شوشان - شهرام گراوندی:
اگر از خود مشاورین پُرشمار دکتر شریعتی هم سوال کنید بعید می دانم یک نفر از آنها بگوید یا تایید کند که مشاوره هایش تاثیری بر تصمیم گیری های دکتر شریعتی داشته است!
واقعیت امر این است که موضوعی به نام انتخاب مشاور ، در هر حوزه ای که باشد ؛ هنوز در کشور ما یک موضوع شفاف و مبتنی بر ضرورت و بهره گیری از تخصص مشاور نیست.
هر مشاور به ضرورت باید در حوزهای که برگزیده می شود، دست کم میزان تخصص و معلوماتش از کارفرما یا مدیری که وی را بر می گزیند بیشتر باشد. این اولین اصل ناگزیر و بدیهی انتخاب هر مشاور است.
در فهرست بی شماری که سه روایت: یک/46 دو/47 سه/50 داریم که این تعداد مشاور در مدت خدمت دکتر شریعتی به وی مشاوره می دادند، واقعیت این است که اولن شریعتی ممکن بود از همه هم مشاوره بگیرد ، ولی کار خودش را می کرد! یعنی می گفت شما درست می گویید ولی حق با من است! یعنی عملن هیچ به هیچ!
در ثانی: این افراد بجز تعدادی انگشت شمار، حتا بدیهیات و مقدمات و پیش نیازهای مشاور بودن را هم نداشتند. نه سواد، نه تخصص، نه کاریزما و محبوبیت و نه تعامل اجتماعی و موقعیت اجتماعی فرهنگی سیاسی .
بنابراین اگر به عنوان مشاور انتخاب شدند، در واقع برای این بوده که شریعتی از سر و صدا و حاشیه پردازی و شلوغ کاری احتمالی آنها پیشگیری کند. بالاخره فضای مجازی فضای ولنگ و وازی است.
هر کسی با داشتن یک گوشی چینی خود را محق می داند که در ساحت یک کنشگر و فعال اجتماعی و یا نویسنده شروع کند به نوشتن . چه بی ربط و چه با ربط .
چه غلط غلوط با نگارش و دستور زبان شلخته و پر از ایراد دیکته ای و چه یاوه و منحط و بی مفهوم و مشحون از شر و ور و اباطیل و اراجیف و صغرا کبرا کردن.
برای همین هم شریعتی در واقع دست پیش را گرفته بود که پس نیفتد. می گفت یک پولی می دهیم و دهان یک عده را می بندیم. کل ماجرا این است.
از قضا تا این لحظه مهم ترین حرکت استاندار جدید تخته کردن بساط همین افراد بوده . که باز هم تاکید می کنم در دل این افراد بی شمار چند نفری هستند که والحق و الانصاف مقام و موقعیت و دیدگاه و قلم آنها هرگز قابل مقایسه با جمع حداکثری این مشاوران بیهوده نیست. ولی متاسفانه گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آن که هست گیرند. این تعداد قلیل هم به پای باقی همگنان و مشاوران سوختند.
بعد از بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی در کشور، دیگر باید از فضای احساسی یک مقدار فاصله گرفت و رویکرد تخصص گرایی را برگزید و بدون هراس به سمت تخصص گرایی رفت. تخصص گرایی محض. تخصص گرایی محض حتا منجر به تولید اخلاق و حاکمیت اخلاق بهینه و سالم و بدون باجگیری و جنجال آفرینی هم میشود. جنجال آفرینی و هیاهو و باجگیری و شلوغ کاری، کار طبال ها و مغزهای پوک و توخالی است.
از سوی دیگر، تجربه نشان داده، مدیران مشورت پذیر همواره موفقتر از مدیران عملگرا هستند. هرچند در فراز بالاتر اشاره شد که مشاور به طور کلی در نظام مدیریتی ما تعریف درستی ندارد. گاه برای رعایت شأن افراد (به ویژه مدیران برکنارشده ) به کار می رود، گاه ابزاری برای رفیق بازی است، گاه به مثابه پارکینگ استفاده می شود، گاه به چشم مدیریت سایه یا روز مبادا دیده می شود، گاه بهانه ای برای پرداخت حقوق به یک دوست و گاه برای داد و ستد و ...
اما مشاور در تعریف مدیریتی خود ویژگیهایی دارد:
یک، فردی است که حداقل در یک زمینه از رییس و کارفرمای خود سرآمد است. دوم، کار اجرایی یا کار هماهنگی بین چند مدیر پایین دستی نمیکند. به عبارت بهتر ، قائم مقام یا دستیار ویژه نیست، همچنان که در زمرهی اصحاب گعده یا ناظر یا جاسوس نیست.
سوم، و از همه مهمتر مشاور باید شجاع باشد (به عکس معاون که باید مطیع باشد).
مشاور حقوق می گیرد تا نقایص ما و کار ما را در جلسه ای خصوصی بگوید پیش از آن که دیگرانی در محافل عمومی فریاد برآورند؛ پول میگیرد و از قضا ممکن است پول هنگفتی هم بگیرد تا اشکالات کار ما را قبل از اجرا گوشزد کند یعنی پیش از آن که خرابی بزرگی به بار نشیند. لذا او باید شجاع باشد. اگر به مؤید و "بهبه گو" نیاز داریم این نیاز خود را از طرق دیگر باید ارضاء کنیم نه با استخدام مشاور.
به همین سیاق، مشاور رسانه ای معنا می یابد. مشاور رسانه ای با سخنگو، مدیر روابط عمومی ، دستیار مطبوعاتی و سایر مشاغل مشابه تفاوت دارد؛ همچنان که خود آنها نیز با یکدیگر تفاوت دارند.
مشاور رسانه ای قرار نیست رابط رسانهای باشد و نحوهی انتشار اخبار فرد یا سازمان را پیگیری کند. او قرار نیست به افکار عمومی یا رسانه ها پاسخ دهد .
او قرار نیست هماهنگ کننده یک مصاحبه اختصاصی با یک شبکه مهم تلویزیونی باشد. هر کدام از این کار ویژه ها به یکی از مشاغل یاد شده باز می گردد و در شرح وظایف آن شغل فهرست می شود.
مشاور رسانه ای قرار است به رییس خود بگوید کدام حرفش یا کدام رفتارش چه بازتابی در افکار عمومی و نمایندگان آنها (رسانه ها) دارد یا داشته است.
به همین دلیل توصیه می شود عضو تیم نگارش سخنرانی باشد (با توجه به تعریف تیم به معنای تخصصهای مکمل). به علاوه، او ممکن است تقاضای یک مصاحبه را - که توسط روابط عمومی، گردش ِ کار شده- بررسی کند و به رییس خود مشاوره بدهد که این مصاحبه در چنین شرایطی مناسب است یا خیر.
حتا می تواند ملاحظات و شروط را نیز فهرست کند. علاوه بر اینها مشاور رسانه ای ممکن است به نمایندگی از رییس خود مجموعه های اطلاع رسانی زیر مجموعه، روابط عمومی، دستیاران رسانهای و غیره و غیره را توجیه کند. هرچند باید مراقب بود که پا به حیطهی تصدی نگذارد و در ضمن مرز لازم با هماهنگ کننده ستادی ( مدیران دفتر و معاونان ) را نیز حفظ کند.
با این اوصاف ، مشاور رسانه ای کسی است که تسلط قابل توجهی به نظریه های ارتباطی دارد، جایگاه و نفوذ هر رسانه را می شناسد، در شناخت و ارتباط با مطبوعات و رسانهها و پلتفرمهای جدید فضای مجازی تجربه ای ممتد و موثر دارد و بخش قابل توجهی از اوقات روزانه خود را به رسانه گردی مشغول است، با رسانهها و روزنامه نگاران متعددی آشنایی نزدیک دارد ، با دانش میان رشته ای به ویژه جامعه شناسی و حوزه تخصصی فرد/ سازمان خود نا آشنا نیست، از قدرت پیش بینی برخوردار است و البته از روحیات و توانایی ها و نقاط ضعف رییس خود و مجموعهی او مانند فردی مَحرم ، با خبر است و می داند چه نسخهای بنویسد.
به صورت شهودی یا ناشیاز فراگیری و تجربه، ادبیات استراتژیک را می شناسد و با تحلیل و رصد محیط، پیشنهاد می دهد یا مخالفت می ورزد.
در پایان، باز هم تاکید بر تخصص گرایی است. در ساحت مدیریت امروز، دوران رفیقبازی و تعلق قومی به پایان رسیده است.