شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۸۲۴
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۰
شوشان ـ سید علی حمیده کیش شاه قاسمی :

میر غلام بویراحمدی فرزند «میرغریب» از اولاد «میرحبیب» «سادات شاه قاسمی» در سال ۱۲۷۵ هجری؛ شمسی در پایان حکومت مظفر الدین شاه در ایل بویراحمد بدنیا آمد.
د. سال ۱۲۹۰ و در سن پانزده سالگی اقدام به خرید سلاح و اسب تیز تکی نمود. به دلیل ایفای نقش تاثیر گذار در مناسبات ایلی در عنفوان جوانی و شجاعت، چالاکی و زرنگی که داشت مورد کینه و حسد قرار گرفت و به او تهمت قتل زدند و به همین دلیل با سرتیپ خان ایلخان و کلانتر ایل بویراحمد درگیر شد و بر روی او آتش گشود.
متاسفانه به رغم اینکه گناهکار نبود، ولی در سیستم خان سالاری به دلیل اینکه به خان تیراندازی کرده بود، مورد غضب قرار گرفت و به همین دلیل اتفافات بسیاری در منطقه بویراحمد، ممسنی و باوی برایش به وجود آوردند که در نهایت منجر به کشتن نوروز یکی از وابستگان امامقلی خان رستم در سال ۱۲۹۶ در دهنو ممسنی توسط او شد.  
در پاییز سال ۱۳۰۰ ، یاور اکرم افسر شرور و ناپاک قجری که مسئولیت انتظامات ایل بویراحمد را بعهده داشت، را به دلیل درخواست غیر اخلاقی از یکی از زنان عفیفه ایل را کشت.
کشته شدن یاور اکرم سرآغاز یاغی گری او از دولت مرکزی شد و با  انتخاب راه رسم چریکی و پارتیزانی به مقابله با دولت مرکزی پرداخت، این در حالی بود که پیش از آن با سرتیپ خان بویراحمدی کلانتر و ایلخان ایل در گیر شده بود و در نتیجه باید در دو جبهه می جنگید.  
در زمستان سال ۱۳۰۰ با توجه به راهبرد فشار همه جانبه رژیم و استفاده از کلانتران و چریک های محلی، اولین درگیری او با نیروهای مشترک دولتی و چریک های بویراحمدی به فرماندهی غلامحسین خان طاهری در منطقه زرد شهنه در شمال بابامیدان رستم ممسنی بوقوع پیوست.
میر غلام بعد از دو سال یاغی گری و با اتحاد نیروهای دولتی، محلی و بویژه مشکلاتی که خوانین از طریق وابستگان منطقه ای خود برایشان درست کردند ، در سال ۱۳۰۲ از قلمرو حاکمیتی خوانین بویراحمد، اقوام و بستگان آنها خارج شد و به منطقه گرگو هجرت کرد و با ساخت قلعه مستحکم گرگو ، ضمن فراهم نمودن زمینه ی استقلال کامل خود ، امکان دفاع و امنیت خود را تا اندازه ای فراهم کرد.
وی در سال ۱۳۰۳ به درخواست میرمذکورشاه قاسمی که با نیروهای دولتی در منطقه همایجان اردکان فارس درگیر بود، به کمک او  شتاف که منجر به زخمی شدن سلطان حسین خان ارمنی(جاجی خان) و عقب نشینی ارتش گردید.
در بهار سال ۱۳۰۴ که حکومت بصورت رسمی به رضاخان رسیده بود، سلطان حسین خان ارمنی بعد از بهبودی مجروحیتش توسط میر غلام در واقعه درگیری در روستای سر بست اردکان همراه با قشونی به عنوان کلانتر منطقه ممسنی و اردکان انتخاب و به فهلیان اعزام شد که در همان سال در عملیات کمین در یقه سنگر ممسنی توسط میر غلام بدلیل ظلم فاحش به مردم و عشایر بویراحمد و ممسنی به سزای اعمالش رسید .
وی  در سال ۱۳۰۷ فرماندهی میدانی جنگ دو رگ مدین (دورگ دهنو) که با دستور مستقیم رضاخان بر سر املاک منطقه رستم در حمایت از امامقلی خان رستم بوقوع پیوست، به همراه کی لهراسب بعهده داشت که منجر به شکست سنگین قوای دولتی به همراه قشون محلی از ایل قشقایی اعم از کشکولی ، دره شوری و فارسیمدان و طوایف بکش ،جاوید و دشمن زیاری ممسنی گردید .
در سال ۱۳۰۸ ، نجات عشایر نگین تاجی در دمچنار از دست شکرالله خان،  ماجرای چشمه چنار در  مقابله با غلامحسین خان طاهری و کمک به ایل قشقایی در آزادی صولت الدوله از زندان رژیم پهلوی از جمله اقدامات میر غلام و یارنش بود.
 
بعد از جنگ دورگ مدین (دورگ دهنو ) به منطقه جوزار جاوید که متعلق به پراشکفتی ها از فامیل های یکی از همسرانش و مورد وثوق و اعتماد او بودند، هجرت کرد تا در شرایط جدید، زندگی و آبادانی ایجاد کرده و قلعه قدیمی و متروکی آنجا که به مرور زمان تخریب گردیده بود، را تجدید بنا نمود تا پاسخگوی تهدیدات احتمالی باشد.   
در اردیبهشت سال ۱۳۰۹  قشون متحدبویراحمد به فرماندهی کی لهراسب با دستور اکید سرتیپ خان بویراحمدی و کارگردانی آقاایمورالله ارجمند با همکاری طوایف جاوید و بکش که میر غلام را مانع خود می دیدند با حمله به او و اولاد میرحبیب شاه قاسمی در قلعه کمری واقع در جوزارجاوید ممسنی بود.
 
جنگ تنگ تامرادی، نبرد نابرابر و ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۰۹ ﺑﯿﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺍﻣﯿﺮسرﻟﺸﮑﺮﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﺷﯿﺒﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻮ ﻭ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺍﯾﻞ ﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻣﯿﺮﻏﻼﻡ ﺷﺎﻩﻗﺎﺳﻤﯽ،کی ﻟﻬﺮﺍﺳﺐ ﺑﺎﻃﻮﻟﯽ ، ﺳﺮﺗﯿﭗ ﺧﺎﻥ، ﺷﮑﺮﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻥ ﻭ ﻏﻼمحسین ﺧﺎﻥ ‏( ﻫﺮ ﺳﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﯿﻦ ﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ‏) از سوی دیگر بوقوع پیوست که با ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪﯼ ﻫﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﻮد.
میرغلام بعد از کشته شدن کی لهراسب در واقعه نوگک و اشغال ساده ی خطه بویراحمد توسط ارتش و استقرار دولت مرکزی و واقعه دردناک حمله قشون متحد بویراحمد به او در قلعه کمری جوزارجاوید، دیگر نمی توانست آن اعتماد گذشته را در ایل داشته باشد و با آرامش قبلی به مبارزه علیه دولت ادامه دهد.  
شروع دوره بگیر و ببندها و از همه مهمتر استراتژی خود زنی ها و ایجاد شرایط بسیار نامتعارف طایفه ای و تلاش مخالفان ایلی و منطقه ای همراه با حکومت پهلوی و معین التجار بوشهری منجر به تعقیب همه جانبه میر غلام توسط چریک های محلی و قشون دولتی گردید.
در نتیجه او تصمیم گرفت برای برون رفت از وضعیت پیش آمده با طوایف همجوار ایل بویراحمد از جمله ترکان قشقایی که نزد آنها از محبوبیت برخوردار بود، ارتباط دوستانه‌ای برقرار کند تا با حضور در غرب منطقه ممسنی و کوه های ماهور میلاتی از جمله کوه سیاه ( کوه درا) ، ضمن افزایش ضریب امنیتی خود و یارانش، بتواند زمینه دفاع و مقابله با قشون دولتی و چریک های محلی را فراهم کند و جای پایی برای وقایع احتمالی داشته باشد.  
ولی متاسفانه در تاریخ ۳/۹/ ۱۳۱۰ با برنامه ریزی و توطئه ی قبلی، به‌وسیله‌ی نیروهای متحد و مشترک دولت رضاشاه شامل ساخلوی (پادگان) فهلیان و واحدهای رزمی تیپ مستقل شیراز مستقر در کازرون به فرماندهی سلطان غلامحسین خان و چریک های محلی طوایف«جاوید» و «بَکش» از ممسنی و طایفه‌ی «دره شوری» از ایل قشقایی، به‌صورت بسیار ناجوانمردانه کشته شد، در حالی که برای خون‌بس یکی از سادات «امامزاده مختار»، به نام«میرشاه محمد غفاری» به روستای «پیر سرتا»، واقع در «ماهور میلاتین»، به منزل «فرامرز گشتاسبی (آراخلو)» رفته بود.   
درآن جنگ، تعداد زیادی از نظامیان و شکرالله خان ، کلانتر طایفه بکش و فرمانده چریک های طایفه بکش بهمراه یکی از جنگاوران معروف او و پسر و دختر ملا فرامرز آراخلوی پیمان شکن کشته شدند.
سرانجام جنازه ی این مرد مبارز که مظهر شجاعت و اسطوره مقاومت عشایر جنوب بود و با نبرد های نابرابر خود بر علیه خودگامگان قجری، پهلوی و حاکمان محلی مردانه مقاومت می کرد و با دفاع از عزت، شرف و ناموس ایل، سراسر عمر۳۵ ساله ی خود را در مبارزه و آوارگی در کوه و بیابان گذرانده بود ، همانند جسد کی لهراسب یار دلاور صاحب نام خود طی تشریفاتی خاص به فهلیان مقر حکومت انتقال دادند، و جنازه ی او را یک روز در انظار عموم به دار آویختند و سپس جسد رنج دیده ی او را به رغم اینکه گفته می‌شد، در همان چاهی انداختند که جسد کی‌لهراسب را در آن انداخته بودند، ولی برابر سند نمره‌ی عمومی ۲۶۶۵ و نمره‌ی خصوصی ۲۶۳۷ مورخ ۱۲/ ۳/ ۱۳۱۰ والی فارس به فرمانده‌ی ساخلو و نایب حکومه‌ی ممسنی دستور داده است که جنازه‌ی او را برای تماشای اهالی به شیراز حمل نمایند.
والی وقت فارس کشته‌شدن «میرغلام»  را طی نمره‌ی عمومی ۲۶۸۲ و نمره‌ی خصوصی ۲۶۶۵ درتاریخ ۱۳/ ۳/ ۱۳۱۰ به حاکمان تابعه‌ی فارس اعلام و دستور جشن و پایکوپی را صادر می کند و طی گزارش شماره‌ی ۲۶۳۶ مورخ ۲۲/ ۳/ ۱۳۱۰ مراتب را به دفتر مخصوص شاهنشاهی بشرح زیر اعلام می دارد.  
تعقیب عرایض قبل، با کمال مسرت و افتخار معروض می‌دارد، به حمدالله در ظل توجهات عالیه... اعلی‌حضرت شهریاری ارواحنا فدا، میرغلام شریر در نتیجه‌ی زدوخورد با قوای تعقیب، با سه نفر اتباع خود مقتل [مقتول] و خاتمه‌ی شرارت آن حدود داده شد.  امضاء: والی فارس و بنادر

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار