شوشان - شهرام گراوندی :
میخائیل باختین میگوید: " هر واژه و سخن حاوی باری اجتماعی و فرهنگی در طول تاریخ است." انتقال زبان با تمامی معانی و بارهای آن از نسلی به نسل دیگر شرط بقای یک زبان است، و بقای زبان لازمهی بقای فرهنگ سخنوران آن زبان. زبان نه تنها منتقلکننده و منعکسکنندهی فرهنگ است بلکه در پویایی فرهنگ نیز نقش مهمی دارد. کودک همراه با فراگیری زبان مادری با ابعاد مهمی از فرهنگ و هویت خود آشنا میشود، و خود نیز به پویایی آن فرهنگ و هویت کمک میکند. زبان چیزی فراتر از چیزی است که با آن تنها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم. زبان بخشی مهم و تاثیرگذار از فرهنگ کلی یک جامعه محلی است که ریشه در تاریخ و ارزش های آن جامعه دارد و اگر از آن گرفته شود ادبیات، ارزش ها، سنت ها و بسیاری از داشته های غیرمادی آن جامعه نیز آسیب جدی و جبران ناپذیری خواهد دید. اما شوربختانه هر ساله شاهد از بین رفتن زبان های محلی و بومی، یکی پس از دیگری، هستیم که ناآگاهی عمومی، قضاوت های نادرست و نابخردانه و البته انفعال بخش دولتی نقش مهمی در آن دارند.
زبان نخست و فراگیر همه ایرانیان فارسی است و آن زبانی که آنها با آن در خانه سخن میگویند درواقع زبان گهواره است و با زبان گهواره نمیتوان در مدرسه تحصیل کرد. آموزش در مدرسه و دانشگاهها باید به زبان اول یا زبان اصلی (فارسی) باشد. از زبان گهواره به زبان آشپزخانه هم یاد شده. یعنی زبانی که از دایره ی بسط چندانی بهره ور نیست و کودک و مادر در یک داد و ستد زبانی محدود ، تعداد اندکی از واژه ها را رد و بدل می کنند.
برخی گمان میکنند سمنانی، لری، سیوندی، حتا گیلکی و مازنی لهجهاند و کردی و بلوچی و عربی فقط زبان هستند، در صورتی که سیوندی، سمنانی یا مازنی تفاوت بیشتری با زبان فارسی دارند تا زبان کردی. بر اساس معیارهای زبان شناسی، کردی، آذری ( و نه لزومن ترکی )، عربی، و یا حتا گویش های به شدت غلیظی مانند زابلی، خور یا دره گزی، لری لرستان، ایلامی، بخشی از طوایف بختیاری را هم باید زبان تلقی کنیم، بنابراین با استدلال این گروه، بچههای این مناطق نیز باید زبان مادری خود را در مدرسه بیاموزند؛ اگر قانونی اجرا میشود باید درباره همه به طور یکسان اجرا شود. اما آیا چنین چیزی را میتوان در ایران تصور کرد؟! وزارت آموزش و پرورش چطور میتواند برای همه این زبانها کتاب درسی تهیه کند؟
زبان مادری مردمی که در ایران زندگی میکنند فارسی است که زبان اصلی و زبان اول آنهاست و این را به صراحت باید گفت. زبانها و گویشهایی که مردم در خانه صحبت میکنند گونههای فرهنگی و زبانهای محلی هستند. در بوق توهم توطئه هم نباید دمید. هیچکس مطالبه گری و عرصه ی نقادی را حق ندارد تمایل به تجزیه طلبی عنوان کند. همه حق دارند مطالبات شان را بیان کنند. ولی باید واقعیات را هم پذیرفت.
کودکی که در اورامان متولد میشود و مادرش با او به این زبان سخن میگوید طبیعی است در ابتدا زبان فارسی را نداند، ولی این مساله دال بر این نیست که دولت باید برای او یک کتاب درسی اورامانی چاپ کند، اینها حقایقی است که باید پذیرفت.
اهمیت زبان مادری بر هیچ کس پوشیده نیست، اما باید به چند امتیاز زبان فارسی و تفاوت این زبان با دیگر زبانهای رایج دنیا توجه کنیم. نقش زبان فارسی در هویتبخشی و حفظ یکپارچگی کشور و پاسبانی از فرهنگ ایران و ساختن شخصیتی واحد را نباید فراموش کنیم. زبان فارسی نگهبان هنر، موسیقی، ادبیات فارسی و داستانی ماست و به جهانیشدن عرفان و تصوف و غزل با زبان فارسی و ساختن سه تمدن بزرگ در جهان کمک کرده است.
از دید من، آموزش زبان مادری به عهده مادر است و خواه ناخواه، یاد گرفته میشود. چون آموختن آن گرامر لازم ندارد. آموزش زبان ملی به عهده دولت است.
پرسشی که باید به صراحت در این بحث به کنکاش آن نشست این است: آموزش زبان مادری با چه هدفی؟ برای فهم متون علمی؟ اگر چنین است اصطلاحات علمی را چگونه تبیین میکنید؟ دانشآموز اول ابتدایی قرار است نوشتن را با گویش یا لهجه مادری بیاموزد؟ ارزش آن چیست؟ با توجه به تنوع لهجه و گویش در کشور حاصلی جز آشفتگی نخواهد بود. کتب درسی به چه زبانی؟ هر شهر و روستا به زبان مادری؟ آیا چنین روندی عقلانی است؟ حتی اگر یک بخش، عرب زبان یا کرد و ترک زبان باشد باز جای بحث دارد چون مشکل زبان معیار به قوت خود باقی است. دانشآموز عرب زبان چه وقت باید برگردد به فراگیری زبان ملی یعنی فارسی؟
واقعیت دیگر این است که کسانی که از آموزش به زبان مادری صحبت میکنند به هیچ عنوان امکانات و زیرساختها و شرایط مناطق گوناگون را درنظر نمی گیرند. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری حتا در این مورد هم بیکار نمی نشینند و به عنوان یک رویکرد تبلیغاتی صرف، به عنوان یک اصل معطل مانده در قانون اساسی، تدریس به زبان مادری را در بوق و کرنا می کنند. ولی چه کسی است که نداند این مورد هم فاقد عمق و هدف بوده و هست!
مساله اینجاست که با کدام رویکردها می توان به بحث زبان مادری ورود کرد!
آموزش کودکان در مدارس به زبان رسمی و فراگیر ( فارسی در ایران ) به تدریج زبان مدرسه، زبان غالب کودک و تبدیل به زبان اولاش میشود، و ممکن است زبان مادریاش را فراموش کند. بهترین حالت برای حفظ هردو زبان وقتی است که کودک در شرایطی قرار بگیرد که بین مقدار و سطح استفادهاش از زبان مادری و زبان دوم تعادل برقرار باشد. ولی این امر چگونه اتفاق می افتد؟!
انتشار کتاب های پایه ای کودکان به زبان مادری توسط حرفه ای ترین نویسندگان و مترجمان کتاب کودک
انتشار کتاب به زبان مادری برای دیگر مقاطع و میانگین های سنی
انتشار کتاب های ترجمه شده محتوای آموزشی فارسی به زبان های مادری غیر رسمی با هدف آموزش کودکان در خانواده ها
داد و ستد زبانی میان زبان های مختلف و متنوع موجود در ایران با هم. این زبان ها هر کدام دریایی از اطلاعات و ریزه کاری های زبانی و مفهومی و غنایی و فولک در تمامی مسائل و جزییات موجود بر محور گویش و زبان انتقال مفاهیم هستند.
شما کافی است در گویش و یا زبان گیلکی یا در زبان و گویش برخی از طوایف بختیاری و یا در زبان عربی مردم اهواز و یا آبادان ( با تفاوت هایی بارز و موجز ) ، ووو و حجم انبوه دایره ی واژه گانی آنها دقت کنید تا متوجه شوید با چه پیشینه و چه تکثر و چه گستردگی عظیمی از واژه ها مواجه هستید.
اشکال عمده ی ما در عرصه ی زبان و نگاه فرهنگستانی به زبان فارسی، غلبه ی نگاه سیاسی به این امر است. که این رویکرد باید تغییر کند و متحول شود.
اگر خواهان تحول و آشتی میان زبان ها و گویش ها و داد و ستد فرهنگی در کشور هستیم، دشمن پنداری منتقدین یا پیشنهاد دهندگان باید خاتمه یابد.
فارسی زبان رسمی و مشترک همه ایرانیان است ، میراثی عظیم و قدرتمند برای اندیشیدن و ثبت اندیشه ها و دارای اعتباری تاریخی و جهانی است که همه آن را به رسمیت می شناسند، ولی در عین حال بر این باور هم هستیم و معتقدیم که تمام زبان های بومی ایران نیز باید رشد کنند و نه تنها به گویشوران آن زبان ها بلکه حتا در صورت نیاز و علاقه به سایر کودکان این سرزمین نیز آموخته شوند. همه باید بدانند ایران کشوری است با ده ها زبان و قومیت. که هزاران سال است در کنار یکدیگر با مسالمت زندگی می کنند و انشاالله خواهند کرد.