شوشان ـ هوشنگ نوبخت :
روزگاری نه چندان دور در همین سرزمین اهورایی خودمان، ملاک اسطوره بودن و قهرمان شدن در کنار عشق به مردم، رزم آوری بود و چابک سواری و تیرهایی که باید به قلب نشانه ها می نشست.
اینک اما روزگار خیلی عوض شده است، آن قدر به شدت عوض شده که برخی با لحنی دیگر می گویند، عوضی شده است و صد البته ما را توان و مبنایی برای سنجیدن این چالش نیست.در همین بستر نسبتا واقعی شده که هنوز برخی آن را فضای مجازی می گویند، چند نفری، چند پیام کوتاه در چند گروه به اشتراک گذاشتند و روز قلم را گرامی داشتند.روزی که با همه اهمیت اش به اندازه یک هزارم قرارداد بیرانوند برای هیچکس توی این مملکت مهم نبود به گونه ای که حتی اهالی قلم هم بدان نپرداختند و کسی آن را گرامی نداشت.
آری ، تاریخ ما پر از قهرمانان و نام آورانی است که هم تفنگ داشتند و هم فشنگ، هم جوانی داشتند و هم توان ، هم زور داشتند و گاهی هم ثروت و پول، گاه نبرد می کردند و گاه ضرر و مثل همیشه تنها نام نیک کسانی از آنان باقی ماند که همه این داشته هایشان را برای آب و خاک و نام و ناموس و نان مردم شان هزینه کردند.اینک نیز معیار، همان آش است و همان کاسه اما باید دل به آینده سپرد تا فهمید که نام و نشان کدام قدم ها و ردپای کدام قلم ها ، کتاب ها، نوشته ها، نشریات و تیترها بر صفحات تاریخ این کشور و در ذهن این ملت باقی خواهد ماند؟قدم هایی که برای مردم برداشته شدند و یا قلم هایی که جهت ترویج انسانیت، جهت تشویق به محبت و جهت غنا بخشیدن به آب و خاک و نان مردم این سرزمین اساطیری روی کاغذ نقش آفریدند و ماندگار شدند.
امروزه حرمت و نقش قلم فراتر از حرمت و نقش تفنگی است که سال ها برای این مملکت، فشنگ ها رها کرد و تیرها به قلب دشمنان نشاند.اینک روزگار تیتر اندازی است با سلاح قلم و نه تیراندازی به سوی دشمنانی که ماهیت شان چندان مشخص نیست اما ذات شان برای همه هویداست.
دشمنی که ممکن است یک سیاستمدار رژیم غاصب اسرائیل باشد یا در سطحی دیگر یک مسوول از همین اندیکای خودمان که دغدغه ی آب و خاک و نان ملت و مملکت اش را ندارد.می دانم که ماشین های شاسی بلند جای اسب های کمیت را گرفته اند اما مهم برای اهل تاریخ ، ذات سوار است نه ماهیت مرکب که با گذشت هر دهه به اندازه یک قرن، به قول امروزی ها آپشن عوض می کند.روز قلم تنها اشاره به یک ذغال لوله ای محصور شده در یک مقوای فشرده از ذات درختان بریده ی بلوط در زاگرس نیست، روز قلم بهانه ای است برای اهل اندیشه که با خود خلوت کنند، چه کرده اند با واژگانی که سال ها در ذهن شان تلمبار شده اند.
روز قلم ، روز دستبوسی از کسانی است که برای بشر، شعر سرودند و در دفتر یادداشت زمین، نهال محبت کاشتند و با نثر و با نستعلیق، فریاد برآوردند که این جا کودکی گرسنه است.
قلم به اندازه کلمات جاودانه شده بر لوح قرآن و به اندازه کتابت انجیل و به وسعت دست نوشته های بشر و تاریخ هایی که مایه ی عبرت اند، حرمت و قداست دارد به شرطی که دست نامحرم نیفتد که حریم ها را بشکند و مقدسات را نادیده بگیرد و چیزی از خود به یادگار بگذارد که آیندگان ناچار به حذف آن باشند.قلم همان تفنگ است و نوشتن همان فشنگ، تفنگی که باید پشت به دوست باشد و رو به دشمن. باید حافظ ناموس باشد و رفیق روز تنگ، باید خطا نکند که خطاکار از آن بهراسد و در دست کسی باشد که آن را به یار ترجیح دهد.قرن، قرن عجیبی است و دنیا دارد به روی تبلیغات و رسانه و فضایی می چرخد که اساس همه شان همان قلمی است که باید آن را برافراشت و نگه داشت تا از قافله شعر و شعور و اندیشه و پیشرفت عقب نماند.
امیدوارم هم آنان که قلم دارند، قدر خودشان، هنرشان، اثرشان و تفنگ شان را بدانند و هم آنان که مخاطب اهل قلم اند حرمت این اهالی را چنان حفظ کنند که کسی ناچار نشود به خاطر نان اش، فشنگ ش را بفروشد.