شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت:
بهار سال ۹۲ در سمنان یعنی در خانه ی رقیب انتخاباتی(روحانی) ، همراه با جناب آقای دکتر رضایی به سفر تبلیغاتی رفته بودیم بخوبی یادم هست که حامیان جوان ایشان بر قدمش گاو و گوسفند قربانی کردند و در یک سالن ورزشی برای او یک برنامه ی خیلی شیک، جالب، منظم و مرتب بدون هیچ کم کسری ترتیب دادند، از قضا، دست اندرکار آن برنامه که یک استاد جوان دانشگاهی بود نزد بنده آمد و گفت، متن زیبایی یا شعری ندارید که مجری برنامه هنگام دعوت از آقا محسن بخواند، من که دستپاچه شده بودم فی البداهه شروع کردم به سرودن یک شعر سپید احساسی و حماسی جوان پسند و بدون هیچ ویرایشی به دست وی دادم و ایشان هم فوری آن را به مجری برنامه، که دختری جوان دانشجو و خوش بیانی بود، رساند. هنگامی که مجری آن شعر را زیباتر از لحن خودم خواند، خیلی تعجب کردم که نکند که این شعر را کسی دیگر سروده باشد.
جان به فدای تان
ای جوانان وطن
آقا محسن
هنوز 27 ساله است!
هر چند که خود
برادرانی را
از دست داده است
اما راست قامت
هنوز ایستاده است
استوار چون دنا
ماندگار چون البرز
جان به فدای تان
ای جوانان وطن...
آقا محسن
هنوز درچهره ها ی تک تک شما
باکری ها و همت را می جوید
آری...
آقا محسن
لباس رزم پوشیده است
که بار دیگر باز
با تک تک شما
جان به فدای تان
ای جوانان وطن
دفاع مقدس دیگری را خلق کند.
خلاصه برنامه که تمام شد بعد از گذشت دوازده ساعت نشد، که شنیدیم یکی از شبکه های خبری بیرون از مرز خبر سفر سمنان آقامحسن را این طور گزارش کرده بود که در سمنان مجری برنامه ای در سخنان خود از عبارت بزرگمهر حکیم و آریوبرزنی دلیر در تجلیل از دکتر رضایی یاد نمود.
والسلام