شوشان - لفته منصوری:
(قسمت اول)
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَارْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
نهضت عاشورا ۶۱ سال پس از هجرت پیامبر (ص) بهمدینه بهوقوع پیوست که همواره و بدون هیچ گسستی و تا امروز و پس از ۱۴۴۳ سال خاطرهای تلخ، تعجببرانگیز، دلخراش و خردسوز در تاریخ اسلام را بهوجود آورده است.
بیش از نیمقرن پیش از این حادثه هولناک، پیامبر اسلام جامعه را بهسوی تمدن الهی راهنمایی نمود و برنامه و نقشه راه آینده را مشخص کرد و به شهادت آیات قرآن از هیچ چیزی برای مأموریت خود فروگذاری نکرد.
اما کار مردمان بیدارشده از جهل در سال ۶۱ هجری بهجایی رسید که وارث پیامبر را بهجرم قیام علیه انحرافات از ارزشهای انقلاب پیامبر (ص) بهبدترین نحو بهشهادت رساندند.
این دورهی تاریخی با وقایع مهمی همچون جنگها در زمان پیامبر (ص) و گسترش جغرافیایی اسلام، مسئله جانشینی پس از پیامبر و سقیفه، حکومت ۲۵ سالهی خلفای سهگانه، برگشت حکومت بهخواست جامعه به وصی منتخب پیامبر (ص) و مقبول مردم که در زمان غدیر با وی بیعت نموده بودند، چهار سال و نیم درگیری در زمان امیرالمومنین علی (ع)، مسئله صلح امام حسن (ع) با معاویه و سکوت ۲۰ سالهی ورّاث پیامبر (ص) و حکومت بنی امیه[1] درگیر است. بهنظر میرسد این وقایع و پدیدههای اجتماعی و تأثیر و تأثرات آنها در بستر جامعه زمینهساز قیام عاشورا شد.
هدف از این سلسله یادداشتها ارائه گزارشی روایتگونه از مهمترین نظریههای نیمقرن اخیر پیرامون چرایی قیام و شهادت امام حسین (ع) است.
نخستین نظریهای که پیرامون این موضوع مورد بررسی قرار میگیرد متعلق به نعمتالله صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید؛ حسین بن علی علیهالسلام که به کتاب شهید جاوید مشهور شد و در سال ۱۳۴۹ شمسی در قم منتشر گردید که پژوهش در بارهی واقعه عاشورا را وارد مرحلهی تازهای کرد.
ادعای اصلی و بنیادین کتاب شهید جاوید این است: «امام به قصد شهادت از مدینه خارج نشده و قصد ایجاد یک "جنبش اصلاحی" و در صورت امکان قصد "تشکیل یک حکومت نیرومند اسلامی" داشته است.» این ادعا، کتاب شهید جاوید را به یکی از تأثیرگذارترین آثار پژوهشی پیرامون واقعه عاشورا تبدیل کرد و بیش از ۳۰ اثر در انتقاد یا مخالفت با شهید جاوید در ماههای پایانی دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه منتشر شد.
نگرانی حکومت از گسترش خوانشهای سیاسی و انقلابی از اسلام، شیعه و خصوصاً عاشورا به این جدال فکری دامن زد و بهآن بار سیاسی بخشید. از جمله منتقدان و مخالفان این کتاب میتوان به حضرات آیات سید محمدرضا موسوی گلپایگانی (فتوای تحریم کتاب)، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی (بحثی کوتاه در باره علم امام)، لطف الله صافی گلپایگانی (شهید آگاه)، محمدفاضل لنکرانی و شهابالدین اشراقی (پاسداران وحی)، محمدتقی جعفری (شهید فرهنگ پیشرو انسانیت)، میرزا ابوالفضل زاهدی قمی (مقصد الحسین)، رضا استادی (سرگذشت کتاب شهید جاوید)، محمدمهدی مرتضوی لنگرودی (جواب او از کتاب او)، و علیپناه اشتهاردی (هفت ساله چرا صدا درآورد؟) اشاره کرد که همگی از مجتهدان شاخص حوزه علمیه قم در نیمقرن اخیر بودهاند.[۲]
نظریه دوم متعلق به دکتر علی شریعتی در شهادت (۱۳۵۱) است. شهادت متن سخنرانی شریعتی در مسجد نارمک است که در ۶ اسفند ۱۳۵۰ ایراد شده است و بعدها با تصحیحات وی بهصورت یککتاب انتشار یافت.
این متن در مجموعه آثار ۱۹ شریعتی، تحتعنوان حسین وارث آدم در صفحات ۱۹۶-۱۲۳ بهچاپ رسیده است.
در این متن شریعتی به شهید جاوید اشاره میکند و ضمن تجلیل از کار تحقیقی، ارائه اسناد، «گستاخی رد و اثبات»، و اظهار ارادت به نویسنده «بهعنوان مرد علم و تحقیق جدید و ابتکار و استقلال فکری»، اختلاف نظر علمی خود را با وی بیان میکند.
از نظر وی، تز شهید جاوید، تز مشهوریست مبنیبراینکه قیام حسین (ع) یک قیام سیاسی و نظامی علیه حکومت و علیه رژیم در جهت سرنگونی آن بود (ص ۱۵۰). اما از نظر شریعتی حرکت حسین (ع) حرکت یک قیامکنندهی نظامی و سیاسی نبود.
و در روزگاری که همه در پاسخ به چه باید کرد؟ میگویند: هیچکار نمیتوان کرد، چون هرکاری نتیجهاش شکست است. فتوای حسین از نظر شریعتی ایناست: «در نتوانستن نیز بایستن است.»
براین اساس شریعتی به طرح سه نظریه میپردازد: (صص ۱۸۹-۱۸۸)
نخست نظریهای که وی «عامیانه» و «تحت تأثیر روح صوفیانه و بینش مسیحیت» ارزیابی میکند و «شهادت صفوفی و صوفی مسیحی» نامگذاری میکند که بزرگترین توطئه «دوستانه» علیه عاشورا و امام حسین است.
بر طبق این نظریه، حسین (ع) برای کشته شدن قیام کرد نه برای مبارزه با حکومت، تا «خود را فدای امت» کند ... خونش را «فدیه» داد و قربانی کرد تا خدا بچههای آدم را که پس از گناه اولیه آدم از بهشت طرد شدهاند ببخشد و بهبهشت وارد کند! از نظر شریعتی این نظریه ماهرانهترین حیلهای است که با حفظ عظمت و جلالت حسین، شهادت او را پوچ میکند و خالی از معنی و محتوی و ... هیچ! ... و جهت شهادت را از مقابله با قدرتهای جور و غصب، به سوی هیچ، علیه هیچکس و هیچچیز منحرف میکند.
نظریه دوم که از نظر شریعتی «مثبت و مترقیتر» است، نظریهی شهید جاوید اثر صالحی نجفآبادی است که رسالت عاشورا را از قیام و جهاد برای نابود کردن نظام یزیدی تفسیر میکند و قیام حسین (ع) را جهادی شکست خورده، همچون احد بهرهبری پیغمبر یا جنگ با معاویه بهرهبری امام حسن (ع) میشمارد.
شریعتی نظریه خود را بهعنوان یک نظریهی بدیل چنین معرفی میکند: «شهادت» بهمعنی اخص آن، در اسلام یک «حکم» مستقل بعد از «جهاد» است و «شهید»، هنگامی به میدان میآید که «مجاهد» شکست خورده است.
وی مینویسد: «در فرهنگ ما شهادت مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند. شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه آگاهی و همه منطق و شعور و بیداری و بینایی خویش، خود انتخاب میکند» و نتیجه میگیرد که «در همه قرنها و عصرها هنگامی که پیروان یک ایمان و یک اعتقاد، قدرت دارند با جهاد، عزتشان و حیاتشان را تضمین میکنند و وقتی که بهضعف دچار شدند و همه امکانات مبارزه را از آنها گرفتند، با شهادت، حیات و حرکت و زندگی و ایمان و عزت و آینده و تاریخ خویش را تضمین میکنند.» (ص ۱۹۲)
جملهی پایانی متن در واقع یکی از شناختهشدهترین و پر مناقشهبرانگیزترین جملات شریعتی است که کاملا در متن تفکیک میان «مجاهد» و «شهید» و در زمینهی سیاسی سالهای پنجاه قابل فهم است:
«شهادت دعوتی است به همه عصرها و همهی نسلها که اگر میتوانی بمیران! و اگر نمیتوانی بمیر!»[۳]
ادامه دارد ...