شوشان / علی میلاسی:
دکتر قالیباف در سفر چند روزه ای به خوزستان،از شهرها،بخش ها و شهرک ها،بازدید و چهره به چهره با مردم،به گفت و گو نشست.خود را جهادی دانست و چون دوره جنگ ۸ساله بیشتر در جبهه ی خوزستان بوده،هدفش را،ادای دین به خوزستانی ها می گفت.
دیده بودیم که در دو دوره ای که سردار در کت سیاست،کاندید ریاست جمهوری شده بود،نخستین سفر استانی خود را به خوزستان می آمد و همین گفته ها را در میان هواداران خود می گفت.و باز می گفت که؛"اگر رای بیاورم،نخستین سفر استانی ریاست جمهوری خود را به خوزستان می آیم".
در هر دوباری که شکست خورده بود،این عقده به دلش مانده که در رخت یکی از سران قوه به خوزستان بیاید،تا این که در انتخابات سرد و کم تماشاگر مجلس،نماینده تهران شد و در مجلس تمام اصول گرا، بر صندلی ریاست قوه مقننه نشست،تا فرمانده قانون نویسی و فرماندار قانون داری مجلس شود.هنگامی که دید،دیگر قبای ریاست جمهوری بر تن او نمی رود،با این سفر می خواست بگویند که،به پیمان خودم به خوزستان،وفا کردم.
دکتر قالیباف در این سفر چند روزه،گفته ها،اشک ها و ناله ها ی مردم خوزستان را دیده و کرنش ها و فریاد های جوانان را شنید.هنگامی که فقر و نداری مردم،ویرانی و خرابی شهر ها را به او نشان می دادند،چنین به فکر می رفت و خیره می ماند که انگار،این درد ها و رنج ها تازه است که خوزستانی ها گرفتار آن ها شدند!
نمی دانم کسی از گروه میزبانان به دکتر گفته؛خوزستان تا قبل از جنگ،تفریح گاه گردشگران و مسافران داخلی و خارجی-و بیشتراز کشورهای حوزه ی خلیج فارس بوده.آبادان و خرمشهر و ماهشهر، و مسجدسلیمان،عروس شهرها بودندو جایگاه اولین ها.ولی در جنگ ۸ساله ای که سرداران، رضایی،شمخانی و قالیباف فرمانده جنگی بودند،همین شهرهای سفیدپوش،سیاه شدند،و رفاه،شادابی و آرامش،با همان توپ ها و گلوله های جنگی،فراری و جوانان خوزستانی زخم دار شدند و دردمند،ماندند!؟
نخواستند و نگذاشتند که به نام خبر نگار همراه او باشم تا از وی بپرسم،دکترقالیباف؛هنگامی که شهردار تهران بودی و شهردار افتخاری نجف و کربلا هم شدی تا از خرمشهر و سوسنگرد و چذابه گذر کنی و به عراق بروی برای جاده سازی و نخل کاری و بیمارستان سازی و ساخت ورزشگاه و مدرسه و حوزه و مسکن و پل و ......در نجف و کربلا و کاظمین و...،خوزستان و خوزستانی ها،درمانده تر و نیازمند تر از همه جا و همه کس بودند!؟
نمی دانم کسی از هم سفیران تهرانی یا همراهان خوزستانی،پرسیده بود که؛رئیس قوه مقننه،قدرت اجرایی دارد که سفر استانی برود و ۴روز با هییت و هیبت و تیم و دسته و لشکر،زمان بگذرانند و هزینه و ....کنند،که کدام دشواری خوزستان را حل و چه دردی از مردم و جوانان را درمان کنند!؟
دکتر قالیباف در نشست پایان سفر خود به این جمع بندی رسید که؛آب،فاضلاب و بیکاری جوانان،مهم ترین خواسته و نیاز خوزسان است!
و ما هم می گوییم،در کنار نیاز ها،دشواری ها و کمبود های خوزستان،کار و آب،از پیش نیازهای مردم و سال هاست که خواست مردم خوزستان است،ولی تا کی باید داد آن را فریاد بر آریم!؟
پایه و اساس را بر این می گذاریم که این سفر چند روزه ی دکتر قالیباف به خوزستان،شگردتبلیعاتی،ساخت فیلم مستند و جمع آوری نامه نبوده و در مقام اجرایی انجام شده،به وی و گروه همراهش،خوش آمد می گوییم،ولی باید در نشست پایانی سفر می گفت و یا به این پرسش پاسخ دهد که؛بیکاری جوانان خوزستانی و آب شهرها را در چه زمانی،با چه پولی و ساخت زیر ساختی حل می کند!؟و این را می داند که کار جوانان در ساخت شرکت ها و کارخانه ها و آب شهر ها هم با ساخت زیر ساخت هاست!؟
دکتر قالیباف باید این را هم می گفت که؛در این روزها و ماه ها و سال های بی درآمدی نفتی و تعطیلی تولید و بازارکار؛چگونه می خواهد این نیاز ها و خواسته های دیده،شنیده و گفته شده ی خوزستانی ها را در این سفر،بر آورده کند!؟