شوشان - دکتر رضا ولی نژاد (حقوقدان و مدرس جرم شناسی دانشگاه ) :
جواد موگویی و شهرام گیلآبادی تجربههای شخصی خود را از نوع برخورد "لباس شخصیها" با شهروندانِ "مظنون به اعتراض" در خیابان به رشتۀ تحریر درآوردهاند.
منتقدان نظام سیاسی، پیش از این بارها در مورد این نوع برخوردهای زشت و زننده و غیرقانونی از سوی برخی ضابطان و افراد اصطلاحاً "لباس شخصی" نزد نهادهای مختلف شکایت بردهاند، اما کمترین اعتنایی به حرفهای آنها نشده است و در عوض خودشان به عناد و غرضورزی متهم شدهاند.
آقایان موگویی و گیلآبادی اما در شمار حامیان نظام سیاسیاند و به طور قطع، نه کمترین عنادی با حکومت دارند و نه میتوان آنها را به غرضورزی متهم کرد.
خب، پس چرا شکوائیۀ آنها شنیده نمیشود؟ چرا این رفتارها تکرار میشود؟ قطعاً مسئولان کشور نمیتوانند مدعی شوند که از این نوع برخوردها بیاطلاعند و یا شرح این برخوردها صرفاً ادعایی از سوی افراد معاند و مغرض است. حامیان خود آنها از این همه زشتی و پلشتی به تنگ آمدهاند و در این مورد افشاگری میکنند.
در تاریخ ایران هیچگاه رسم نبوده است که یک "فرد مذهبی" زبان به فحش زشت و ناسزای جنسی بگشاید. افراد مذهبی، فحش ناموسی را همیشه مصداق منکر و گناه میدانستهاند.اصلاً جامعه، افراد مذهبی را در درجۀ نخست از نوع بیان مؤدبانهشان تشخیص میداده است.
حال بعد از "انقلاب اسلامی" و تشکیل "جمهوری اسلامی" در ایران، چه اتفاقی رخ داده است که عدهای آن هم در نهادهای بسیار حساسی که با جان و مال و ناموس مردم سر و کار دارند، بدون هرگونه شرم و حیایی و با ادعای حمایت از دین و نظام دینی، ابتداییترین تعالیم دینی را زیر پا میگذارند و زبان به فحشهای بینهایت رکیکی باز میکنند که لاتهای محله هم از شنیدن آنها گوشششان سرخ میشود!
راز این داستان واقعاً چیست؟ آیا مقامهای کشور، خودشان چنین مجوزی به این افراد دادهاند تا از هر طریق ممکن، منتقدان و معترضان و مخالفان را هتک حیثیت کنند و در هم بشکنند و بترسانند تا بدین وسیله، نظام حفظ شود؟ یا اینکه رشتۀ امور به کلی از دستشان خارج شده و عدهای با سوءاستفاده از موقعیت و مصونیت خود، حیثیت و کرامت شهروندان را زیر پا له میکنند؟
اگر موردِ اولی است، خب این چه نسبتی با دین دارد که نظام سیاسی، ماهیت خود را به آن نسبت میدهد؟ و اگر مورد دوم است، این چه نوع حکمرانی است که توان کوچکترین کنترلی بر نیروهای خود و بازداشتن آنها از نقض ابتداییترین حقوق شهروندی و بدیهیات قانونی و دینی را پس از محرز شدن رفتار زنندۀ آنها ندارد؟
با این وضع تأسفبار، چطور میتوان انتظار داشت افرادی که اصولاً ادعای مذهبی بودن ندارند و بعضاً فحش و ناسزا را امری عادی تلقی میکنند، در خطاب قرار دادن مسئولان کشور خویشتنداری از خود نشان دهند و مراتب احترام و ادب را به جا آورند؟
این چه محیط آلودهای است آخر؟