چاره ای جز همگرایی هوشمند و همراهی منتقدانه و دلسوزانه تک تک کنشگران سیاسی و اجتماعی در این استان نیست و نمانده است.
شوشان - دکتر حسن دادخواه:
بر پایه یک روال و فرآیند نادرست در سیستم و سلسله مدیریتی کشورمان، با روی کار آمدن هر دولت، قریب به همه مدیران عالی و میانه و ستادی و اجرایی دستگاه ها، تغییر می کنند و انباشتی از تجربه با بیرون رفتن مدیران پیشین، به هدر می رود و مدیرانی که نسبت به حوزه ماموریت خویش ناآشنایند و یکدیگر را هم خوب نمی شناسند در هیئت دولت و تا دورترین نقاط کشور، امور برنامه ریزی و اجرایی را به دست می گیرند و این دور و تسلسل همچنان ادامه می یابد......و اینگونه سرمایه های ملی و کارهای انجام شده، ناتمام می ماند و کارها و برنامه های جدیدی شروع می گردد.
استان خوزستان اما از دردهای افزونتر رنج می برد. ناپایداری مدیران، تعدد و تکثر کانون های ناپیوسته قدرت، وجود کاستی ها و پیچیدگی های مزمن و انباشتی از مطالبات به زمین مانده، همه و همه در سه دهه پس از پایان جنگ تحمیلی، موجب عقب افتادن این استان شده است.
به گونه ای که چهره استان خوزستان، به رغم ثروت های طبیعی و نیروهای فرهیخته مستقر در آن، به چهره ای فرسوده و خسته تبدیل شده است.
استاندار جدید خوزستان، به مانند هر یک از ساکنان این استان، احتمالا با دردها و رنج ها، کاستی ها و زشتی های این دیار آشناست و به قصد خدمت و برداشتن گام های موثر، مسئولیت جدید را پذیرفته است و به ناهمواری ها و دشواری های مسیر آشنایی کامل دارد.
برای جبران آنچه بر استان گذشته است چاره ای جز همگرایی هوشمند و همراهی منتقدانه و دلسوزانه تک تک کنشگران سیاسی و اجتماعی در این استان نیست و نمانده است. این همگرایی هوشمند البته دو سویه و دو جانبه خواهد بود.
از سویی جناب استاندار باید طی ارتباط و مشورت با کنشگران عرصه های اقتصادی و اجتماعی، برنامه و نقشه راه مدت خدمتگزاری خود را ترسیم کند . در این راستا بهره گیری از نظرات استانداران پیشین، کارشناسان مستقل، نهادهای مردمی، رسانه ها، احزاب و اقوام بی گمان سود مند خواهد بود.
از سوی دیکر بر همه بزرگان، کنشگران، صاحبان صنعت و بخش های خصوصی فرض است تا به دور از سهم خواهی و جانبداری سیاسی، بیشترین تعامل و همکاری را با استاندار داشته باشند.
چکیده سخن آنکه، استان خوزستان بیش از این تحمل تفرقه و ناپایداری و تبلیغات سوء علیه یکدیگر را ندارد.