شوشان ـ شهاب زمانی :بدون شک، طی چند دهه گذشته، تئوریسین ها و استراتژیست های قدرت های بزرگ و فرامنطقه ای، ترغیب و تحریک کشورهای مسلمان منطقه به درگیری و رقابت های بی حاصل با یکدیگر و ایجاد بهانه لازم جهت مشروعیت بخشی به حضور و مداخله نظامی خود در منطقه، بهره گیری از مسائل نژادی ،قومی و مذهبی را مد نظر داشته و از آن بهره برده اند؛ این در حالی است که، وجود کشورهایی با قابلیت های باالقوه جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی و غیره (همچون ایران ،عربستان سعودی ، ترکیه و مصر) ، می تواند مانعی برای پیشبرد سیاست های آنها، جهت تسلط درازمدت بر منابع مختلف منطقه و حفظ وضع موجود باشد. از این حیث، مهندسی تحولات مختلف منطقه «خاورمیانه» توسط قدرت های بزرگ، توانسته است از هرگونه ائتلاف و همگرایی این کشورها بر خلاف منافع آنها، ممانعت نماید.
ایران و عربستان: قدرت های تاثیرگذار
در این بین، طی چهار دهه گذشته، دو کشور بزرگ و مهم ایران و عربستان سعودی، نقش بی بدیلی را در روند تحولات مختلف منطقه خاورمیانه، نسبت به سایر کشورهای همجوار ، ایفا نموده اند.کشورهایی که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دوستون مستحکم سیاست های منطقه ای ایالات متحده در برابر نفوذ کمونیسم در منطقه، به شمار می رفتند، طی این مدت، عملکردی عمدتا متفاوت و متضادی، نسبت به سیاست های یکدیگر داشته اند، عملکردی که به زعم هر کدام، در جهت منافع ملت های مسلمان منطقه تعریف می شود.هرچند ایران، بعلت دارا بودن سیاست مستقل خاورمیانه ای خود، مخالف اصلی تحولات مدیریت شده منطقه توسط قدرت های بزرگ به شمار می رود و به همین دلیل، تحت فشار و بهانه جویی های مختلفی از سوی آنها و به خصوص ایالات متحده قرار دارد؛ ولی عربستان سعودی به دلیل روابط تنگاتنگ مختلفی با غرب، نتوانسته است سیاست کاملا مستقلی را در خاورمیانه و بخصوص نسبت به مسئله فلسطین در پیش بگیرد؛ لذا در کشمکش های دوگانه سیاست های منطقه ای تهران و ریاض، عملا با ایجاد رقابت و تخاصم دو کشور ، بطور ناخواسته توازن قوا به نفع سیاست های قدرت های فرامنطقه ای و اسرائیل ( در گسترش شهرک سازی در فلسطین اشغالی، ایجاد گسست بین ایران و برخی کشورهای عربی و روند عادی سازی روابط تلاویو با برخی کشورها) و همچنین مسئله فلسطین برقرار شود.
سیاست قدرت های بزرگ
می توان سیاست های منازعه برانگیز قدرت های بزرگ را ، در مناطق مختلفی از خاورمیانه شاهد بود، که ثبات، توسعه و پیشرفت کشورهای مسلمان منطقه را، در ذیل سیاست «مهار چندجانبه» کشورهای موثر خاورمیانه قرار داده است و در مقابل نیز، شكاف هایی را در مناسبات کشورهای منطقه، تحت عناوین مختلفی از جمله« نژاد» و «مذهب» ایجاد نموده ، تا محيط ژئوپليتيكي خاورميانه، همچنان سيال تر و معادلات سياسی _ امنيتي آنها نیز، پيچيده تر گردد. تاریخ رقابت و کشمکش ایران و عثمانی، که زمینه ساز تجزیه و مصائب مختلفی برای هر یک از آنها و سیطره دشمنانشان بر بخشی از قلمرو آنها گردید، تجربه تلخی است که به نظر می رسد، همچنان در حال تکرار تاریخ و در مسیر تضعیف کشورهای منطقه و تقویت سیاست ها و منافع قدرت های بزرگ قرار دارد .
خاورمیانه، نوار شکننده
تجاوز نظامی عراق به ایران (۱۹۸۱) و کویت(۱۹۹٠)، حمله آمریکا به افغانستان(۲٠٠۱) و عراق (۲٠٠۳)، سقوط حکومت های مصر، تونس و لیبی، شروع بحران سوریه (۲٠۱۱) و سپس عراق(۲٠۱۴) با ظهور داعش و جنگ در یمن (۲٠۱۴)، منطقه خاورمیانه را چنان شکننده نمود، که «امنیت» را به مهمترین مسئله ممکن برای همه کشورهای منطقه و درگیر بدل نمود. اما قطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با ایران(۲٠۱۶ )، پیچیدگی مسائل منطقه را دوچندان و تنش را در مناطق مختلف خاورمیانه، افزایش داد، تا همچنان، لفظ «نوار شکننده» برای خاورمیانه، موضوعیت خود را در هزاره سوم نیز حفظ کند و همچنان «صلح»، «ثبات» و «توسعه» ، گزاره های کمیاب این منطقه مهم و حساس به شمار آیند.با این حال، شکست داعش در عراق و سوریه(۲٠۱۷) و بازگشت نسبی آرامش به منطقه،علی رغم حضور نیروهای آمریکا و ترکیه در بخش هایی در سوریه، پایانی موقت بر سیاست های مبتنی بر جنگ و منازعه سخت در منطقه ی، خسته از مصائب مختلف بود؛ مردم خاورمیانه و جهان، منازعات خونینی را شاهد بودند که منجر به کشته و مجروح شدن صدها هزار نفر (نظامی و غیر نظامی)، آوارگی میلیون ها نفر و تخریب بخش های قابل توجهی از زیرساخت های کشورهای درگیر (سوریه، عراق و یمن ) گردید.
عادی سازی روابط ایران و عربستان
روند جاری تحولات مختلف بین المللی و بالطبع تاثیرات منطقه ای آنها، زمینه ساز تنش زدایی و عادی سازی روابط سیاسی ایران و عربستان سعودی، با میانجیگری چین (۲٠۲۳) گردید، تا امیدواری تازه ای جهت کاهش منازعات منطقه خاورمیانه و اختلافات دو کشور مهم و مسلمان را، در نزد افکار عمومی کشورهای منطقه ایجاد نماید. دیدار و گفتگوهای وزرای خارجه دو کشور ، تبادل سفرا و در نهایت گفت و گوی تلفنی اخیر «سید ابراهیم رئیسی»، رئیس ایران و «محمد بن سلمان»، ولی عهد عربستان، می تواند بیانگر عزم جدی ریاض و تهران، جهت باز نمودن بابی جدید و در عین حال موثر ، در مناسبات پیش روی دو کشور مهم منطقه دانست، که می تواند تبعات بسیار مفیدی، نه تنها برای دوکشور ،بلکه برای منطقه و حتی مناسبات بین المللی داشته باشد.
مخالفان عادی سازی روابط تهران و ریاض
عادی سازی روابط ایران و عربستان، از جمله مسائلی است، که به دلیل موقعیت و جایگاه ممتاز سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی دو کشور، نمی تواند خوشایند برخی کشورهای منطقه و جهان باشد و لذا، مخالفان جدی خواهد داشت، لذا چنین روندی با ملاحظات و حواشی مختلفی در آینده روبرو خواهد بود:
۱.موقعیت مهم هر دو کشور ایران و عربستان در نزد افکار عمومی مسلمانان، می تواند همگرایی دولت های مسلمان را در تحولات مختلف منطقه ای و جهانی را، تقویت نماید./ در تناقض با سیاست های برخی قدرت های فرامنطقه ای
۲.اهمیت دو کشور در تولید و صادرات نفت و جایگاه آنها در اوپک، می تواند به اهرم موثری در پیشبرد سیاست های مشترک ریاض و تهران تبدیل شود./ در تناقض با سیاست های برخی قدرت های فرامنطقه ای
۳.بیشتر اختلافات در مناطق مختلف خاورمیانه، با بهبود روابط ایران و عربستان، می تواند به سمت حل و فصل سیر نماید./ در تناقض با سیاست های برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای
۴. با تنش زدایی تهران و ریاض، ترتیبات امنیتی _ اقتصادی منطقه ای، می تواند جایگزینی برای ترتیبات امنیتی فرامنطقه ای گردد./ در تناقض با سیاست های برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای
۵. بهبود مناسبات دو کشور و همگرایی با سایر کشورهای مهم منطقه، «فلسطین» را بعنوان مهمترین مسئله خاورمیانه، در کانون توجه جهانیان قرار خواهد داد و اجماعی منطقه ای را در خصوص حل مسئله فلسطین، مهیا خواهد نمود./ در تناقض با سیاست های برخی قدرت های فرامنطقه ای
محذورات عربستان سعودی
آنچه که در این بین قابل تامل است، نیاز هر دو کشور ایران و عربستان سعودی به یکدیگر ، در جهت پیشبرد هرگونه سیاستی در منطقه خاورمیانه خواهد بود؛ عزم و اراده ایران جهت بهبود روابط با عربستان سعودی و کاهش تنش های موجود، به دلیل داشتن یک «سیاست مستقل»، از آزادی عمل بیشتری برخوردار است؛ اما عربستان سعودی، به دلیل عمق و گستردگی روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی با غرب و به ویژه ایالات متحده، با محذورات و محدودیت هایی مختلفی، جهت تجدیدنظر طلبی روبرو خواهد بود؛ بخصوص اینکه، سیاستگذاران واشینگتن، در برابر اتخاذ هرگونه سیاست غیر همسوی ریاض، می توانند واکنش جدی نسبت به عربستان داشته باشند و پرونده ها و بهانه های مختلفی را، جهت تحت فشار قرار دادن ریاض، مطرح و روی آنها مانور دهند؛ لذا ریاض، در هرگونه تغییر سیاست خارجی خود و احیانا همسویی با تهران در برخی مسائل منطقه ای، نیازمند در نظر گرفتن ملاحظات متعدد و مختلفی خواهد بود.
تنش زدایی، سیاستی درست
با این حال، به نظر می رسد: تغییر روند مناسبات دو کشور، بازخورد نگاه واقع بینانه «جمهوری اسلامی ایران» و «پادشاهی عربستان سعودی» و بنا به ملاحظات داخلی، منطقه ای و بین المللی باشد،که تلاش برای پایانی بر رقابت های فرسایشی ، پرهزینه و خطرات احتمالی ممکن در این خصوص است،که طی چند دهه گذشته و به دلایل مختلف، نتوانسته است برای هر یک، نتایجی با «حاصل جمع صفر» را به ارمغان آورد؛ روندی که توسعه و پیشرفت دو کشور را، تحت تاثیر چنین رقابت های پرهزینه ای ، با مسایل و مشکلات مختلف اقتصادی ، امنیتی و سیاسی ، مواجه ساخته است. از سویی دیگر، تقابل و کشمکش سیاست های منطقه ای دو کشور، تبعات زیانباری نیز، برای ملت های مسلمان منطقه نیز داشته است ، مسئله ای که با سیاست های خیرخواهانه اعلامی آنها نسبت به مسلمانان منطقه، منافات دارد.
واکنش مبارزان فلسطینی به سکوت همه
اما در سرزمین های اشغالی فلسطین، به قدرت رسیدن مجدد بنیامین نتانیاهو و تشکیل افراطی ترین دولت اسرائیل تا کنون و قدرت گرفتن شهرک نشینان در دولت ائتلافی، در کنار حمایت قدرت های بزرگ از سیاست های توسعه طلبانه تلاویو و حملات مختلف این رژیم به مسجدالاقصی و فلسطینیان در کرانه باختری و باریکه غزه، منتج به واکنش سخت و غافلگیرانه گروههای مبارز فلسطینی و حملات گسترده و حساب شده ای به شهرها و شهرک های اسرائیلی شد، که گفته می شود طی پنج دهه گذشته، بی سابقه بوده است. بیش از هزار کشته و سه هزار زخمی، اسارت تعداد قابل توجهی از اسرائیلی ها ، در کنار شکست اطلاعاتی و نظامی اسراییل را، باید نتیجه بی توجه ای کشورهای منطقه و سازمان های بین المللی به محاصره و رنج ملت فلسطین و حملات مداوم نیروهای امنیتی و نظامی اسرائیل طی هفت دهه گذشته و در نهایت، ناامیدی از هرگونه راه حل سیاسی در مسئله فلسطین دانست:
فلسطین : مسئله مشترک کشورهای منطقه
هرچند، نزدیک به دو دهه، از سقوط آپارتاید در آفریقای جنوبی می گذرد(۱۹۹۴م)، اما بیش از هفت دهه و علی رغم همه گفتگوهای یپلماتیک و به ظاهر صلح آمیز بین اسراییل، فلسطینیان و کشورهای مختلف، مسئله فلسطین همچنان پابرجا و لاینحل مانده است. در این بین، نه تنها سازمان های بین المللی ، بلکه کشورهای مسلمان نیز ، نتوانسته اند به دلیل حمایت های گسترده قدرت های بزرگ از سیاست های تجاوزکارانه تلاویو و عدم انسجام کشورهای مسلمان منطقه، پایانی نزدیک بر آن متصور باشند. پس از هفت دهه، همچنان چندین میلیون فلسطینی آواره و چندین میلیون دیگر نیز، در کرانه باختری رود اردن و نواز غزه، تحت محاصره و کنترل شدید و در محدوده حصارهای امنیتی پیشرفته قرار دارند.
تنش و درگیری نیروهای امنیتی اسراییل با فلسطینیان، همه روزه بخش قابل توجهی از اخبار رسانه های مختلف منطقه و جهان است، که در متن آن، تخریب منازل مسکونی، کشته یا زخمی شدن فلسطینیان، اعم از زنان و کودکان و غیره، و یا دستگیری آنها به چشم می خورد. با این حال، نه تنها مذاکرات صلح اعراب و اسراییل، برای تشکیل «کشور مستقل فلسطینی»، به نتایج ملموسی منجر نشده است، بلکه در گذر زمان و در پیچ و خم مذاکرات عادی سازی روابط کشورهای منطقه با اسرائیل، یا به ورطه فراموشی سپرده شده و یا کمرنگ شده است.
در این بین، حملات ویرانگر و گسترده اخیر اسراییل به نوار غزه و کشته و مجروح نمودن نزدیک به هفت هزار فلسطینی، که نزدیک به نیمی از آنها زنان و کودکان هستند، «نقطه مشترک» مهمی است ،که می تواند کشورهای منطقه و بخصوص « ایران و عربستان» را، در کنار یکدیگر و در مقابل تجاوزات صهیونیست ها، بسوی همگرایی بیشتر سوق دهد، تا مانع خسارات و تلفات بیشتر فلسطینیان گردد. ایران و عربستان، در کنار سایر کشورهای مسلمان منطقه، می توانند علاوه بر حمایت های مختلف از فلسطینیان، فشارهای دیپلماتیک و مختلف دیگری را، بر حامیان اسراییل وارد کنند تا در حمایت مطلق و همه جانبه از دولت راستگرای افراطی این رژیم، تجدیدنظر کنند.
نتیجه
با این حال ایران و عربستان سعودی، به عنوان دو کشور مهم منطقه ، در مسیر همکاری های پیش رو، با در پیش گرفتن یک دیپلماسی واقع بینانه و بدور از تاثیرپذیری از کشورها و جریانات مخالف چنین روندی؛ بنا به سیاست های اعلامی و اعمالی خود، طی چند دهه گذشته، در اولین گام مشترک و با محوریت «فلسطین»، می توانند «نشست های منطقه ای» مشترکی را با همکاری سایر کشورهای تاثیرگذار منطقه برگزار و تصمیمات عملگرایی در این خصوص، اتخاذ نمایند؛ تا علاوه بر اینکه پیام روشنی برای اسرائیل (در خصوص پایبندی به قطعنامه های شورای امنیت و مسائل حقوق بشری) خواهد بود، بلکه رویکردی منطقه ای و بین المللی در مسیر حل و فصل «مسئله فلسطین» باشد.