امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
بعد از رسیدن به بخش «آبژدان» که باید مسیری حدوداً ۲ ساعت و نیمه طی شود، تازه ماجرا آغاز میشود چون باید مسیری حداقل ۲ ساعته را از آبژدان اندیکا فاصله گرفته و با عبور از قلعه خواجه و قاسم آباد در نزدیکی دشت سرسبز شیمبار به دهستان «کُتُک» برسیم.
روایت اول؛ محروم اما زیبا
با عبور از دشت و شط «شیمبار» با زیباییهای خاص و بینظیر منطقه همچون اسبهای وحشی، پسته کوهی، انگورهای سیاه وحشی، صنوبر و جاز در دل کوهستان هم مسیر بلوطهای هزار سالهای روبهرو شدیم که جزو یکی از خوراکیهای اصلی مردم کُتُک است.
کوه زیبای «کِی نو» با ارتفاع سه هزار و ۷۰۱ متر چادری از برف پوشیده و در میانههای تلالو خورشید برای خنکای نسیم بهاری تلاش میکند.
حداقل ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر مسیر بعد از شیمبار تا کُتُک را باید در جادهای سپری کرد که گاهی ماشین را متوقف میکند و به دلیل نبود راه عبور مناسب و همچنین آسفالت در بخشی از مسیر باید سوار بر موتور یا حیوانات اهلی شویم تا به غارنشینها برسیم.
روایت دوم؛ ماشین نفس کم میآورد!
ساکنان غارنشین «کُندههای کُتُک سوخته» ریزش جادهای را نشان میدهند که باعث تخریب بنای خانههای عشایریشان شده و از سالها نامه نگاری بی نتیجه برای جابهجایی منازل خود گلایه میکنند.
در مسیر حتی پل کوچکی را نشان میدهند که هنگام بارشهای فصلی امکان استفاده از آن وجود ندارد، جاده و منطقه سراسر سیلابی میشود و گاهی برای عبور و مرور در چنین شرایطی همچون اهالی «شیمبار» به ریسمان متوسل میشوند.
یک جایی دیگر ماشین هم کم آورده و نفسش بند میآمد، آن وقت بود که باید دل به کوهستان سپرده و یک باره از ارتفاع قله به قعر دره پرتاب شویم تا برخی از نفرات ساکن در این غارها را ببینیم.
روایت سوم؛ به غار رسیدیم!
غارهای دست ساختهای که قدمت آنها بیش از ۵۰ سال است، در دل کوهستان، ماوایی برای اهالی کُتُک شدهاند؛ غارهایی که تونل وحشت را تعبیر و برخی از آنها دالانهای پیچ در پیچ داشته و گویی برزخ را برای افراد ترسیم کردهاند.
زیراندازهای ساده که بیشتر آنها را موکتهای مندرس تشکیل داده و صندوقچههایی که شاید در نوستالژی افراد برای کلکسیون قابل تصور بود؛ آینه و چراغهای نفتی که از دیوارههای غار با هر نگاه به اینسو و آنسوی خیال پریشان اهالی پرتاب میشد.
کمد دیواری ساکنان به سبک سنتی در دیوارههای غار حفاری و سقف و دیوارههای غار نه از رنگ سنگ و کوه بلکه از دود چالهها، سیاه شده است؛ روسیاهی که دودههای آن باعث سردرد و کاهش سوی چشمان افراد سالمند میشود.
چالههایی درست وسط غار حفاری شده است تا برای پخت نان، غذا و حتی گرم کردن فضای غار از آن بهره مند شوند؛ گلایه مند بودند از کمبود نفت، نبود برق و هیزم و خسته راههای رفته برای یافتن هیزم و همچنین تأمین آب آشامیدنی.
سرویس بهداشتی و حمام هم که خیلی اوضاع جالبی نداشت و مردم گاهی با همین چالههای آتش، آب را گرم کرده و به وسیله کاسه سر و رویی میشستند و تازه نام آن را هم «استحمام» میگذاشتند.
روایت چهارم؛ آب نیست / زندگی نداریم!
طناب خورجین الاغ را باز کرده و دبههای آب را به دست «بنیامین» میدهد، بعد هم از او میخواهد که برای خوراک دامها، گونیهای کاه و خوراک دام را جابهجا کند و با گلایه از نبود آب، مسکن مناسب و جاده و راه دسترسی میگوید: «همه ساکنان منطقه کُتُک آب ندارند و باید با خر آب بیاورند؛ برای این کار باید مسیر ۱۰ کیلومتری را هر روز طی کنند.»
یکی از ساکنان غارها با اشاره به سن ۶۲ ساله خود و زندگی از کودکی در همین منطقه ادامه میدهد: خانههای روستایی ما بر اثر ریزش کوه و جاده تخریب و حتی ۲ نفر هم جان خود را از دست دادهاند ولی محیط زیست مانع از جابهجایی منازل شده و اجازه ساخت مسکن در اراضی پدری را نمیدهد.
یکی دیگر از زنان ساکن در غارهای کُندههای کُتُک سوخته که از حضور افراد غیر بومی خسته شده است با گلایه از حضور مسئولان کشوری و حتی یکی از استانداران سابق خوزستان میگوید: «اینجا که زندگی نداریم، بدون آب، برق و حتی ساختمان! در غارها روزگار میگذرانیم و این به خاطر نبود رسیدگی مسئولان و ممانعت محیط زیست برای ساخت مسکن است.»
این زن روستایی اضافه میکند: «حتی سیلندر گاز هم به ما نمیدهند و با آتش این چالهها کور شدیم و همه غار مملو از دود شده است.»
روایت پنجم؛ چالش زیست محیطی!
یکی دیگر از زنان هم با اشاره به زندگی حدود ۵۰ ساله در این منطقه و غارنشینی اهالی میگوید: «رطوبت زیر پا باعث نم دادن به همین یک متر موکت شد، آب باران از سقف غار چکه میکند، برق هم که نداریم و اگر آفتاب نباشد، کور میشویم.»
او با اشاره به نبود کمد و تلویزیون در زندگی اهالی دهستان کُتُک گلایه میکند: «اگر زلزله هم بیاید و کوهی بر سر ما بریزد، هیچ آثاری به جا نمیماند؛ همه ما «پناه بر خدایی» و به لطف خدا زنده هستیم؛ کسی نیست که بگوید، اینها زنده هستند یا نه، حتی اگر زلزله بیاید زیر همین کوه خاک میشویم.»
این زن غارنشین دهستان کُتُک با طرح این سوال که چرا محیط زیست برای ساخت خانه در اراضی پدری خودمان اجازه نمیدهد، یادآور میشود: «هرجایی هم برای پیگیری لازم باشد، رفتهایم ولی کسی به ما کمک نمیکند؛ آب از سقف چکه میکند، درست همان شبهای بارانی که مردم در خواب هستند، همه ما باید آبروبی کنیم تا مبادا همین چهار کاسه و لیوان زندگیمان همراه با اعضای خانواده به دست سیلاب سپرده شود.»
روایت ششم؛ دهیار و شورا نیست!
بافه کول (طناب کمر برای جابهجایی مشک آب یا هیزم، علف و گند) را از کمر باز کرده و با اشاره به اینکه هنگام بارندگی «بی ره ابویم…» یعنی هیچ راهی برای گذر نداریم و بیراه میشویم و گلایه میکند: «جاده هم که نداریم و با کول (کمر) کاه، جو و آب را با کمک الاغ میآوریم.»
یکی دیگر از زنان ساکن در غارهای کُتُک سوخته اندیکا با گلایه از اینکه حتی ساختمانهای سنگ چین اهالی با ریزش جاده خراب شده است، میگوید: «جایی نداریم و از پای این چالههای آتش که گاهی بی هیزم ماندهاند، یخ زدیم؛ نه نفت میدهند و نه سیلندر گاز و هیزم هم به سختی پیدا میشود.»
او با اشاره به اینکه اگر خانه دیگری داشتیم که هرگز در این غارهایی که ممکن است روی سر ما خراب شوند، زندگی نمیکردیم، ادامه میدهد: «از همه مسئولان دستاندرکار انتظار داریم که هرطور شده راهی برای ما پیدا کنند تا از این وضعیت رها شویم.»
خورشید بانوی گیسو طلایی سفره نارنجی رنگش را پهن کرده و در حال سلام و احوالپرسی با ماه است؛ اینجا خبری از دود و آلودگیهای صنعتی نیست، اینجا همنوا با زوزه سگ، گرگ و دیگر حیوانات اهلی و وحشی با دشت نقرهای رنگ آسمان که مملو از لشکر ستارهها شده شب را به صبح میرسانند.
شبها کمی هوا سردتر از روز بوده و این سرما به دلیل وزش باد و عبور از برفهای کوه «کِی نو» است؛ همین سرما باعث شده تا اهالی شبها را با گرمای آتش چالههای ساخته شده در خانههایشان به سر کنند، گاهی مواقع دودهای ساطع شده فراوان آنها را اذیت میکند ولی چارهای به غیر از تحمل و کنار آمدن با سختی این نوع زندگی ندارند.
پای عقربههای تیک تاک ساعت از ۹ صبح فراتر رفته و مرد ساکن در دشتی حسین آقا یا همان «مازه» شهرک کُتُک مشغول مرتب کردن چند بشکه ۱۰ لیتری آب است؛ با دیدن دوربین شروع به غر و لند کرده و با گلایه میگوید: «بیش از ۱۰ سال از لوله کشی منطقه گذشته ولی آب نداریم، دهیار و شورا هم نداریم؛ هر روز صبح باید با خر برای آوردن آب بروم و هر روز همین آش و همین کاسه است.»
روایت هفتم؛ میگویند «خودتان اقدام کنید!»
او با گلایه از سکونت اهالی شورای روستا در سه راهی گتوند با نشان دادن دکلهای پیدرپی برق که در امتداد هم سر به فلک کشیدهاند، ادامه میدهد: «حتی جریان برق در این همه دکل قطع است و وقتی به شورای روستا اعلام کردیم تا این وضعیت را اصلاح کند که مبادا شب بز و بره را دزد ببرد یا اصلاً خودمان برای دستشویی رفتن زمین نخوریم به ما میگویند که خودتان برای آوردن برقکار اقدام کنید.!»
این مرد روستایی با گلایه از اینکه مأمور بهداشت سالی یک بار در منطقه حاضر و بعد به اهالی زنگ میزند که خودتان به خانه بهداشت بیایید تا شما را معاینه کنیم؛ ادامه میدهد: «یک زن پا به ماه برای فعالیت در بهداشت میگذارند که فروردین او را دیدیم و بعد هم گفتند برای زایمان رفته و خبری از او نیست.»برای بخشی از روستاها دکلهای برق نصب شده ولی اکثراً برق ندارند و دهیاران به بعضی از اهالی اعلام کردهاند که خودتان باید برق کار بیاورید! لوله کشی آب هم صورت گرفته ولی به گفته اهالی شاید نهایتاً ۲۰ روز در کل سال آب لوله کشی داشته باشند و مابقی روزها را باید با طی کیلومترها مسیر به صورت سنتی آب از چشمه و یا شط شیمبار برای روستا بیاورند.
یکی دیگر از اهالی با اشاره به سختی مسیر برای تهیه آب میگوید: «با یک «هَر خراوه» به معنای خر فرسوده باید هر روز ساعت پنج صبح راهی چشمه شوم، این حیوان زبان بسته هم امکان جابهجایی بیشتر از دو دبه ۲۰ لیتری را ندارد؛ نمیدانم این همه لوله کشی برای آبرسانی چرا بی نتیجه مانده و باید این همه زجر به ما تحمیل شود.»
روایت هشتم؛ کاش کسی به فکر زندگی مردم اینجا بود
این مرد پا به سن گذاشته و شاید عمرش به ۶۹ سال هم برسد با گلایه از اینکه بنیاد مسکن خانههای ۴۰ یا نهایتاً ۶۰ متری را با قیمت ۳۰۰ میلیون برایشان ساخته است، ادامه میدهد: «وقتی سیمان اهدایی بنیاد مستضعفان برای ساخت منازل این روستا به کار رفته و سنگها را خودمان از کوهستان آوردیم چرا بنیاد مسکن برای ساخت منازل به این کوچکی ما را برای پرداخت وامهای ۳۰۰ میلیونی بدهکار کرده که هر ماه کمک معیشتی پرداختی دولت را باید برای اقساط ببرند؟ مگر آهن و آب برای این خانههای کوچک اینقدر هزینه دارد یا اگر بار دیگری زلزله بیاید این خانههای معمولی سازه محکمی دارند که از مردم در برابر این بلای طبیعی محافظت کنند.»
یکی دیگر از دختران جوانی که عمرش شاید به ۳۰ سال هم قد ندهد به میان حرفهایش آمده و با گلایه از نبود رسیدگی میگوید: «دردها یکی دو تا نیست، اینجا همه مردم از انگل «کَک» رنج میبرند و حتی سمپاشی به موقع بر این انگل انجام نشده است؛ اگر کسی بیمار شود، مسیر حداقل ۳۰ کیلومتری را باید در میان خاک و سنگلاخ طی کنیم تا بعد هم تازه به ابتدای جاده آسفالت شیمبار برسیم؛ کاش کسی به فکر زندگی مردم اینجا هم بود.»
روایت نهم؛ مسئولان چه میگویند؟
از اندیکا برمیگردیم و سراغ متولیان را میگیریم. مدیرکل امور روستایی و شوراهای استانداری خوزستان در گفتوگو با خبرنگار مهر بیان میکند: «در دهستان «کُتُک» شورا و دهیارها با هم مشکل پیدا کرده و حتی برای تخلفات آنها را به شورای حل اختلاف استان فراخواندهایم؛ چند وقت دیگر دومین دهیار را معرفی و به صورت مرتب در حال تغییر این افراد هستند، در حال مصالحه هستیم تا به تفاهمی رسیده و در نهایت مردم از این بلاتکلیفی رها شوند.»
مرتضی باوی با اشاره به اینکه مدیریت بحران استانداری خوزستان، بنیاد مستضعفان و بنیاد مسکن پیگیر مشکل مسکن اهالی دهستان «کُتُک» هستند، ادامه میدهد: «قرارگاه امام حسن مجتبی (ع) زیرمجموعه قرارگاه سازندگی سپاه پیگیر حل مشکل آبرسانی به این دهستان است؛ در خصوص برق هم چون منطقه صعبالعبور بوده از برق خورشیدی استفاده میکنند ولی موضوع سرقت کابل برق مطرح است، البته هرچه باطری برای دکلهای مخابراتی نصب شده با کابلهای این دکلها مورد سرقت قرار میگیرد.»
او با اشاره به تلاش بسیار دولت برای محرومیت زدایی از تکمیل پروژه گازرسانی به تمام نقاط شهرستان اندیکا تا چند ماه آینده خبر داده و میگوید: «شرکت گاز قول داده همه مناطق این شهرستان گازدار شوند؛ البته باید شرایط سخت و صعبالعبور بودن منطقه را هم در نظر گرفت.»
مدیرکل امور روستایی و شوراهای استانداری خوزستان با وعده پیگیری برای سمپاشی انگل «کَک» و فعالیت مستمر خانه بهداشت در این دهستان یادآور میشود: «از ابتدای سال گذشته که برای قبول این مسئولیت در تصدی مدیرکلی فعالیت خود را شروع کردم، کمیته فنی و خدماتی را تشکیل و با گزارشهای دریافتی و یا بازدیدهای متعدد برای رفع معضلات روستاها جلسات استانی تشکیل و رؤسا و مدیران اجرایی را به ستاد دعوت میکردیم؛ این جلسات به صورت مستمر با حضور بخشداران و دهیاران برگزار میشود تا مشکلات در کمترین زمان ممکن حل شوند.»
بنابراین گزارش، ساخت جاده دسترسی مناسب، آبرسانی، انتخاب و انتصاب دهیاران و شورای روستایی مستقر در خود منطقه برای رسیدگی به موقع به مشکلات، سمپاشی برای از بین بردن انگل «کَک» و جابهجایی ساختمانهای قدیمی و ساخت مسکن برای اهالی غارنشین از مهمترین درخواستهای اهالی دهستان «کُتُک» بود که انتظار میرود هرچه سریعتر این مطالبات آنها پیگیری و مشکلات دهستان حل شود؛ حل مشکلات و معضلات این دهستان به کاهش مهاجرت، افزایش رضایتمندی و همچنین بهبود شرایط سخت زندگی اهالی کمک شایانی میکند.