در پاریس رخ داده است.
جوان مهاجری اهل کشور مالی به نام ممودو گاساما، کودکی فرانسوی را که از بالکن آپارتمانی آویزان شده بود، نجات داد. ممودو گاساما، مهاجر آفریقایی در مصاحبه با خبرنگار سیانان میگوید: برای تماشای فوتبال در یک رستوران محلی نشسته بودم که متوجه هیاهو شدم. به آنجا رفتم، دیدم کودکی از بالکن آپارتمان آویزان است. من بچهها را خیلی دوست دارم و از اینکه او در برابر چشمانم رنج میکشید، متنفر بودم. دویدم و دنبال راهی برای نجات او گشتم و با لطف خداوند از چند طبقه بالا رفتم و به بالکن رسیدم و کودک را نجات دادم. در پایان ماجرا در فرانسه، میان مردم به مرد عنکبوتی معروف شد و به پاس شجاعت و حرکت انساندوستانهای که انجام داد، با دعوت به کاخ الیزه از سوی رئیسجمهور فرانسه مدال شجاعت و شهروندی فرانسه به او اعطا شد تا بهاینترتیب از شجاعت و از خودگذشتگی او قدردانی شود.
دراینباره لازم میدانم بخشی از گفتوگوی عنایت آزغ، جوان خوزستانی اهل رامهرمز را با رسانهها و خبرنگاران عینا تکرار کنم.عنایت لحظه حادثه را اینگونه بیان میکند: کمی پایینتر از تجریش ایستاده بودم و مشغول دستفروشی بودم، ناگهان صدای انفجاری آمد. بهسرعت به سمت محل انفجار دویدم و به محل رسیدم. در میان شلوغی و دود و آتش تعدادی از خانمها را دیدم که در ساختمان حادثهدیده گرفتار بودند و فریاد میزدند و کمک میخواستند. هرلحظه صدای کمکخواستنشان بلندتر و ترس در میان صداهایشان بیشتر میشد. غیرتم اجازه نداد و دیگر نتوانستم صبر کنم. به داخل آتش زدم و از هر طبقه بالا رفتم و شیشههایش را شکستم.
با ملاحظه گفتوگوی دو نفر فداکار درمییابیم که انسانها فارغ از زبان، نژاد، دین و سرزمین و... در انسانیت و همدردی و نوعدوستی با هم اشتراکات فراوانی دارند. نوعدوستی و وجدانهای بیداری مانند عنایت آزغ و ممودو گاساما امکان همزیستی مسالمتآمیز را فراهم و جامعه را اخلاقیتر و زندگی بشری را زیباتر میکند و یادآور شعر شاعر شهیر ایرانی، سعدی زیباسخن است:
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چوعضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
در پایان لازم است این اقدام شجاعانه عنایت آزغ که با الهام از آموزههای دینی و انسانی، توانست همنوعان خویش را نجات دهد، بهعنوان الگویی مثالزدنی در تاریخ و کتابهای درسی ثبت شود و از او بهعنوان نمادی از انساندوستی یاد شود و از طرف مسئولان به وی مدال شجاعت با عنوان «پسر شجاع ایران» اعطا شود.
به یاد داشته باشیم قهرمانان واقعی همیشه اسطورهها، پهلوانان نامی و مدالآوران ورزشی و درسی و دانشمندان نیستند بلکه کسانی که انسان و انسانهایی را نجات دهند، قهرمان واقعی هستند.
به مردم و مسئولان ایران، خوزستان و رامهرمز نیز پیشنهاد میشود به پاس قدردانی از چنین انسانهای شجاع و غیرتمندی که برای انسانیت و نجات انسان فداکاری میکنند، نماد و تندیس عنایت آزغ، این پسر شجاع ایران را در میدان شهرها نصب کنند و نام او را بر آنها بگذارند و به هر شکل ممکن «عنایت» را مورد عنایت خویش قرار دهند.
باشد که نام چنین انسانهای فداکار و شجاعی چون عنایت در تاریخ بشریت و ایران عزیز ماندگار شود.