شوشان - دکتر سید محمدرضا موالی زاده / نماینده ادوار مردم اهواز در مجلس و دبیر سابق شورای فرهنگ عمومی کشور :
تلک الدارالاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض ولافسادا والعاقبة للمتقین
چندروزی است که دعایی عزیز آن تندیس فتوت و مدارا و چکاد فرازمند زهد و پارسایی ، جان به حضرت دوست سپرده و بامرگ شتابانش، دوستداران پرشمارخویش را در بهت و اندوهی عمیق فروبرده است
در این چند روزه در اطراف شخصیت ذوابعاد آن زنده یاد ، گفته ها و نوشته های گرانسنگی به بیان وبنان درآمده است من نیزبه سهم کوچک خود به اعتبار برخورداری از سال ها ارادت و افتخار آشنایی با آن عبدصالح خدا نکاتی را عرضه می دارم :
می گویند برای شناخت دقیق وجامع افراد وقضاوت پیرامون آنان ازآنها عکس نگیرید ،فیلم بگیرید یعنی به یک برخورد یاحتی یک مقطع از زندگی شخص اکتفا نکنیدبلکه روند زندگی او را مطالعه نمایید (به اصطلاح انسان ها را پروسه ای ببینیدنه پروژه ای) شرایط متفاوتی از شدت و رخاء وسختی و گشودگی باید حادث شود تا بتوان در دگرگونی احوال روزگار جوهره وحاق وجودی اشخاص را به خوبی شناخت ، امیرسخن حضرت علی ( ع ) دراین باب فرموده است ؛ فی تقلب
الاحوال عُلِمَ جواهر الرجال
خصلت های ستودنی دعایی در شرایط مختلف در فقر و تنگدستی به هنگام بالیدن و برنایی ، در اوان درس و بحث ، درسختی های نفس گیر مبارزات آشکار و پنهان از سپیده دم نهضت در سال ۴۲ و همراهی جانانه با امام راحل عظیم الشان (ره) درقم ونجف و... ، در دوره حساس سفارت در عراقی که حکومت بعث آن آماده حمله به ایران می شد ، در مجلس و موسسه اطلاعات ، اینجا و آنجا همانی بودکه بود،گرانیگاه و مرکز ثقل شخصیت او در درون او بود نه بیرون از او ، لذا جوهره شخصیت او در مسیر۸۰ ساله زندگی اش در عرصه پر تلاطم زیست اجتماعی تغییر ننمود و قطب نمای فطرت پاکش همواره افق حرکت او را به سوی زهد و ورع و خردورزی و عقلانیت و اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط و آراستگی به مکارم اخلاقی هدایت نمود
دعایی شجاع بود اما متهور نبود ملامحسن فیض کاشانی در کتاب پر مغزش ، اخلاق حسنه ، انسانی را متعادل می داند که شجاع باشد نه جبون و نه متهور ، شجاعت او پیچیده شده در لفافه ای از ادب بود
پاکدست و پارسا بود، چرب و شیرین دنیا هیچگاه او را نفریفت ، چشم و دل سیر بود ، مناعت طبع داشت ، به معنای واقعی کلمه خویشتن بان و خود نگهدار بود و عزت خویش را در سرکوب طمع جست و جو می کرد و بدین ترتیب بودکه عزیز شد او آن گونه بود که امام باقر(ع) فرمود :
اطلب بقاءالعزباماتة الطمع ،
عزت خویش را با میراندن حرص و آز طلب کن و ماندگار ساز
با آن همه مجاهدت ، همواره خود را مدیون انقلاب و شهیدان و مردم می دانست
☆خواجه نصیرالدین طوسی می گوید : هدف ازارسال رسل و انزال کتب درد و عبارت خلاصه می شود : التعظیم لامرالله والشفقة علی خلق الله
زندگی پربرکت دعایی دراین دومحور خلاصه می شدنخست آنکه دین داروپرهیزگاربود وبه اوامر و نواهی دادار هستی گردن می نهاد[ به عنوان مثال زبان خویش را (که خاستگاه بسیاری ازمعاصی است) پالوده از هر گفتارگناه آلودی از قبیل غیبت وتهمت وافترا و... نموده بود]
و دیگر آنکه دریایی از رفق و رافت و مهربانی بود شفقت او با مردمان تا بدانجا پیش می رفت که هرگاه کسی حاجتی نزداومی برد او تا رفع آن حاجت از پای نمی نشست و آرام و قرار نمی گرفت
از احترام و اعتباری که نزد همگان داشت در جهت گره گشایی از کار مردمان بهره می جست به گفتار امام صادق (ع) عمل می کرد که فرمود :
الشفاعة زکاة الجاه
شفاعت و واسطه شدن برای حل مشکلات افراد به مثابه زکات جاه و مقام و موقعیت اجتماعی است
به غایت فروتن و خاکسار بود تواضعش خاص او بود ،اصلا تواضعش به مثابه اثرانگشت و امضایش بود ،قابل تقلید نبود مختص خود او بود تواضعی برخاسته از نفسی کریم و دیگرخواه ، خالصانه واز سر صدق و صفا و عاری از ذره ای مداهنه و ریاکاری ،تواضع او گزینشی ، نمایشی ، مقطعی ، ابزاری و... نبود با همگان چنین بود و البته با زیردستان بیشتر
ادعایی نداشت ، به دنبال هیچ گونه استعلایی نبود تعمد داشت که نمودش بسی فروتراز بودش باشد بدین ترتیب رحمت خداوند دمادم برجانش می ریخت از گنج بی پایان قناعت و رضایت بهره ها می برد
خویش راعریان کن از فضل و فضول
تا کند رحمت به تو هر دم ، نزول
اساسا با قهر بیگانه بود بلکه پیوسته تلاش می کرد تا همزه و حلقه وصل باشد در سینه فراخش اثری از حقد و کینه نبود
صیقلیکن یک دو روزی سینه را
دفتر خود ساز آن آیینه را
او انسان ها را عیال الله و عائله خداوند می دانست و به کرامت آنان عمیقا معتقد بود در آغوش همیشه گشوده و گرما بخش او همه جای می گرفتند ، طیفی وسیع و متفاوت از انسانها،
قدرشناس بود تکریم بزرگان رادرعرصه های مختلف برخود فرض می دانست و قدر و قیمت کار آنها را به خوبی درمی یافت نیک آموخته بود که این سنت برخاسته از آموزه های بنیادین دین است
مر اکابر را مقدم داشتن
آمده است از مصطفی اندر سنن
دعایی همان گونه که زندگی کرد و برای احدی زحمتی نداشت گویی در آستانه رفتن نیز نمی خواست برای تیمار داریش به کسی زحمتی دهد بیماری اش چند روزی بیشتر به طول نیانجامید و آنگاه به یک باره دامن از دنیای خاکی برکشید
گویی همگان بر او به لحاظ ویژگی های ممتازش به اجماع رسیده بودند تنوع افراد و طیف وسیع جریان های شرکت کننده درمراسم وداع وتشییع وختم اووشمار پیام های تسلیت و اظهار نظرهای برخاسته از احساس خسران عمیق ناشی از فقدانش، از سوی جریانات مختلف به خوبی بیانگراین گزاره است ، به راستی که این اکسیر اخلاق چه هاکه نمی کند؟
دعایی مورد وثوق وامین امام راحل عظیم الشان ( ره) و رهبر فرزانه انقلاب بود از پگاه انقلاب گرفته تا لحظه ای که شمع وجودش به خاموشی گرایید
وکلام آخر ، تجلیل از دعایی لازم است اماکافی نیست جامعه مانیازمبرم به امثال دعایی دارد دعایی نیاز دیروز ما وامروزما بوده و نیازفردای ماست دعایی مدرسه و مکتبی درس آموز برای جامعه ما به یادگارنهاد ،اکنون این ما واین میراث گرانسنگ او ، بی تردید هرچه بیشتر به آموزه های او درساحت های فردی واجتماعی (که برگرفته از آموزه های اهل بیت (ع) می باشد) عمل کنیم روح بلند او را شادمان ترخواهیم نمود امید که چنین باشد ان شاءالله والسلام