شوشان - ابوالفضل بابادی شوراب :
به تازگی سید محمد خاتمی یا همان سید همیشه خندان اصلاحات، به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو، بیانیه ای مبهم، دوپهلو و فاقد صراحت و شجاعت کلامی بیان نمود و اعلام کرد: "شعار زیبای زن زندگی آزادی، حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان می دهد"
پس از آن رسانه های اصولگرا با محوریت حسین شریعتمداری به این بیانیه سید محمد خاتمی حمله کرده و در ضلع دیگر ماجرا عبدالرضا داوری مشاور پیشین و رانده شده احمدی نژاد در توئیتی عنوان کرد که نوشته ی روزنامه ی کیهان درباره ملاقات خاتمی با سوروس، ساخته ذهن او بوده.
بعد از آن رسانه های زنجیره ای اصلاحات سرمست از پاس گلی که اصولگرایان به آنها داده، این حمله حسین شریعتمداری را در ابعاد وسیعی منتشر کرده و بر مظلومیت بسیار زیاد مردی با عبای شکلاتی اصرار ورزیدند.
در ظاهر بنظر می رسد که گفته های حسین شریعتمداری حمله به سید محمد خاتمی بوده، اما ساده لوحانه است که تصور کنیم حسین شریعتمداری از میزان و مقیاس محبوبیت خود در بین جامعه خبر نداشته و بعد با بی اطلاعی به سید محمد خاتمی حمله کرده است.
در واقعیت امر اصولگرایان و اصلاح طلبان، بدون یکدیگر معنا ندارند و تنفس شان به یکدیگر وابسته است، به بیانی دیگر، اصولگرایانی چون حسین شریعتمداری با اطلاع از خشم مردم نسبت به خود، بدنبال احیای تنفس سیاسی سید محمد خاتمی در سپهر کشور بوده، اما از قضا فرد مناسبی را برای تنفس دهان به دهان انتخاب نکرده اند.
آنها باید بدانند هرچقدر هم پاس گل برای محمد خاتمی بفرستند، او در سیاست امروز ایران حرفی برای گفتن ندارد و مردم امروز مردم سال ۷۶ نیستند و شناخت آنها از سید محمد خاتمی خیلی بیشتر از ۲۵ سال پیش است.
اتفاقا نه تنها سید محمد خاتمی، خواست، مطالبات و عقاید مردم امروز را نمایندگی نمی کند که امروز ملت به نوشته های او، به سخنان او و به انفعال او، حساسیت و آلرژی ویژه ای پیدا کرده اند.