شوشان ـ نويد قائدي :
چند شب پیش بهاتفاق یکی از اقوام خارج نشین جهت دیدار و بهجای آوردن سنت حسنهی صلهرحم به منزل یکی از بستگان نسبی رفتیم، چون بعد از سالها دیدار حاصلشده بود، شعف وافری بر جو حاکم بود و از هر دری سخنی و خاطرهای فضا را عطرآگین میکرد. از گفتمان در باب موسیقی محلی بختیاری گرفته که میزبان ما را به گوش دادن چند قطعهای هم دعوت کرد تا خوراکهای محلی در ورگههای مختلف ییلاق و قشلاق سرزمين بختياري تا اینکه بحث چرخید و قرعه بنام پنیر بز محلي شد، پنیری ساختهشده از شیر طبیعی بز که توسط مردمان سختکوش بختیاری در نواحی کوهستاني زاگرس در جغرافیای شمال خوزستان تا سرزمین چهارمحال بهصورت سنتی تولید میشود، بحث آنچنان داغ شد که ابعاد مختلف کمیت و کیفیت این خوراک لذیذ بهصورت تخصصی مورد کندوکاو قرار گرفت و شوربختانه اينکه توسط صاحبخانه بهصورت سورپرایزی مقداری پنیر بز و پنیر لیقوان در دو سینی زیباي جدا برای مقايسه طعم پنيرها براي حاضرین سرو شد، چون قبلتر بحث کارشناسی حضار به قیاس پنیر معروف لیقوان آذربایجان که در نوع شیر گوسفندی و گاوی و پنیر بز بختیاری رسیده بود.
جای شما خالی، بنده اول آزمودن را از پنیر لیقوان شروع کردم بسیار به مزاجم خوشآمد، گرچه قبلاً هم مصرف کرده بودم اما به قول میزبان این پنیر گوسفندی پرچرب بود و نور چشم اهالی آذربایجان است و شهره جهانی دارد و در منطقهای به نام روستای لیقوان در دامنه کوه سهند
که بهترین نوع است و از شیر اعلا و باکیفیت گوسفند در کارگاههای محلي که گويا حدود 200 کارگاه هستند تولید میشود و ارزش صادراتی بالایی هم دارد و توانسته در سطح کشورهای زیادی مشتری پر و پا قرص جذب کند.
ولی توليد اين پنير تا جغرافياي شهر تبریز پيش رفته و توسط شیر گاو و باکیفیتهای پایینتر و کمچربتر نيز تولید میشود ولی به یمن نام لیقوان همین هم مشتریهای زیادی دارد و توانسته افراد زیادی را مشغول کار کند و سبب رونق اقتصادی منطقه باشد و همهساله هم برنامه تفریحی زیادی در جنب همین تولید برپا میشود که برمگردان زیادی را به منطقه میکشاند.
البته صنعت تولید پنیر در جهان شهره است و توسط کشورهایی مانند کانادا، آلمان، هلند، فرانسه، ایتالیا و... بهصورت حرفهای دنبال میشود و ارزشافزوده بالایی در صنعت پررونق لبنیات آنها دارد و سهم بالايي از صادرات بخش دامي آنها را شامل میشود و همهساله جشنوارههای مردمي بسیاری درزمینهٔ تولید پنیرهای محلی برگزار میشود که شهرت جهانی دارند و بهنوعی پنیر موتور و محرک توسعه اقتصادی و گردشگری منطقه آنها شده است که در بعضی مواقع قدمت آنها به چند صدسال میرسد. لازم به ذکر است مصرف سرانه پنير در کشورهاي توسعهیافته حدود چهارتا پنج برابر ايران است که خود مطلب مجزايي است که بايد بهصورت کارشناسي شده به آن پرداخت که چقدر میتواند براي سلامت انسان مفيد باشد.
اما لازم است به بحث قبل یعنی سینی پنیر بز برگردم، در ابتدا تصورم این بود که این پنیر شاید طعمی محلی و عادی داشته باشد، اما همینکه اولین آزمون را انجام دادم، طعم و مزه و عطر این پنیر بومي به ذائقه بنده و دیگر مهمانان و مهمان از خارج آمده خوش نشست که در یکچشم به هم زدن ته سینی نمایان شد، بعد از خوردن این پنیر لذیذ و ناب در دالان فکری عمیقی فرورفتم و تصور اينکه پنیر لیقوان در ذهنم چون تخت پادشاهی نشسته بود درآنواحدی فروريخت و به درجه گماشتهای در برابر شاه پنیر بز بختیاری تنزل کرد.
عجب که سرزمین بزرگ بختیاری که پروش بز در این پهنه بزرگ چند صدسال است که در يک رويش تمدني ژرف جریان و ریشه و اصالت دارد و این پنیر که میتواند در نوع خود بهترین در ایران و حتي بخشي از مردم جهان باشد، چرا مغفول افتاده و در باب تولید عمده و برند سازی آن اقدامی جدي و عملي نمیشود تا از قبل آن صدها کارگاه حرفهای توليدي و شبکه توزیع داخلی و خارجی راهاندازی شود. بحث کارگاه و شبکه توليد و توزيع نظاممند ازآنجهت که بهصورت سامانمند کار و شغل اساسي با پرداخت بيمه و ايجاد مستندات اقتصادي و رفاهي و تجاري راهاندازی میشود و افراد توانمند در اين زمينه ظهور میکنند که خود میتوانند با برنامهریزی صدها خلاقيت ديگر را راهبري نمايند. اتفاقاً مهمان خارج نشین اذعان کرد اتفاقاً دریکی از کشورهای اروپایی با آبوتاب فراوان و تبلیغات ادعای تولید پنیر بز رادارند اما نه طعم دارد و نه مزهای که بتوان به آن دلخوش کرد.
مخلص کلام در این سرزمین بزرگ خصوصاً در جوامع محلی اگر چشم و گوشها باز باشد و افراد خوشذوق و البته مسئولیتپذیر و باغیرت ملي پیدا شوند، میتوان هزاران راه و روش بر اساس يافتن استعدادهاي ژرف و بکر آمایش مناطق بومی یافت که همگام با طبیعت و سنت مردم میتوانند توسعه آفرین باشند، زیرا که توسعه مسیری است که با یافتن فرصتها و برنامهریزیهای هوشمند و توسط افراد توسعهیافته رقم خواهد خورد، اما افسوس که در این کشور مهرومومهاست و بسیاری از مسائل مهم بومی به ورطهی فراموشی سپرده شدهاند.