شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۳۹۹۶
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۷
منطقه آزاد میهمان همیشگی اروند کنار شد اما بی ‌اعتنا به اهالی قدیمی. نخل‌ ها ماندند و نهرهایی که گفتند باید پُر شوند. نهرها پر شدند. خانه‌ ها پایین‌ تر از سطح جاده ساخته شدند تا...

لیلا مهداد: به اروندکنار خوش‌ آمدید. جمعیت 11هزار و 33 نفر. شهری نشسته میان آبادان و منطقه آزاد؛ دلخوش به نخلستان‌های بی‌نام و نشان. همسایه خلیج‌فارس است. نزدیک به آبادان؛ در نقطه صفر مرزی. محصور میان نهرها، چشم دوخته بر زخم نخل‌هایش. اهالی‌اش اهل زمین‌اند.

مردان امید بسته به بذر و آب. سال‌های دور، آفتاب و مهتابش بر بیش از 60هزار نفر می‌تابید؛ آدم‌هایی که نداشته‌ها، غربت‌نشین‌شان کرد.

شرایط که سخت شد، عطایش را به لقایش بخشیدند و رفتند.«با آن روند الان باید 120هزار نفر می‌شدیم.» نهرها یادگار مانده‌اند از اجدادشان اطراف شهر. نهرهایی که باران بزند، پُر می‌شوند از فاضلاب. «دست‌بسته می‌مانیم و باران وارد خانه‌ها می‌شود.»

حال جاده‌ها هم خوب نیست. جاده‌های خاکی در حسرت آسفالت.«خیابان اصلی آسفالت دارد، بقیه جاده‌ها هیچ.» باران که ببارد نهرها پُر می‌شوند از فاضلاب و جاده‌ها می‌شوند معبر آب باران. «بارندگی که شود، نمی‌توان در جاده‌ها راه رفت.» علمک‌های گاز نصف و نیمه آمده‌اند به شهر.

علمک‌هایی که تا نزدیک دَر خانه‌های متمول رسیده‌اند.«زیاد انشعاب نداریم.گران پای‌شان در می‌آید.» مَسکن‌های مِهر آمدند و ماندگار شدند.«با 20میلیون خانه ساختند؛ یک اتاق و سالنی کوچک نشسته در 40 ، 50متر.»

38کیلومتر آن‌طرف‌تر از آبادان با ناز نشسته. از 16 سال پیش که حرف‌وحدیث‌ها از منطقه آزاد گفتند، دلخوش شد به روزگار بهتر. «ظاهر» نهرها و نخلستان‌های قدیم را به یاد دارد؛ اروندکناری که بی‌دغدغه کنار آبادان چشم دوخته بود به نیلی خلیج‌فارس. قدیمی‌ها به عشق نخل‌ها هر کیلومتر یک نهر زدند. «اروندکنار نقشه زیبایی دارد.»

منطقه آزاد میهمان همیشگی اروند کنار شد اما بی‌اعتنا به اهالی قدیمی. نخل‌ها ماندند و نهرهایی که گفتند باید پُر شوند. نهرها پر شدند. خانه‌ها پایین‌تر از سطح جاده ساخته شدند تا باران که زد آب و فاضلاب هجوم ببرند به کوچه‌ها و خانه‌ها.

نهرهای قدیمی که سبزی می‌پاشیدند به نخل‌ها حالا شده‌اند معضل. اهالی زمین و دریا حالا مانده‌اند و مشکلات. مسکن مِهر هم آمد تا خانه‌ها نونوار شوند.«مشکل مسکن مهر زیاد است.»

مسکن مِهر که قول‌وقرار آمدن گذاشت، پیمانکار آمد پای کار. مِهر قرار بود مهربان باشد و با خود عطوفت بیاورد اما حالا شده مشکل اروندکنار. پیمانکار میانه راه اهالی را تنها گذاشت؛ با دیوارهای نیمه‌کاره و سقف‌هایی که پهن نشده بودند. «ساختن واگذار شد به مردم.»

اجاره‌نشینان به امید خانه‌دارشدن مصالح بار زدند از راه دور و آوردند پای ساختمان. «با شرایط پیمانکار به من بهره‌بردار داد.» اجاره‌نشین‌ها اجاره‌نشین ماندند. «با آجر پنج‌هزار تومانی چطور خانه بسازیم؟»

زمزمه‌های دَر گوشی از آمدن گیت خبر می‌دهند؛ گیت ورودی شهر. حایل میان اروندکنار و منطقه آزاد. «تنها راه تهیه مواد غذایی، بهداشتی و… ما همین است.» گیت برای اهالی اروندکنار یعنی محرومیتی دوباره. «شاید اجازه تردد بدهند، شاید هم نه.»

اهالی درددیده از آب و برق و جاده و مسکن مِهر آرزوی منطقه آزاد دارند. «ما جزو منطقه آزاد شویم معضلات‌مان حل می‌شود.» آرزویی شانزده ساله که امیدی به تحقق آن نیست. اعتبارات عمرانی اروندکنار هم محدود شده به اعتبارات ارگانی. «کار عمرانی اینجا انجام نمی‌شود. دولت فقط حمایت کند خودمان دست به کار آبادی می‌شویم.»

صاحبان نخل‌ها یا مسافر دیار باقی شده‌اند یا مهاجر شهرهای دیگر به امید زندگی راحت‌تر. «نه ثبت احوال قبول می‌کند نه جهاد سازندگی.»

«نه جهادسازندگی پلاک می‌دهد، نه ثبت‌ احوال»

نخلستان‌ها به نظم گذشته کنار هم قطار شده‌‌اند؛ نخل‌های جا خوش‌کرده در هکتارها، هکتار زمین. «اینجا نخلستان اجدادمان است.» نخلستان‌هایی بی‌نام و نشان که اسم‌ورسم‌شان هیچ‌ کجا ثبت نشده است. نخلستان‌های بی‌سند حالا درد اصلی اهالی‌اند. «سال‌هاست التماس می‌کنیم برای نخلستان‌ها سند بدهند.»

نخلستان‌ها از پدرها به پسرها رسیده تا موروثی شوند میان نسل‌ها. «نه جهادسازندگی پلاک می‌دهد،نه ثبت‌احوال.» ماجرای نخلستان‌ها به سال 1341 می‌رسد؛ دوران اصلاحات ارضی. زمانی که زمین‌ها را به نام صاحبش می‌شناختند. صاحبانی که اهالی داستان‌ها از پدرها و پدربزرگ‌هایشان شنیده بودند.

اصلاحات ارضی شد و نخلستان‌ها به نام صاحبان‌شان پلاک شدند. سال‌ها از آن پلاک‌شدن، می‌گذرد. حالا صاحبان نخل‌ها یا مسافر دیار باقی شده‌اند یا مهاجر شهرهای دیگر به امید زندگی راحت‌تر. «نه ثبت احوال قبول می‌کند نه جهاد سازندگی.»

باتجربه‌ها هنوز زخم نهرهای پُرشده را به دل دارند. جوان‌ترها هم از سنددارشدن نخلستان‌ها می‌گویند. «زمین‌ها سنددار شوند، عرض یک‌ سال هر محصولی بخواهند صادر می‌کنیم.» اروندکنار تکیه داده به خلیج‌ فارس از نعمت آب بی‌نصیب نیست و زمین‌هایش جان می‌دهد برای کاشت و داشت و صادرات.

«بیش از دوسوم نخل‌ها سوخت»

اروندکناری‌ها دلبسته به زمین و دریایند. به رسم گذشته‌های دور کشت می‌کنند تا زندگی کنند. طرح احیا و آبیاری نخلستان‌ها که به میان آمد امیدها جوانه زدند. «عدم مشارکت مسئولان محلی طرح را ابتر گذاشت.»

عبدالرضا جادری سال‌هاست درد نخلستان‌ها را به دل دارد. روزگارش را تا میانسالی، میان نخل‌های آبادان و اروندکنار جا گذاشته. قرار بر اجرایی‌شدن طرح آبیاری نخلستان‌ها که شد، قدیمی‌ها از تجربه‌هایی گفتند که سینه به سینه گشته بود. «آبیاری جزیره آبادان با 400میلیارد تومان شروع شد.»

طرحی که به زعم مشاور فرماندار امور عشایر موفق نبود و ناقص اجرایی شد. «هیچ علمی از تجربه بی‌نیاز نیست. زهکشی‌های سنتی را پُر کردند و لوله خرطومی که برای شن و ماسه تعریف شده کار گذاشتند.»

جادری از رُسی‌بودن زمین آبادان می‌گوید از لوله‌های خرطومی‌ای که به کار خاک آبادان نمی‌آیند. «دور روزه این لوله‌ها پُر می‌شوند.» لوله‌های جدید که جای زهکشی‌های سنتی را گرفتند. رُس‌ها لانه کردند میان‌ لوله‌ها، پسماند‌ها خزیدند زیر نخل‌ها. تعفن ماند و ریشه نخل‌ها. نخل‌های محکوم به مرگ.

بوی مرگ پیچید میان 6 میلیون نخل، ریشه‌ها خشکیدند و نخل‌ها تسلیم شدند و سوختند. «تنها یک‌ میلیون نفر نخل باقی مانده. بیش از دوسوم نخل‌ها سوخت.» طرح احیا و آبیاری که نیمه‌کار مانده مسئولان از طرح احیای بیش از 550 هزار هکتار اراضی پایین دست سد کرخه گفتند. طرحی که نخلستان‌های آبادان را به جوانه‌زدن امیدوار می‌کرد.

طرح احیای اراضی پایین‌دست سد کرخه جان دوباره به نخلستان‌های آبادان داد. «مشکل آبیاری تا حدودی رفع شده اما کماکان باید زهکشی و نهرهای قبل احیا شوند.» نهرهای قدیمی که جان بگیرند پساب‌ها راه پیدا می‌کنند به نهرهای اروندکنار تا خود را برسانند به خلیج‌فارس. «پساب سالم است. تنها شوری آب بالاست.»

«بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها تغییر کرده. بخشنامه‌های اروندکنار جزو عجایب هفتگانه‌اند.»

 «این منطقه موقعیت استراتژیک دارد»

نخل‌ها و زمین‌های کشاورزی که جان بگیرند، مرزنشین‌ها دل می‌بندند به شهرشان. زندگی دوباره جوانه می‌‎زند میان‌شان. «این منطقه موقعیت استراتژیک دارد.» زمین که نباشد، نخل‌ها که به بار ننشینند اهالی دِل می‌کَنَند از زمین آباواجدادیشان. مرز 200کیلومتری می‌ماند و مرزبان تنها. «مرزنشین امنیت مرز است. آن هم مرزی 200کیلومتری که تا آبادان و خرمشهر هم کشیده شده.»

نخل‌ها هشت‌ سال را مردانه ایستادند به امید برگشت اهالی و جاری‌شدن صدای زندگی. شیپور صلح که دمیده شد خانه‌ها را آدم‌ها پُر کردند. نخل‌ها هوس جوانه‌زدن کردند. «بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها تغییر کرده. بخشنامه‌های اروندکنار جزو عجایب هفتگانه‌اند.»

«اسناد اراضی اروندکنار نیازمند نگاه ویژه‌اند. سنددارکردن اراضی کاری ندارد صورت‌مجلس محلی بگیرند یا از دهیاری‌ها، بخشداری‌ها و شوراها استشهاد محلی بگیرند؛ کار سختی نیست.»

«طرح زهکشی کارایی‌اش را از دست داده، قراره است برگردیم به شیوه سنتی»

نخلستان؛ همه تصویر اهالی است از زندگی و آینده. زندگی‌ای به وسعت خاطرات اجدادشان تا تولد نوزادان تازه متولدشده. نخل‌ها که تسلیم مرگ شوند، آبادی کوله‌بارش را می‌بندد برای سفری طولانی. خانه‌ها خلوت می‌شوند از هیاهوی اهالی. خاک مرگ پاشیده می‌شود میان کوچه. تنهایی و سکوت می‌مانند به نظاره نخلستان‌هایی که ایستاده جان به مرگ داده‌اند.

روزگاری اروندکنار بروبیایی داشت. سیب‌گلاب‌های آبدار، سوار لنج‌ها و قایق‌ها تا اروپا سفر می‌کردند. انگور و یونجه هم راه کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را می‌رفتند. حرف از کُنار، شیرین‌بیان که می‌شد همه یاد اروندکنار و آبادان می‌افتادند. «مجوز بدهند بهترین محصولات صادراتی تولید می‌کنیم.»

موهای احمد میان نخلستان‌ها جوگندمی شد. به نخل‌ها که نگاه می‌کند، گویی آلبوم خاطراتش را ورق می‌زند. گاهی اشکی گوشه چشمش را تَر می‌کند و زمانی لبخندی محو روی صورتش می‌نشیند.

«نهرها پُر نشده‌اند، دهانه نهرها را بسته‌اند.» نهرها سال‌ها در اروندکنار و بهمن‌شیر جا خوش کرده‌ بودند. نهرهایی که طبیعت در گذر زمان لایروبی‌شان می‌کرد تا کمی عمق پیدا کنند. حرف از طرح‌های آبیاری که شد شیوه‌های سنتی از یاد رفتند. دهانه نهرها به حکم سنتی‌بودن بسته شد. سد که در بهمن‌شیر جا خوش کرد آب کارون هم گذرش به اروندکنار نیفتاد.

روش‌های سنتی کنار زده شدند تا پمپاژها روش جدید آبیاری و زهکشی باشند میان نخلستان‌ها. کانال‌ها هم به کمک پمپاژها آمدند. کانال‌هایی به موازی رودخانه اروند که به کمک پمپاژهای ثانویه خود را به پای نخل‌ها می‌رساندند. «طرح زهکشی کارایی ندارد قراره است برگردیم به شیوه سنتی.»

پمپاژ آب در کانال‌ها نخلستان‌های سر راه را سیراب می‌کند اما آب به نخلستان‌‌هایی که کمی دورتر جاخوش کرده‌اند، نمی‌رسد. آب پای نخل‌ها را تر نمی‌کند اما پساب‌ها نخل‌ها را محکوم می‌کنند به مرگ خاموش. «سروصدای کشاورزان بلند شده. برای رساندن آب به نخلستان‌هایشان لوله‌ها را شکستند.»

طرح آبیاری قرار بود دردی از نخل‌ها دوا کند اما نیم‌بند میانه راه رها شد، بی‌متولی. روزهای اولی که طرح‌ها به اروندکنار و سایر روستاهای آبادان رسیده بودند، میرآب‌ها شدند متولی آبیاری. «حقوق ندادند و حالا میرآب‌ها را هم نداریم.»  آبیاری که بی‌متولی ماند هزینه‌های میلیاردی طرح‌ها هم راه به جایی نبردند.

حالا لوله‌هایی که قرار بود آبرسان نخلستان‌ها باشند به چکه افتاده‌اند. بعضی هم میانه راه شکسته‌اند تا با فشار قوی آب را میانه راه رها کنند پای نخل‌ها تا بپوسند. «گاهی اوقات یک ماه زمان می‌برد بر ترمیم لوله‌ها بیایند.»

هزاران هکتار از زمین‌های مرغوب ساحل اروند حالا نیزار شده‌اند. زمین‌هایی در همسایگی دژی که هشت‌ سال ایستاد. «قول‌هایی برای پیگیری می‌دهند اما صداقت ندارند.» جلسه پشت جلسه تشکیل می‌شود برای سنددارشدن نخلستان‌ها اما همه بی‌نتیجه.

«سند که نباشد به چه امیدی روی زمین کار کنیم؟ 10 یا 20 ساله دیگر کسی مدعی شد چه کنیم؟»  سندها که بیایند وام‌ها می‌توانند کمک‌حال نخلستان‌ها باشند برای سرسبزی دوباره. سند که باشد کشاورز امید می‌بندد به آینده. نخل‌ها جوانه می‌زنند و به یاد گذشته دوباره 64 نوع نخل قد می‌کشد میان نخلستان‌های آبادان تا اروندکنار.


شهروند آنلاین


برچسب ها: آبادان ، نخل ها ، آب ، باران ،
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار