اینکه تا چند روز قبل از عید نوروز، مدام توصیه می شود که امسال مسافرت نروید و یکی دو روز مانده به عید، اعلام می کنند به غیر از خوزستانِ تنهایِ تنها، همه شهرها قابل تردد هستند..و این گونه می شود که مسافر از سر و کولِ مازندران و شیراز و اصفهان و مشهد و کیش بالا می رود...
احسان اسيوند: خبرها را که دنبال کنید، به این نتیجه می رسید که انگار یک نفر در حال نوشتن فیلمنامه طنزِ دستپخت ستاد كرونا، هوس می کند کمی تراژدی و مرگ و میر روزانه هم داشته باشد؛ چرا كه گاهی کنار هم گذاشتن اظهار نظرِ دوستان تصمیم ساز، خودش «طنز آماده» است بی شرح و تفصیل.
مثلا شبکه خبر زیرنویس می رود که به علت کرونا هیچ تجمعی به مناسبت نیمه شعبان، برگزار نخواهد شد و همان موقع، شبکه ۵ تهران، در حال پخش مراسم زنده از مسجد جمکران است! یا اینکه تا چند روز قبل از عید نوروز، مدام توصیه می شود که امسال مسافرت نروید و یکی دو روز مانده به عید، اعلام می کنند به غیر از خوزستانِ تنهایِ تنها، همه شهرها قابل تردد هستند..و این گونه می شود که مسافر از سر و کولِ مازندران و شیراز و اصفهان و مشهد و کیش بالا می رود؛ حالا هم، که همه از مسافرت برگشته اند، دوستان سوال می کنند که «عِه! چرا همه جا داره قرمز می شه پس!!؟» انگار که همه نگفتند و توصیه نکردند و آنها نشنیدند که ماحصل سفرهای نوروزی، فاجعه پیک چهارم را به همراه دارد...اما گوش شنوا سیری چند!؟
جالب اینکه تصمیمات متناقض ستاد به اصطلاح کرونا، آن قدر گاهی مضحک هستند که خیال می کنی، در جلسات به غیر از صرف موز و پرتقال، هیچ کس به هیچ کس نیست؛ مثلا با تاکید و بگیر و ببند و کلی شوآف، «سیزده بدرِ» بخت برگشته را که در فضای آزاد است، «هوا» می کنند و فردا با طرح ترافیک، ملت را خرماچپان، در مترو و اتوبوس رهنمون می کنند.
یا اینکه رفتن به عتبات را ممنوع، اما بلیط ترکیه را ارزان می کنند تا مسافران از استانبول، گونه جدید کرونا سوغات بیاورند...بعد که گونه جدید با فراغ بال و سلانه سلانه، منتشر شد، بخشنامه ممنوعیت سفر به ترکیه صادر می کنند: «نوشدارو بعد از مرگ سهراب»...نكته ديگر اينكه، با این همه گاف و فشل بودن و تصميمات اغلب كاغذي و بي حاصل، اما در حرف زدن، دوستانِ دوربین دوست، همیشه حاضر به یراق، در حال اظهار نظر هستند، اما دریغ از یک ذره هماهنگی...مثلا فلانی باد به گلو می اندازد و اعلام می کند که تا مهر ماه همه واکسینه می شوند و یک نفر دیگر سرش را کج می کند جلو دوربین و اعلام می کند که عملا واکسنی برای خریدن نمانده...
البته نفر سومی هم هست که تیر خلاص را بزند و فیلم خاکبرداری زمینِ کارخانه ساخت واکسن را به اشتراک بگذارد...یعنی هنوز اول راه هم نرسیده ایم...باور کنید گاهی فکر می کنم «دوربین مخفی» است و هر لحظه منتظرم جای دوربین را برای لبخند زدن نشان بدهند و بگويند همه اينها شوخي بود...اما شوخي نيست؛ اين را، عدد سه رقمي شده فوتِ كرونايي ها، هر روز گوشزد مي كند.