شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۴۵۷۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۲:۰۵
به بهانه ی انتصاب استاندار جدید استان خوزستان؛
انتصاب مقامات اجرایی در خوزستان شبیه به مراسم لاتاری داستان شرلی جکسون است، در این استان، انتصابات به گونه ای ست که کاغذ علامت دار به جای یک نفر به همه ی ساکنان استان می رسد.
شوشان - محمد دورقی:

شرلی جکسون نویسنده سبک گوتیک آمریکایی داستانی به نام لاتاری دارد. لاتاری داستان دهکده ای ست که در 27 ژوئن هر سال اهالی آن دور هم جمع می شوند تا آیین قربانی کردن یکی ازساکنان را انجام دهند.

فرد قربانی، با لاتاری ( قرعه کشی) انتخاب می شود. ساکنان آن دهکده برای انجام آن مراسم سنتی و ظاهرا سرگرم کننده در میدانگاه دهکده جمع می شوند و هر کدام کاغذی از صندوق بر می دارند.

کاغذها به تعداد مردم دهکده است . یکی از کاغذها علامت دار و بقیه سفید هستند. کاغذ علامت دار به هر کسی افتاد او تبدیل به سوژه می شود. سوژه ی چی ؟ سوژه ی سنگسار شدن.

حالا اهالی مجاز هستند بریزند سرش و با سنگ آنقدربه او ضربه بزنند تا بمیرد.بعد از این جریان به خانه هایشان می روند و با خیال راحت ناهارشان را تناول می کنند چرا که توانسته اند یک رسم قدیمی را با موفقیت اجرا نمایند.

این جنایت را با هیچکدام از اخبار سنگساری که تاکنون شنیده اید نمی توانید قیاس کنید چرا که  درهمه ی آنها انجام مجازات  در پاسخ به یک جرمی ( هر چند جرمی کذایی) رخ می دهد اما در اینجا مردم با خیال راحت در حال برگزاری یک رسم هستند. یک دورهمی!  و تنها گناه سوژه این است که کاغذ علامت دار به او افتاده است.

انتصاب مقامات اجرایی در خوزستان شبیه به مراسم لاتاری داستان شرلی جکسون است، در این استان، انتصابات به گونه ای ست که کاغذ علامت دار به جای یک نفر به همه ی ساکنان استان می رسد.

یعنی  فرآیندی که ازنگاه دولت فقط یک انتصاب ساده محسوب می شود برای ما خوزستانی ها دلالتی روشن بر اجرای آیین سنگساری همگانی  دارد.

اما این سنگساری از جهت علّی ، علتی درونی دارد و نمی توانیم دولت ها را بخاطر تحمیل ناشایستگان و نا اهلان به این خطه ملامت کنیم چرا که در طی سالهای پس از انقلاب  و در انتخابات متعدد پارلمانی و شورایی  سیگنال های تلویحی که ما از خلال  فرهنگ انتخاب هایمان به مراکز تصمیم گیری ارسال کرده ایم حاوی این نکته ی مختصر است که ما شایسته گزین نیستیم.

دولت با خود می گوید مردمی که مناصب انتخابی را با انتخاب های مبتنی بر ملاحظات طایفه ای و قبیله ای و بدون در نظر گرفتن شاخص های شایستگی ، به افراد ناکارآمد و نالایق می سپارند و بدینوسیله استان خود  را در حساس ترین مراکز تصمیم گیری و تنها مرجع تقنین یعنی مجلس شورای اسلامی، خلع سلاح می کنند چرا باید نسبت به جایگاه ها و پست های انتصابی حساس باشند و صلاحیت مندی صاحبان این جایگاه ها برای آنها مهم باشد و توانمندی و قابلیت های آنها را با وسواس رصد و ارزیابی نمایند و احیانا نسبت به آنها موضع گیری کنند ؟

مردمی که گزاره ی تلخ ما شایسته گزین نیستیم را ، فاش و بی تکتم، به محیط پیرامون خود مخابره می کنند، لاجرم  و بدون تردید باید ناشایسته پذیر  هم باشند و تحمیل مدیران بازنشسته ی ناموفق و خالی از انگیزه را با طیب خاطر تقبل نمایند و حقی برای نقد متولیان پست های انتصابی برای خود قائل نباشند چرا که ناشایستگان اجرایی را همان ناشایستگانی تایید کرده اند که ما با اراده ی خود از دل صندوق ها بیرون آورده ایم.

معنای مختصر تمام اینها این است که سنگسار شدن ِ هر چند سال ِ ما خوزستانی ها با لاتاری انتصاب ِ مقام های اجرایی ، ناشی از این است که ما هر چهار سال کاغذهای علامت دار به صندوق های انتخابات نمایندگی مجلس می اندازیم و هر بار ،منتخبان ما به خاطر انفعال یا منفعت پرستی شخصی یا ندانسته گی و جهل ، در مقابل انتصاب مسئولان اجرایی ِضعیف و ناکارآمد، سکوت می کنند و بدینوسیله،  خود ، مجری آیین سنگسار شدن ما می شوند.

ما سزاوارانه سنگسارمی شویم چرا که هربارنمایندگانی را به مجلس می فرستیم که هنر اعلا و تخصص یگانه آنها  داد و ستد و تباه کردن منافع عامه است و تلخ تر از همه اینها این است که هیچگاه به تجربه ی کارآمد و موثری برای عدم تکرار فاجعه ی انتخاب ناشایستگان نمی رسیم. سلسله ای از خسران مستمر که ما هر چهار سال حلقه ای بدان می افزاییم و تا تباهی لایتناهی امتدادش می دهیم.

استانی که حتی احصا و تدوین و گردآوری کلید واژه های  بحران هایش،  خود ، یک چالش است ، استانی که هم در خشکسالی و هم در ترسالی، دچاربحران می شود، استانی که برخی شهرهایش از شهرهای برخی از کشورهای جنگ زده ی خاورمیانه بیشتر نا امن است و صدای تیراندازی شبانه در آنها آسایش مردم را سلب کرده است، استانی که علیرغم  قطب بودن درتولید محصولات کشاورزی و مواد اولیه صنعتی ،هیچگاه برنامه ای برای جذب سرمایه گذاری وتکمیل زنجیره ی ارزش این محصولات نداشته است  و محصولات خام و اولیه ی خروجی از صنایع اش ، بهشتی برای تولیدگران ایده مند استان های دیگر ایجاد کرده است، استانی که بحران های کارگری اش سرتیتر چهارفصل روزنامه هاست، استانی که از پس گذشت چهل سال از عمر انقلاب اسلامی هنوز حسرت امکانات رفاهی و گردشگری و درمانی  دیگر استانها را می خورد و در ایام تعطیل  و فرصت های مغتنم امواجی از به ستوه آمده گان را روانه دیگر استانها می کند، استانی که علیرغم برخورداری از بیشترین رودخانه های دایمی، هنوزهم، آب ِ آمیخته با لجن ، به خورد شهروندانش می دهد و برخی مناطق آن تنه به تنه ی صحاری سوزان قلب آفریقا می زند ، استانی که رحمت الهی را به طرفة العینی با نقمت ِ فاضلاب معاوضه می کند و زیرساخت هایش هنوز دهه شصتی است ..... این استان به یک مدیرمساله شناس و برخوردار از مهارت ادراکی بالا و قدرت تجزیه و تحلیل نقادانه و ظرفیت مشورت پذیری قابل قبول و دانش تمشیت امور در شرایط حساس نیاز دارد.

این استان به یک مدیر توسعه نیاز دارد، مدیری که از دل یک چارچوب سختگیرانه ی سنجش توانمندی خارج شده است و برای هاب سازی از این استان در  زمینه ی یکی از پتانسیل های معروف اش،  برنامه ای تفصیلی و جزء نگر داشته باشد. مدیری که به کلیت استان و مشکلات عمومی و کلان اش نگاهی ماکرویی و به توسعه ی مناطق اش نگاهی میکرویی داشته باشد.مدیری که به ماهیت رنگین کمانی و مکمل هم بودن اقوام در عمل ایمان داشته باشد و زیر بار توجه نامتعادل به مناطق نرود.

مدیری که علیرغم اختلاط اجتناب ناپذیر با گروه ها و اقشار مختلف استان از هضم شدن در دل باندها و گروه های منفعت طلبی که برای استحاله و سوء استفاده از مسئولین و تمشیت منافع فردی از هیچ کوششی فروگذار نیستند دوری کند و برنامه ریزی توسعه ی استان را با منطق و رویکرد آمایش سرزمین و قابلیت های خاص هر منطقه انجام دهد نه بر مبنای حجم زورمندی و قدرت تطمیع و تهدید نمایندگان شهرستان هایش.

بدون هیچ بدبینی و با نگاه مختصری به رزومه و سابقه ی آقای قاسم سلیمانی دشتکی ما این مشخصه ها را در این شخص نمی بینیم و چرایی انتصاب ایشان را در راس استانی که سالی حداقل 5 ابر بحران دارد را نمی توانیم هضم کنیم. در این بین دلیل سکوت نمایندگان خوزستان در مجلس را هم نمی توانیم درک کنیم.

مردم می پرسند مرجحات یک مدیر بازنشسته ی ناموفق برای تصدی عالی ترین جایگاه اجرایی این استان بلاخیز بحران زده چه هستند؟ آیا با نقض آن قاعده ی فلسفی معروف، ترجیح بلامرجح کرده اید یا  دلایل ترجیح  تان برای انتخاب این استاندار بقدری شخصی و منفعت طلبانه است که نمی توانید چشم در چشم مردم نهاده و آنها را بیان کنید؟

از طرفی چرا دولت آقای روحانی سازوکار ضابطه مندی برای انتصاب مسئولان اجرایی ندارد و برای استان خوزستان که در سال های اخیر متناسب با پتانسیل حیرت انگیزش در زمینه صنعت و معدن و کشاورزی و شیلات  رشد نکرده است بدنبال انتخاب یک مدیر توانمند تحول آفرین و کاریزماتیک نیست؟ چرا پیاده شده گان از قطار اجرا را که نای و نفس قدم گذاشتن بر پله ی اول کوپه ی  این قطار را هم ندارند با ضرب و زور و یا علی گویان دوباره لوکوموتیو ران می کنید؟ می دانید که در این کشورمصوباتی برای نحوه انتخاب مدیران حرفه ای وجود دارد.

چرا به آنها عمل نمی کنید ؟ بهترین دستورالعملی که می تواند مبنای انتصاب مدیران حرفه ای باشد دستورالعمل اجرایی نحوه انتخاب و انتصاب مدیران حرفه ای است که جهت اجرای مواد 54 و 57 قانون مدیریت خدمات کشوری و اقدامات برنامه عملیاتی اصلاح نظام اداری (موضوع تصویب نامه شماره  562/93/206 مورخ 20/1/1393 شورای عالی اداری) منبعث از نقشه راه اصلاح نظام اداری کشور، توسط شورای عالی اداری در تاریخ 27/02/95 تهیه و تدوین شده است. 

ارباب!  من ده ها هزار چیز دارم که برایت بگویم. هیچکس را تاکنون به اندازه تو دوست نداشته ام. هزارها چیز دارم که برایت بگویم اما زبانم قاصر است ارباب. پس چشم هایت را بازکن تا همه را برایت برقصم !( زوربای یونانی- نیکوس کازانتزاکیس- نشر جامی- ص 371)

ما هم هزاران چیز داریم که بگوییم اما هم زبانمان قاصر است و هم واهمه ی رقص داریم. خیلی عجیب است،در عبور از گذرگاه های خوفناک و طولانی نه سیر خواستیم و نه گندم و نه عدس و هیچ ایرادی به کلیم جلودار هم  نگرفته ایم اما نمی دانیم چرا چهل سال است که درسینای سفاهت بی کرانه ی تصمیم گیران بی مسئولیت سرگردانیم.

comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۲
comment
comment
رضا تقی پور
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۳۰
comment
0
0
comment از ماست ، که بر ماست
پسندیدم ، نوشتار خوبی بود
comment
رضا تقی پور
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۳۰
comment
0
0
comment از ماست ، که بر ماست
پسندیدم ، نوشتار خوبی بود
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار