شوشان - ابوالفضل بابادی شوراب :
مدتی بود که با خود فکر می کردم که برای چه بنویسم و برای که بنویسم و میلی برای نوشتن در من وجود نداشت، جامعه ای که در دو قطبی امت گرایی و جهان وطنیزم غربی گیر افتاده و در گوشه و کنارهای آن، فعالان به اصطلاح قومیِ تجزیه طلب زوزه می کشند، آیا جایی برای میهن پرستی، دفاع از هویت ملی، امید به آینده و تلاش برای وصل و پینه زدن جامعه می ماند؟
آیا جامعه زندانی شده در امیال، آرزوها و عقده های فراملیِ سلبریتی های پدر نامعلوم، می تواند راه خود را پیدا کند؟
اما حواشی این روزهای خوزستان و قوم بختیاری، باعث شد تا کمی به خود آیم و این فضا را رها نکنم، حواشی ای که با نفرت پراکنی و دگرستیزی همراه بوده.
در چند روز گذشته برخی تغییرات در لایه های بالایی و پایینی دولت، برای برخی افراد فرصتی ایجاد کرده تا از دریچه این رویدادها در جهت خواستِ سیاسی، اقتصادی و شخصی خود، میان دو فرهنگ نزدیک به همِ بختیاری و دزفولی، نفرت پراکنی راه بیندازند.
در هنگامه ای که بخاطر بحران اقتصادی کشور و نتیجتا تضعیف بنیان های اخلاقی جامعه، که ثمره جناح های سیاسی ناکارآمد اصلاح طلب و اصولگرا است، ایران ما بیش از پیش به اتحاد و برادری میان هویت ها، قومیت ها و جغرافیاها نیاز دارد، برخی سیاستمداران ورشکسته بدنبال آن هستند حتی در شبیه ترین مردمان هم(بختیاری و دزفولی)اختلاف و جنگ راه بیندازند، تا قدرت و حشمت و کیاست شان را به قیمت تولید کینه میان بخش های یک جامعه، به رخ بکشند.
شاید کارناوال های سیاسی بتوانند فرصتی برای رخ نمایی این دست سیاستمداران شوند و اشکالی هم ندارد بگذار اینگونه باشد، اما جایی که تمامیت ارضی ایران، همبستگی ملی و زندگی مسالمت آمیز میان اقوام این سرزمین بخواهد خدشه دار شود، قطعا مردمان ایران، این عملکردها در ذهن شان می ماند و در کارناوال های بعدی، پاسخ شایسته تری می دهند.
ضمن اینکه مردمان بختیاری و دزفولی، قرن ها است که دوستانه و مسالمت آمیز با یکدیگر زندگی می کنند و شاید کمتر دو قومی از لحاظ زبانی، فرهنگی و پیوندهای خونی، اینگونه به یکدیگر نزدیک باشند و عملکرد این دوستان راه به جایی نمی برد، تنها مصداق این جمله"عرض خود می بری و زحمت ما می داری"می شوند.