سید حمید حسن زاده: لبنان قطعه ای از بهشت است. سرزمینی که در کشاکش تاریخ پرنشیب و فراز خویش ، پرچمدار تشیع بوده است و مهد علما و فضلای فداکاری که در مسیر اعتقادات و اندیشه های علوی ، با اجتهاد و مدارا قدم به دنیای جدید گذاشته است. سرزمین نخل و زیتون و شعر ، انجا که نزار قبانی انگار هنوز برای چشمهای سوخته ی بیروت و بلقیس شعر می سراید و جاودانه اش می سازد.
شوشان ـ سید حمید حسن زاده : لبنان قطعه ای از بهشت است. سرزمینی که در کشاکش تاریخ پرنشیب و فراز خویش ، پرچمدار تشیع بوده است و مهد علما و فضلای فداکاری که در مسیر اعتقادات و اندیشه های علوی ، با اجتهاد و مدارا قدم به دنیای جدید گذاشته است. سرزمین نخل و زیتون و شعر ، انجا که نزار قبانی انگار هنوز برای چشمهای سوخته ی بیروت و بلقیس شعر می سراید و جاودانه اش می سازد.
از فراز تاریخ
حضور معنوی ایران در لبنان به قدمت تاریخ است، همانگونه که هندوستان کشور ادیان است لبنان نیز کشور احزاب بود. بیش از سیصد حزب و گروه سیاسی در این کشور فعال بود.
اکثر کشورهای دنیا توسط سازمانهای جاسوسی یا مذهبی خود در لبنان هزینه می کردند و احزاب و اشخاصی را تحت نفوذ داشتند. (سوریه ، عراق ، لیبی ، عربستان ، شوروی ، امریکا ، انگلیس و... )
ایران نیز توسط پهلوی دوم کمک هایی به شیعیان میکرد بعدها امام موسی صدر سازمان حرکت المحرومین ( امل) را تاسیس کرد و این کمک ها هر چند ناچیز بود ولی ادامه داشت. سوریه و شخص حافظ اسد هم حامی شیعیان بود و لیبی هم تا حدودی کمک می کرد .
حکومت کشور لبنان طائفه ای است و قدرت سیاسی بین سه طایفه ی عمده ی این سرزمین ( مسیحی ، سنی ، شیعه) تقسیم شده است. رئیس جمهور سهم مسیحیان است ، نخست وزیر سهم سنی هاست و رییس پارلمان سهم شیعیان است. البته هرکدام در منطقه تحت نفوذ خود اقتدار و آزادی عمل داشته و دارند و بهمین دلیل بود که اکثر ایرانیان مبارز قبل از انقلاب در لبنان ودر مناطق شیعه نشین بودند.
با پیروزی انقلاب در سال ۵۷ تحولات جدیدی در آرایش سیاسی منطقه بوجود آمد که لبنان هم بی نصیب نماند. شروع جنگ ایران و عراق نیز تاثیرات زیادی در لبنان داشت.
ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر ، حرکت امل را با یک بحران مواجه کرد بین آقای نبی بری رییس پارلمان و جانشین حزبی امام موسی صدر و رزمندگان اختلاف بوجود آمد که بخشی از آنها به رهبری سید حسین موسوی (ابوهشام ) با مشورت بزرگان انقلاب اسلامی ایران انشعاب ایجاد کردند وحرکت امل اسلامی را تاسیس نمودند. هم زمان با جنگ ایران و عراق ،اسرائیل از این فرصت استفاده کرده و بخشی از لبنان را تصرف کرد.
توافقی شفاهی و نا خواسته بین ایران و عراق بوجود آمد که بین دو کشور آتش بس ایجاد شود و حمله ای مشترک به اسراییل صورت گیرد . در همین ایام بود که ایران لشکر محمد رسول الله (ص) را از طریق مرز هوایی به سوریه و از آنجا به لبنان اعزام کرد بعد از مدتی این توافق شفاهی توسط توطئه گران به فنا رفت و رهبران دو کشور متخاصم نتوانستند درایت بخرج دهند که پیمان شفاهی را ماندگار کنند.
اسراییل که این موضوع را از دو جهت برای خود خطرناک می دید هم از لبنان عقب نشینی کرد وهم توسط عوامل و جاسوس های خود به اختلاف بین ایران و عراق دامن زد.
زیرا عراق و ایران دو دشمن قدرتمند اسراییل بود که با جنگ با یکدیگر هردو نابود یا تضعیف می شدند و از طرفی اگر متحد می شدند قطعا اسراییل را نابود میکردند چرا که آن زمان گنبد آهنین هم هنور وجود نداشت .بهرحال رهبران ایران که نیروهای خود را با تبلیغات وسیع به لبنان فرستاده بودند به چاره اندیشی افتادند و تصمیم گرفتند نیروهای رزمی لشکر محمد رسول الله (ص) را از منطقه خارج و نیروی فکری فرهنگی جایگزین کنند که نیروهای لبنانی را آموزش و سازمان دهی کند
و این کار انجام شد نیروهای ایرانی (سپاه) در تمام منطقه ی دره بقاع (دشتی محصور بین دو رشته کوه که عرض آن ۴۵ تا۹ کیلومتر ) مقرهایی (پایگاه) تاسیس کردند و ستاد مرکزی نیز در بعلبک مستقر بود. کار آموزش و سازماندهی نیروهای لبنانی را شروع کردند این نیروها بعد ها بنام حزب الله و سپاه قدس شهرت یافتند.
این تشکیلات حزب الله نسخه ی اصلاح شده انقلاب ایران است وتقریبا تمام شیعیان و بخش بزرگی از دیگر ادیان را آموزش و سازمان دهی کردند .اینکه اسراییل فکر می کند با ترور فرماندهان حزب الله قدرت مقاومت از بین می رود سخت در اشتباه است. اولا حزب الله بیش از ده هزار فرمانده آموزش دیده در داخل و خارج لبنان دارد وفرماندهان جوانتر بسیار با انگیزه تر و مصمم تر برای جنگ با اسراییل هستند.
حزب الله در حقیقت اسم رمز مقاومت است و یک تفکر است هر گز از بین نخواهد رفت. این تشکل سیاسی و نظامی بحران های زیادی را پشت سر گذاشت و بعد از هر بحران مقاوم تر شد. اگر از بین رفتنی بود وقتی که هنوز اقتدار نداشت با شهادت سید عباس موسوی و با بعد از اختلافات درونی (ماجرای شیخ صبحی الطفیلی) باید آسیب می دید اما بعد از این اتفاقات حزب الله اقتداری بیشتری پیدا کرد. تا جایی که سید حسن نصرالله در همین حکومت طایفه ای از ۶ میلیون جمعیت ۴/۵ میلیون نفر را برای مبارزه با اشغالگری صهیونیست ها متحد کرد. سید حسن نصرالله برای مردم لبنان یک قهرمان افسانه ای وماندگار خواهد ماند و مقاومت هرگز از بین نخواهد رفت.
خاطراتی از دوران حضور در لبنان
اواخر سال ۱۳۵۹ بود که برای ماموریت سازمانی و تلاش برای خروج لبنان از اشغال صهیونیست ها با یک پرواز نظامی از طریق مرزهای جمهوری های شوروی پرواز کردیم و در فرودگاه دمشق فرود امدیم. گذرنامه نداشتیم و مدتی معطل شدیم. (بانوان سوری حاضر در فرودگاه دمشق حجاب مناسبی نداشتند.) نماز را با دوستان به جماعت خواندیم و روحانی همراه ما خطبه ی تندی علیه بی حجابی سرداد. یکی از برادران پاسدار مداخله کرد و با تحکم گفت : ما اینجا مهمان هستیم و اجازه نداریم درباره ی فرهنگ و اداب اجتماعی مردم نظر بدهیم.
لحظاتی بعد با اتوبوس راهی پادگان زبدانی شدیم و در انجا تقسیم شدیم. همراه با یک جوان خوش سیما و خوش لهجه ی شیرازی به نام (شهید )علی محمد کرمی ، دو نفر از دیار اذربایجان به نامهای جواد قهوه چیان و حمید مدی و سه جوان خراسانی (علی اصغر محکی ، علی رحیمی و فیلی) به طرف مقر تمنین حرکت کردیم.من و احمد طرفی و ایوب حائری نژاد هم خوزستانی بودیم.
آقای کرمی مسئول مقر تمنین بود و انسانی وارسته و شوخ طبع بود. خیلی زود با هم ارتباط گرفتیم و قرار شد فردای ان روز راهی بعلبک شویم.در انجا من مسئول بسیج پایگاه شدم و مقرر شد کار آموزش های نظامی و سازمانی را به شخصی به نام محمدعلی قاسم شروع کنیم.
نام سید حسن نصرالله را شنیده بودم اما آوازه ی او را اولین بار در بعلبک دیدم . او مسئول بسیج لبنان بود و قرار ملاقات ما در همان روزهای نخست تنظیم شد.علاقه مند بودم او را ببینم و این اشتیاق چندان به طول نینجامید.دو روز بعد در یک مقر نظامی در بعلبک رو در روی جوانی روحانی لاغراندام ، چالاک و خوش اخلاق نشستیم و به گرمی یکدیگر را در آغوش گرفتیم . زبان فارسی را به خوبی تکلم میکرد و در میزبانی ما ، سنگ تمام گذاشت. ارتباط صمیمانه او مثل مغناطیسی دلهای بچه ها را به سمت جاذبه ی خویش می کشید و آرمان رهایی لبنان را می شد به وضوح در انعکاس چشم هایش دید.
منطقه ی تمنین به دلیل وجود شهرک های کرک ، ابلح و نبی ایلا با زحله مرز مشترک داشت و از حساسیت فوق العاده ای برخوردار بود و در ان زمان چالش های امنیتی بین شیعیان و فالانژهای منطقه بسیار بالا گرفته بود.برای حل برخی چالش ها مشورت کردیم و نطرات خود را ارائه کردیم. سید حسن نصراله پذیرفت ولی نگران توانایی ما در انجام آنها بود. بهمین دلیل دستور خاصی نداد ولی ضمنی موافقت کرد. سید حسن احترام خاصی برای حاج حسین دهقان فرمانده سپاه لبنان قائل بود و جلسات ما با سید حسن ویکی از فرماندهان ایرانی ( شهید بهرام دهقان،کاظمی،خوشبختیان) در مورد آموزش و سازماندهی برادران و خواهران لبنانی برگزار می شد. بعداز انجام اقداماتی توسط مقر تمنین در منطقه ، سید حسن همراه حاج حسن دهقان فرمانده سپاه به مقر تمنین آمدند و ارتباط ما بیشتر شد بعدها من به مقر شمسطار منتقل شدم ودر آنجا درگیریهایی بود که با همکاری (شهید) بهرام دهقان و برداران کاظمی و محمدرضا رائیجی با حمایت سید حسن حل و فصل شدند
او در همان جوانی هم سرشار از نبوغ و ذکاوت بود و خیلی ها بدلیل دوراندیشی ها و شجاعت و تدبیرش او را با هاشمی رفسنجانی مقایسه میکردند.یکی از راهبردهای اساسی ما تقویت نیروهای حزب اله در مواجهه با فالانژها و برقراری توازن سیاسی و نظامی در منطقه بود.
سید حسن نصراله و یارانش در جنوب لبنان خون دلهای بسیاری خوردند تا سرانجام در سال ۲۰۰۰ در برابر رژیم صهیونیستی که به پیشرفته ترین تسلیحات جنگی مسلح بود با انجام عملیات های شهادت طلبانه، عملیات های چریکی و شبیخون های غافلگیرکننده قدرت خود را به دشمن صهیونیستی تحمیل کرد و در نهایت آنها را وادار به عقب نشینی از مناطق اشغالی در جنوب لبنان ساخت و سنگ بنای مقاومت را تحکیم بخشید.اکنون اسطوره ای به نام سید حسن به آرزوی دیرینه اش رسیده است.
ان کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند.
او رفت اما اندیشه و تفکر مقاومت در موج های ناآرامی که بر ساحل میکوبند امتداد خواهد داشت.
یادش گرامی و راهش پررهرو باد.