شوشان - دکتر ایرج مزارعی:
وقتی فضای سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه را در این روزها ورق زده و کالبدشکافی میکنیم ، به این نظرگاه می رسیم که منطقه خاورمیانه در شیب صلح و امنیت نسبی قرار گرفته است، و همه بازیگران بزرگ منطقه ای و بین المللی مستقر در خاورمیانه برای بهبود و احیای روابط در حال تلاش نسبی می باشند.
در بحث هزینه نظامی به گفته روزنامه واشنگتن پست ، امریکا بعد از ۱۱ سپتامبر تا کنون بیش از ۷ تریلیون دلار معادل ۴۰ درصد بودجه نظامی کشورهای مختلف جهان در خاورمیانه هزینه داشته که این سیاست جنگ افروزی عملا خروجی قابل توجهی برای این کشور نداشته و باعث شده که این کشور بفکر تجدید نظر در سیاست نظامی خود باشد که خروج از افغانستان ، سوریه و عراق را در همین زمینه میتوانیم ارزیابی کنیم که این خود حرکت به سمت صلح و امنیت نسبی در منطقه خاورمیانه را میتواند تبیین نماید.
با نگاهی به روابط دوگانه سیاسی و امنیتی بازیگران منطقه ای چون ترکیه - امارات، ایران - امارات، مصر - ترکیه ، ایران - عربستان و ترکیه - عربستان در ماه های اخیر نیز به این مهم میرسیم که ارتباطات سیاسی این کشورها در حال تقویت میباشد و دیگر "بهار عربی " و "اسلام سیاسی " ، دو خط گسل عمده اختلاف در دهه گذشته، به صورت برجسته در دستور کار منطقه ای این کشورها دیده نمی شوند.
به نظر می اید که الزامات اقتصاد ملی، عادیسازی روابط، بن بست سیاسی در بحرانها، نزدیکشدن بازیگران به یکدیگر، کم شدن سرعت تند بادهای سیاسی، تنش زدایی بازیگران، بازنگری ژئو پلتیکی کشورها به همدیگر و انجماد موقت درگیری های منطقه ای از مهمترین عوامل صلح جدید در خاورمیانه میباشد.
در کنار متغییر های بالا که اشاره شد ، باید خروج نسبی آمریکا از افغانستان، سوریه و عراق، رویکرد جدید دولت بایدن در منطقه خاورمیانه، عدم تمایل امریکا به پذیرفتن مسولیت امنیتی بیشتر و تغییر تاکتیک امریکا به سمت اقیانوس هند و ارام را بعنوان شاخص های ممتاز دیگر در این صلح نسبی ارزیابی کرد.
در کنار این مجموعه متغیرهایی که عنوان شد ، نقش جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک ابرقدرت "superpower " تاثیر گذار در منطقه را هم در فراهم کردن این امنیت و صلح نسبی چون گذشته بطور ویژه باید مدنظر قرار داد . چرا که نفس قوی شدن ایران در ابعاد مختلف بویژه در بعد نظامی با محوریت موشکی و پهپاد ، دیدگاه دولت فعلی واشنگتن را نسبت به این منطقه بطور کامل تغییر داده و آنها را وادار کرده که علاوه بر اینکه نباید در این منطقه حضور دائم داشته باشند ، حتی باید احیای توافق هستهای 2015 با ایران را نیز در دستور کار خود قرار دهند چرا که معادله بازی و توازن قدرت بطور کامل در این منطقه تغییر یافته است.
این مجموعه عوامل باعث شده تا بازیگران منطقه ای روابط خود را با یکدیگر بهبود ببخشند و از اختلاف کم عمق خود کاسته و بر اشتراکات پرعمق خود بیفزایند.
بنابراین به نظر میاد که برای تداوم این تنش زدایی علاوه بر این که همگرایی کشورهای منطقه در قالب تعهدات دوجانبه و چندجانبه در راستای هم افزایی کشورها باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد ، کشورهای بزرگ بین المللی هم چون امریکا باید از دخالت در کشورهای منطقه با شدت بیشتری فاصله گرفته و با خروج همه جانبه خود عملا زمام اختیار این منطقه را به خود کشورها و بازیگران این منطقه واگذار کنند .