شوشان - دکتر حسن دادخواه:
در ۴۲ سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی در ایران می گذرد، تقریبا در هر سال، یک انتخابات داشته ایم.
این یادداشت در پی آسیب شناسی از شیوه هایی است که به کمک آن، مردم به شرکت در انتخابات دعوت و ترغیب شده اند. شیوه هایی که به رغم وجود آسیب هایی، همچنان کاربرد دارد.
ناگفته نماند که به رغم بهره جویی از روش ها و شیوه های معیوب و غلط، اما فرهنگ سیاسی در میان مردم و مقوله انتخابات نزد آنان، نه تنها دچار ایستایی و واپسگرایی نشده است بلکه نزدیک به دو دهه است که شاهد توسعه چشمگیری در این عرصه بوده ایم.
اما، پاره ای از آسیب های یاد شده به قرار زیر است:
۱_ به جای آنکه شرکت در انتخابات، برای شهروندان یک حق تلقی شود و آنان در استفاده از این حق شهروندی برانگیخته گردند، شرکت در انتخابات، به مثابه یک تکلیف شرعی برای مردم تلقی می گردد و دستگاه های حکومتی از مراجع و نمادها و نشانه های دینی برای ترغیب مردم به شرکت در آنتخابات بهره می جویند. این شیوه نادرست البته، به زیان دین و احساسات مذهبی است و سستی و ناکارآمدی نظام اجرایی کشور به پای دین نوشته می شود.
۲_ به جای آنکه احزاب و اصل تحزب در کشور، تقویت شود و مردم در قالب احزاب به کنشگری سیاسی و انتخاباتی بپردازند و احزاب مردم را به شرکت در انتخابات تشویق و ترغیب کنند، مقامات حکومتی حتا مدیران مسئول اجرای انتخابات، بجای احزاب، مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می کنند و اصولا در تبلیغات رسمی و دستگاه های تبلیغی حکومت در فصول غیر انتخاباتی نیز هیچ اسم و اثری از احزاب دیده نمی شود.
۳_ گر چه هر یک از انتخابات ها، حتی انتخاب ریاست جمهوری، کارکرد مشخص و محدودی دارد و مردم باید به این واقعیت آشنا شوند ولی به جای آشنا کردن مردم به مسئولیت های قانونی منتخبان و میزان تاثیر رای آنان در ایجاد تغییر در کشور، عملا همه انتخابات ها در سطوح مختلف، در تبلیغات رسمی، به مثابه همه پرسی و تایید چند باره نظام جمهوری اسلامی تلقی می شود. آسیب بزرگ این تلقی نادرست آن است که عدم شرکت فعالانه مردم در انتخابات، به اعلام نارضایتی از کلیت نظام، تفسیر خواهد شد.
۴_ در فصول انتخابات، در تبلیغات رسمی و بویژه در رسانه ملی،کلیپ ها و گزارش های فراوانی از حضور همه اقشار و اقوام و ادیان و زنان و مردان در تیپ های مختلف در صف های صندوق های رای به نمایش گذاشته می شود. ولی در فصول دیگر، هیچ نشانی از تیپ های متفاوت شخصیتی ، در رسانه ملی دیده نمی شود.
۵_ اصلاح و تغییر مکرر قانون انتخابات در شروع کار هر دوره مجلس شورای اسلامی و دولت ها، این شائبه را دامن زده است که قرار است دامنه انتخاب مردم و داوطلبان محدودتر شود. به رغم این محدودیت ها، تاکید بر مکلف بودن مردم برای شرکت در اصل انتخابات بدون توجه به اینکه چه کسانی انتخاب خواهند شد، به مثابه بهره برداری از حضور جسمانی ولی بی تاثیر مردم در حوزه های احذ رای است.
۶_ تغییر و انتصاب مسئولان اجرایی انتخابات در استان ها و شهرها، شائبه تاثیر مقامات اجرایی در روند انتخابات و برگزیده شدن منتخبان را دامن می زند.
۷_ فشرده و کوتاه بودن تقویم انتخابات از مرحله ثبت نام تا روز رای گیری، عملا فرصتی برای آشنا شدن مردم با داوطلبان شوراهای شهر و مجلس شورای اسلامی باقی نمی گذارد و داوطلبان هم فرصت شناساندن خویش به مردم را پیدا نخواهند کرد از این رو، رای دهندگان بدون آگاهی کامل از برنامه های داوطلبان، به انان رای می دهند. به زبان دیگر، فرآیند انتخابات، بسیار کوتاه است.
۸_ متاسفانه رسانه ملی، به رغم آنکه در فصول غیر انتخاباتی، کاملا به یک دستگاه سیاسی تبدیل شده است، در فصول انتخابات شوراهای شهر و مجلس شورای اسلامی از در اختیار قرار دادن فرصت به داوطلبان برای معرفی خویش به مردم دریغ می کند.
۹_ وجود نهادهای فرادست تر از نهادهای انتخابی که تاثیرگذاری مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهور را محدود می کند، عملا رای مردم در انتخاب نمایندگان و ریاست جمهور را بی اثر کرده است. به زبان دیگر، مردم دریافته اند که رای و انتخاب آنان در تغییر روند اداره کشور چندان موثر نیست. این واقعیت، در میزان مشارکت مردم تاثیر منفی دارد.
۱۰_معمولا از عموم مردم حتا ناراضیان و مخالفان و منتقدان نظام خواسته می شود که به رغم نارضایتی، حتما در انتخابات شرکت کنند در حالی که در فردای پس از پایان شمارش آراء، در روند اداره کشور، به انتقادهای منتقدان توجهی نمی شود و سهمی اندکی از قدرت به آنان واگذار نمی شود.