شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۴۷۱
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۷
شوشان ـ  بهمن شیخی :


مخاطب ما جنوبی ها و اقوام همیشه پای کار جنوب در این یادداشت، ظاهرا شخص سید محمد خاتمی است که می دانیم عاقل است و این نقد، هشدار و پیشنهادات را بررسی می کنند و در نهایت به دکتر پزشکیان و جریان اصلاحات توصیه های لازم را خواهند داشت، یا مطالبه این است با دولت منتخب و جریان اصلاحات به اشتراک بگذارند.
گفته شد مخاطب شخص جناب خاتمی است، اما برای ثبت در تاریخ و قابل توجه تمام کسانی است که دل در گرو ایران مترقی دارند.
دوم خرداد در مناطق جنوب و با آن ساختار عشیره ای، سنتی بخاطر موانع ضد توسعه و درونی شده جامعه، به خودی خود رقم نخورد.
خصوصیات یک جامعه ی استبداد زده و مردسالار، مانع هر کنش نو یا نواندیشی است و در جوامع سنتی، غلظت آن بیشتر است.
جامعه ای که هنوز یکجا نشین نشده و ملزومات یک زندگی نوین را درک نکرده بود یا تازه در حال اسکان بود و به سختی و مشقت می شد از نواندیشی گفت، یا تازه از جنگ خلاص شده بود و هنوز اثرات دگرگونی انقلاب را لمس نکرده بود.
اما بغیر از نحوه زیست نو و اجبار اجتماعی، نقش دانشگاهیان و تحصیلکرده ها در پیوند عشیره و گفتمان توسعه محور غیرقابل کتمان است.
در بحبوحه شکل گیری دوم خرداد اساتید دانشگاه گفتگو، نهاد مدنی، توسعه سیاسی اجتماعی و یک نگاه نو را با خود به دل عشایر آوردند، به گونه ای که در ایذه و باغملک گاها میزان رای به خاتمی از خود زادگاهش بیشتر بود.
بعدها زنان این مناطق همگام با سیر تحولات اجتماعی ایران ، نقش متفاوتی بازی کردند و در مجموع دوم خرداد نوید یک ایران در حال توسعه را می داد.
پیوند عشیره و تفکر میسر نمی شد، مگر با ایجاد پل ، پلی که مهندسان و سازندگان آن نخبگان تحصیلکرده ایلی بودند، برای آوردن گفتمان نو آن هم به دل عشایر اولا شناخت دو سویه لازم بود ، دوم اینکه شجاعت می خواست، سوم اینکه دانش و آگاهی لازم بود که در آن فضا ایستاد و از دریچه نو دنیای سیاست را تعریف کرد.
بررسی دلایل همراهی خطه ی جنوب، قوم بختیاری و عرب با دوم خرداد و گفتمان اصلاحات ریشه های تاریخی هم دارد.
جنوب یعنی خاصتا عرب و بختیاری همیشه جریان ساز بودند و در بزنگاههای مهم علیرغم رقابت و اختلاف قومی، همیشه هم پیمان بودند.
به گونه ای که لایارد انگلیسی در خاطراتش می نویسد در دوران قاجار وقتی محمدتقی خان بختیاری ساکن قلعه تل از بیم حکومت متواری می شود، به خانه شیخ عرب پناه می برد و شیخ عرب برای پنهان کردن و در امان بودن جان خان بختیاری، به قرآن سوگند یاد می کند که اطلاعی از خان بختیاری ندارد.
در پیشا مشروطه سردار اسعد بختیاری در نخستین لنگرگاه خود بعد از عزیمت از فرانسه با شیوخ عرب برای فتح تهران از شر استبداد هم پیمان می شود که متاسفانه تا کنون به این موضوع در روایت گری های تاریخی و بررسی نقش اعراب خوزستان در مشروطه و همراهی با بختیاری ها کمتر پرداخته شد.
هدف از یادآوری تاریخ و گریز به گذشته آشنایی با عقبه و ریشه های شکل گیری دوم خرداد بود، نه هیچ موضوع دیگر که در جای خود قابل بررسی هستند.
بعدها و پس از مشروطه هم اتفاقاتی افتاد که جریان جنوبی میدانی به پاخواسته بر علیه استبداد قجری به فراموشی سپرده شد.
بعدها در این مناطق شکل مطالبات ملی با حکومت وقت، تقابلی و بسیار پرهزینه بود.
مثلا جنگ دشت شیر ، جنگ اعلا و تقابل با حکومت پهلوی و هزینه هایی که بدنبال داشت.
غرض از یادآوری تاریخ، بررسی اشتباهات ، انحصار طلبی ها و مصادره حرکت های نوین در اشل پایین تر از جنبش های ملی است و در نهایت هشدار به جریان اصلاحات بخاطر ارتکاب همان اشتباهات تاریخی که پسا انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ در حال رخ دادن است.
جریان اصلاحات خود را وارث مشروطه و ایرانیان تحول طلبی می داند که در بزنگاههای مختلف نقش برجسته ای در تاریخ کشور، حداقل در دوران معاصر داشتند.
جنوبی ها و اقوام آن در این بزنگاهها تاریخ ساز بودند، چه در قاجار، چه پیش و پس از مشروطه، چه در پهلوی و ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی همیشه نقش پر رنگی داشتند.
حالا و در این هنگامه پس از انتخابات تیرماه با همه ی مشقت های فراوان آن، در خوزستان ستاد دکتر پزشکیان آنگونه که باید می بود، ظاهر نشد و اگر کمک اقوام و همان عقلا ، اساتید دانشگاهی، زنان، جریان شکل گرفته اجتماعی سابق نبود شاید می رفت که جریان اصلاحات در خوزستان برای همیشه به کما برود.
چون به وضوح مشخص بود یک ماهه نمی شد جریان و گفتمان تولید کرد و از کنار آن به قدرت رسید.
متاسفانه در کارگروه تعیین کابینه هیچ اثری از خطه جنوب نبود و تمام کانالهای جریانی که سابق بین مردم و جریان اصلاحات فعال بودند ، با این تصمیمات حذف شدند.
در جنوب الیت های عرب، چه زن و چه مرد آنها در انتخابات می آمدند تابو شکنی می کردند و تمام هزینه های تقابل با سنت گرایان را به این امید پرداختند که به آنها توجه شود و بتوانند مطالبات جامعه ی خود را نمایندگی کنند.
در جریانات و اتفاقات چند سال اخیر ، از متروپل گرفته تا اتفاقات بسیار تلخ شب های پاییز ایذه ، یک جریان اجتماعی معترض و بحقی شکل گرفت که بعضا سرمایه اجتماعی و آبروی خود را برای جبهه اصلاحات در انتخابات به میدان آوردند و این کارگروه و عدم توجه به مرز نشینها، جنوب و اقوام و نخبگان آنها سبب سرخوردگی مضاعف آنها نزد جامعه و همان خانواده های داغدار اتفاقات تلخ شد.
در فرآیند انتخابات یک رمیدگی به حق از صندوق رای وجود داشت و با این تصمیمات اشتباه و عدم حضور نخبگان جنوبی ، به عمق بخشی رمیدن از صندوق رای و دشوار شدن پیوند جامعه با اصلاحات افزوده است.
حذف اینها چندین خطر درون گفتمانی، ملی و پرهزینه دارد.
عدم توجه و به خطه ی جنوب ، چه لر و چه عرب ، نادیده گرفتن نخبگان نواندیش آنها یک خطر بزرگ برای اول جریان اصلاحات و دوم منافع ملی است.
معطوف به آنچه بصورت تاریخی ، تدریجی ذکر شد ، این تصمیمات گزینش افراد و فقدان نماینده از جنوب و مرزهای جنوبی ، باعث تمرکزگرایی مضاعف و عدم به اشتراک گذاشتن قدرت با تمام نقاط کشور خواهد شد.
حتما مصیبت ها و مشقت هایی چه از بیرون کشور و چه از طرف جریانات داخلی در پیش است که گفته می شد و می شود فقط رای دادن کافی نیست و در صحنه بمانید، اما با این تصمیمات عملا دست نخبگان برای ایجاد ارتباط به عامه را قطع کردند و در صورت بروز مشکلات احتمالی ، اثرات تصمیمات ریاضتی ، اثرات بحرانهای موجود ایران و تبعات تصمیمات سخت ، نباید توقع داشت نخبگان با دست خالی و این بی توجهی محض کاری از پیش ببرند.
عدم توجه و نادیده انگاری، خطر صدور مرجعیت تصمیم سازی و تصمیم گیری از درون به خارج را بسیار بالا می برد.
بررسی های میدانی کلیت فرآیند انتخابات اخیر می گوید بخش عمده ای از مردم مشارکت نداشتند و این تصمیم اخیر ایجاد کارگروه، مشارکت جویان و افراد صاحب آبرویی که ریش گرو گذاشتند تا آن جریان روی کار نیاید، آنها را در معرض خطر چند گروه و جریانات قرار داده است.
نه در شورای راهبردی خبری از اقوام بود، نه زنان آنجا نقشی داشتند و دیده شدند و نه نخبگان قومی برخی مناطق در کارگروه حضور داشتند یا از آنها دعوتی نشد.
به طبع وقتی کانالهای ارتباطی یک جریان با جامعه قطع شود، الیت ها و سهم مناطقی که نقش پررنگی در مناسبات دارند داده نشود، تصمیمات کلیشه ای و همان نگاه سابق حاکم شود، خسران و نوک رادیکالیسم بیرون می آید.
به واقع با این تصمیمات باید گفت وارثان مشروطه در جنوب ، هیچ ارثی از جریان مدعی وارث مشروطه نبرد.
می شود گفت برای فرار از خالص سازان، مخلصینی پدیدار شدند که زمینه ی نامیدی فزاینده را ، با این تصمیمات رقم زدند.
عملا با این تصمیم دست نخبگان برای دفاع از دولت آینده، مقابله با رادیکالیسم ، دفاع از جریان حاکم بر دولت و مهمتر دفاع از منافع ملی را کاملا بسته اند و اسباب انزوا و سکوت نخبگان را فراهم کردند.
اما در انتها و معطوف به آنچه گفته شد، برای ترمیم کارگروه و اصلاح تصمیم اعمال شده، پیشنهاد می شود از نخبگان علمی خوزستان که فراملی هم هستند، برای پیوند مردم با قدرت از ظرفیت های علمی آنها در کارگروه ، شورای راهبردی و کابینه استفاده شود و تصمیمات بهتری گرفته شود.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
برای سلامتی عالیجناب خاتمی، تمام عقلای ایران و میهن عزیزمان آرزوی سلامتی و بهروزی دارم.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار