شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۴۳۱۴
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۴
شوشان / محمدسعید بهوندی:

هیچ راه گریزی نیست، باید فعّالانه بپذیریم که در مبحث تربیت و آموزش کودکان، نوجوانان و جوانان ما با دنیای پیچیده و جدیدی روبرو هستیم. دنیایی که روز به روز پیچیدگی‌اش افزون‌تر، به سرعت در حال تغییر و پوست انداختن و با دنیای والدین، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، عموها، عمه‌ها، دایی‌ها، خاله‌ها و هر نصیحت‌گرِ دلسوز و مهربان دیگری؛ حتی معلمان و هر مربی دیگری متفاوت است.

به هیچ وجه در اینجا به دنبال این  نیستم که بخواهم هر کدام از دنیاهای این نسل‌ها را ارزش‌گذاری کرده، به آنها نمره داد و برنده را مشخص سازم. زیرا؛ چنین کاری تقریباً غیرممکن و هم غیرضرور است.

اندیشه‌ورزی، جستجوگری و تلاش بشر برای کشف پدیده‌های عالم و ارتباطات و مناسبات آنها، دائماً دروازه‌ی لذّت‌ها، نیازها و دلمشغولی‌های جدیدی را به روی او می‌گشاید و انسان چون ذاتاً موجودی اجتماعی است، لذا کمتر کسی قادر خواهد بود، خود را کاملاً کنار کشیده، تعهدات اجتماعی خویش را نادیده انگاشته و در یک دنیایی انفرادی، سلولی برای خویش دست و پا کند.

پس هر کس بعنوان انسان و عضوی از این اجتماع، تقریباً ناگزیر است همراه با تغییر و تحولی که در دنیا و در سبک‌های زندگی و ابزارهای آن رخ می‌دهد، خود را همگام ساخته و بخش زیادی از خواسته‌هایش را در آن جستجو نماید.

در روزگاری که ما در آن زندگی می‌کنیم، با توجه به فضای فرهنگی_ اجتماعی موجود، به نظر می‌رسد آن نسخه‌ای که در مبحث تربیت و آموزش می‌تواند به نسبت دیگر نسخه‌ها و روشها کارایی و بهره‌وری بیشتری داشته باشد، "پذیرفتن دنیای جدید فرزندان و دانش‌آموزان، شناخت آن و نزدیک شدن و داخل شدن در فرایند و اتفاقات آن است". 

فاصله گرفتن هیچ دردی را دوا نمی‌کند و یا چنانچه مقداری موثر باشد، آنقدر دایره‌ی شمولش فردی و کم است، که تاثیری در روند زندگی اجتماعی یک جامعه‌ی گسترده ندارد.

نپذیرفتن، قهر کردن و فاصله گرفتن از دنیای نسل جدید، تنها و تنها کار و وظیفه‌ی ما را بعنوان والدین و مربیان سخت‌تر خواهد کرد. به عنوان نمونه اگر بخواهم یک چالش آشنا برای همه یادآوری نمایم؛ با توپ و تشر و فریاد و نخریدن و شکستن گوشی موبایل، هرگز قادر نخواهیم شد بین فرزندان و دانش‌آموزانمان و دلمشغولی‌هایشان در دنیای جدید فاصله ایجاد کنیم و چنانچه چنین چیزی نیز اتفاق بیفتد، باز آنقدر اندک است که در محاسبه‌ی ما قابل رویت نیست و به جایش آن فاصله‌ای که دائماً و به سرعت بیشتر می‌شود، فاصله‌ی ما و آنان خواهد بود.

برای شناخت دنیای جدید و تاثیر تربیتی‌ و آموزشی‌مان بر روی رفتار و عملکرد فرزندان و دانش‌آموزانمان، بدون شک همه محتاج در اختیار داشتن اطلاعات و دانش مرتبط با آن هستیم.

بدون در دست داشتن اطلاعات و فهم و درک و تحلیل و آنالیز درست و حقیقی آنان و دنیا و خواسته‌هایشان، هرگز قادر نخواهیم بود به این شناخت دست پیدا کنیم.

مثلاً دو شخص؛ یکی پدر و یکی پسر یا یکی مادر و یکی دختر و هر کدام غرق  در دنیا و متمرکز بر دلمشغولی‌ها، لذّتها و خواسته‌های خویش، چگونه قادر خواهند بود، همدیگر را درک نموده، به هم نزدیک شده و دنیای یکدیگر را به رسمیّت بشناسند؟! مخصوصاً زمانی که این فاصله همراه و ممزوج بشود با یکسری باورها و تعصباتی که فرد حاضر نباشد از هیچکدام حتی بصورت موقت، برای حل یک مسئله و تسهیل در روند تربیت و آموزش دست کشیده و یا حداقل مقداری از آنها فاصله بگیرد؟!

هر کدام از ما وقتی می‌خواهیم پیراهنی نو بخریم، معمولاً در اولین اقدام بعد از انتخاب طرح و رنگ، آنرا پرو می‌کنیم. پیراهن کهنه را از تن به در آورده و جدید را پوشیده و در آینه خود را تماشا می‌نماییم.

پس چگونه ممکن است در موضوعی به مراتب مهم‌تر و پیچیده‌تر بنام؛ "تربیت و آموزش"، هم در دنیای سنتی و قدیمی خویش با تمام آن باورها و هنجارها غوطه‌ور بود و هم بخواهیم فعّالانه و موثر با دنیای شخص دیگری که شاید با دنیای ما کاملاً بیگانه باشد، همراه شویم؟!. گاهی والدین بسیاری شکایت و گلایه دارند از اینکه؛ فرزندانشان مثل بچه‌های قدیم در جمع خانواده حضوری گرم و صمیمی ندارند.

مهمانان خانواده را فعّالانه و مهربانانه تحویل نمی‌گیرند. نسبت به پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و دیگر بستگان نزدیک و دور آن ارتباط گرم و عاطفی را مانند روزگار نوجوانی و جوانی خودشان بروز نمی‌دهند.

بیشتر در اتاقشان دراز کشیده و سر در گوشی موبایل داشته و حتی زمانیکه در جمع نیز با خواهش و تمنّا حضور می‌یابند، کمتر در گفتگوها شرکت نموده و اظهار نظر می‌کنند و همه‌ی این رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌ها را حمل بر دهن‌کجی آنان به خانواده و بزرگترها تلقی نموده و حتی بعضی از والدین متعصب‌تر، از این هم سخت‌گیرانه‌تر فراتر رفته و تا حدودی بدبینانه آنان را "یاغی و عصیان‌گر" قلمداد می‌نمایند.

البته خوب است در اینجا بگویم که؛ حقیقت امر این است که این نوع از پافشاری هر نسل بر روی ساختن و جدی گرفتن دنیای جدید خویش و مخالفت با هرآنچه مربوط به دنیای قدیم می‌پندارد، در حقیقت خود نوعی عصیان‌گری است.

امّا این عصیان علیرغم طبیعی و پذیرفته بودنش، باید در فرایند تربیت و آموزش بدرستی کنترل و هدایت شود، تا اینکه به یکباره و ناگهانی همه‌ چیز را در هم نکوبد و خراب نکند‌ و بلکه خود در یک مسیر طبیعی و لازم و بصورت ارادی و برنامه‌ریزی شده، اتفاق بیفتد. چرا که در فرایندهای هر جامعه‌ای، پوست انداختن و جامه‌ی نو به تن نمودن خود جزء اهداف زندگی فردی و اجتماعی است.

بنابراین هیچگاه فرزندان و دانش‌‌آموزانمان را یاغی تصور نکنیم‌. آنان به صِرف پافشاری بر دوست داشتن دنیای خویش، مرتکب هیچ گناه و اشتباهی نشدند و قصد لج و لجبازی نیز با احدی را ندارند.

شک نکنید مانند ما قلبی مالامال از عشق به والدین و خواهران و برادران و بستگان خود داشته، به محبت و توجه ما نیازمند بوده و هم از مهرورزی به دیگران لذّت می‌برند.

تنها موضوعی که بعضاً محل بحث و جدل عملی ما و آنان است، این است که؛ "می‌خواهند مانند والدین‌شان فرزند زمانه‌ی خویش باشند". آیا چنین خواسته‌ای انصافاً می‌بایست از لسان بعضی‌ها گناه و یاغی‌گری محسوب شود؟!

والدین دلسوز و نگران و معلمان متعهد و ارجمند! چنانچه قصد کمک به فرزندان و دانش‌آموزانتان را دارید که مطمئناً خواهید داشت، هیچ راهی ندارید که اول دنیایشان را به رسمیت بشناسید، بعد آنرا با تمامی لوازم و فرایندش بشناسید و با آنان در دنیایشان همراه شده و قدم بزنید و شما نیز ضمن لذّت بردن از دنیای خودتان از دنیای آنان نیز صاحب لذت شوید.

در پایان این مبحث بسیار حساس و حیاتی با شما والدین دلسوز، مهربان و ارجمند و شما مربیان متعهد و تحصیلکرده یک سوال مهم و تعیین کننده مطرح می‌نمایم؛ همه‌ بنا را بر این واقعیت می‌گذاریم که فرزندان و دانش‌آموزان ما با دنیای پیش‌تر از خودشان دچار چالش اساسی هستند، به نحوی که دائماً مشکلاتی را بوجود می‌آورند.

حال تصور کنید در چنین وضعیتی که فراوان نگرانید، فرزند یا دانش‌آموزی پانزده ساله دارید، خودتان نیز چهل و پنج ساله بوده و پدر یا مادری هفتاد ساله دارید، حال سوال؛ آیا انصافاً خودتان در این سن و یک نسل بین این دو نسل، بر سر باورها، هنجارها، دلمشغولی‌ها، خواسته‌ها، نیازها و... با پدر یا مادرتان در بسیاری از اوقات دچار چالش نمی‌شوید که انتظار داشته‌ باشید کمی کوتاه آمده و سخن شما را شنیده و با شما همراه شود؟! چنانچه پاسخ مثبت است که مطمئناً با شناخت دقیقی که از جامعه‌ی ایرانی دارم، همین خواهد بود، چگونه‌ است که این پذیرفتن همراهی را از جانب والدین خود برای خویش می‌پسندید، امّا حاضر نیستید با چنین چالش و خواسته‌ای از جانب فرزند خویش کنار آمده و آن را طبیعی و درست تلقی نمایید؟!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار