شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۰۸۱
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۰
شوشان ـ منصور کاووسی :
روان شناس و آسیب شناس اجتماعی

اکثریت ورزشکاران تمایل دارند بجای قهرمان خواندن ، پهلوان نامیده شوند زیرا باور بر این است که قهرمانان به مرور فراموش می شوند اما پهلوانان هرگز نه فراموش می شوند و نه  می میرند، چون آدم ها و زمانه عوض می شوند، اما سنت اصیل پهلوانی و صفات نجيب آزادگی هرگز.
حکیم فردوسی، در کتاب پهلوان پرور شاهنامه فرهنگ، خصلت و آیین پهلوانی را به نیکی برشمرده است و خصایصی همچون آزادگی، جوانمردی، بی نیازی و قناعت، پرهیز از نام ننگ.... در اشعارش به کرات بیان فرموده است.

مرا سر نهان گر شود زیر سنگ
از آن به که نامم برآید به ننگ

در همین شاهنامه ی پهلوان پرور مردم ادوار مختلف از پهلوانان واقعی با مرام و منشی همچون رستم، گیو، گودرز، سام و.... درخواست و اصرار  می کنند که پادشاهی را قبول نمایند، اما این یلان با مرام آن را بر خلاف رسم و آیین پهلوانی می دانند، آن وقت عباس جدیدی بخاطر خصومت های شخصی با دیگر رقیب خویش مردم ایذه و جویبار را با بیانی تحقیر آمیز به توپ می بندد.

چو گودرز و چون رستم پهلوان
کس آهنگ آن تخت شاهی نکرد

یا خطاب رستم به یکی از شهریاران؛
مگر پهلوان رستم سرفراز
به گنج و سپاه تو دارد نیاز

اما علت اصلی این نوشتار، منتشر شدن فیلمی از مصاحبه ی عباس جدیدی کشتی گیر و قهرمان اسبق ( نه پهلوان) و عضو دوره ی چهارم شورای شهر تهران که به مدد و در لوای همین نام ورزشی در رقابت با شایستگان علمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و.... به کرسی شورای شهر تهران رسید، آن هم در لیست اصول گرایان زاگرسیان.
اول باید به صدا و سیما انتقاد کرد که در عهد قحط الرجال پناه برده است به کسی که حتی سواد، درک و فهمی از تاریخ، فرهنگ و ادبیات این کهنه بوم نداشته، صرفا برای دیده شدن و جلب توجه دست به هر گونه یاوه سرایی می زند....

راز موقع دوستی را زمان دشمنی ابراز کردن
دور از جوانمردی، انسانیت و مردانگی است.

آنچه عباس جدیدی در باره ی وضعیت اسفناک کشتی کشور و مدیریت ناکارآمد علیرضا دبیر در جایگاه ریاست فدراسیون کشتی بیان کردند، بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست، به عبارتی ایشان حرف تازه ای برای گفتن نداشته، همان تکرار مکررات می باشد که اکثریت مردم جامعه بخصوص قشر ورزشکار با آن آشنا هستند و...

" رنگ رخساره خبر دهد، از سر درون"

اما واقعیت اختلافی است که بین این دو رقیب از 31 اردی بهشت 1396 در صحن شورای شهر تهران شروع و هنوز هم ادامه دارد، در اصل جدیدی از این فرصتی که صدا و سیما برایش فراهم کرد بجای تحلیل وضعیت نابسامان کشتی کشور و انتقاد سازنده جهت برون رفت از این وضعیت فلاکت بار، وقت را غنیمت شمرده با تحقیر دو قطب کشتی ساز کشور یعنی ایذه و جویبار، خشم، نفرت و کینه ی خود را بجای علیرضا دبیر حواله ی مردم مازندران و خوزستان نمود که چرا تامین کننده ی ورزشکار برای کشتی کشور هستند تا دبیر ریاستی کند.
ایشان در یک گفتار تحریک آمیز و تحقیر کننده بیان کردند؛ " 95 درصد کل تیم ملی مملکت را یک روستایی به نام جویبار دارد تامین می کند ( احتمالا مد نظر ایشان تیم ملی کشتی آزاد کشور بوده است)، کشتی فرنگی را هم یک روستایی در خوزستان به نام ایذه، یعنی کل کشتی مملکت ما شده، مازندران و خوزستان".

با توجه به موارد ذکر شده در بالا، جهت يادآوري به عباس جدیدی و دیگر سهم خواهان  موارد زیر را در مقابل این یاوه گویی گوشزد می کنم.
اول:
همان گونه که عرض کردم اختلاف بین جدیدی و دبیر از اردی بهشت 1396 و در جلسه شورای شهر تهران بخاطر منافع شخصی و سهم خواهی شروع شده و هیچ گونه سنخیتی با مطالبات مردم از ورزش و ورزشکاران ندارد، همان تمثیل معروف " هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد".
در واقع شروع این اختلاف به خاطر مصلحت کشتی و منافع مردم ایران نبوده، بلکه منشأ آن بخاطر کسب امتیاز و تقسیم غنایم از این فرصت پیش آمده است.
دوم :
مردم آنقدر درک و شعور بالایی دارند که می توانند سره را از ناسره تشخیص دهند، مرام پهلوانی شایسته ی افرادی امثال رسول خادم، علی دایی، بوریا غفوری، کریم باقری، اکبر فلاح، کمیل قاسمی، امید نوروزی، حسن رحیمی، برادران محبی و صدها جوانمرد دیگر  بوده، در ذهن ها ساری و جاری تا ابد باقی خواهند ماند نه هتاک های سهم خواهی امثال جدیدی و....
به قول ژاله اصفهانی؛

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کس نغمه ی خود خواند و از صحنه برود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم
بسپارند به یاد

سوم :
 بزرگان و پیشکسوتان کشتی ایران اعتقاد داشته و دارند شهرهایی مثل ایذه و.... با مربیان جوانی همچون لقمان رضایی، ملک محمد بویری و.....
کارخانه های کشتی ساز و پهلوان پرور هستند که با تمام کمبود ها و نداشتن امکانات زیر ساختی، به اندازه ی چند استان، دلاورانی امثال بهروز جمشیدی، رامین طاهری، پویادادمرز، رضا اسدپور، مسعود کاووسی، مهدی عسگری، شاهین بداغی، پیام بویری، محمد حاتمی، علیرضا مهمدی، ایمان محمدی، مهرداد مردانی  و دیگر نام آوران را به ورزش کشور تحویل داده، با پرچم ایران باعث سرافرازی مملکت و خوشحالی مردم شده اند، بعد شما به راحتی در کمال وقاحت این مردم را تحقیر آمیز خطاب قرار می دهید.
چهارم :
تا جایی که بیاد داریم هیچکدام از کشتی گیران ایذه ای در هیچ صحنه ی بین المللی تست دوپینگ آنان مثبت نبوده که باعث بی آبرویی ورزش کشور شوند  ( لطفا، قضایای سال 1993 را از یاد نبرید).
پنجم :
بخش اعظم جامعه می دانند که شما تمایل بسیار شدیدی به دیده شدن در رسانه ها وجلب توجه دارید ( عکس منتشر شده در آبان 1395 در کنار تخت بستری چهره ی مردمی ورزش ایران روان شاد منصور پورحیدری و بعد اعتراف و عذرخواهی تان در ذهن ها باقی مانده است).
یا قضیه کمک به یک موسسه خیریه در بهمن 1395.
یا واکنش شما در جایگاه عضو شورای شهر در حادثه ی غم انگیز پلاسکوی تهران، به انتقاد دلسوزانه ی  یکی از هنرمندان نسبت به مدیریت شهری تهران، نقطه ی سیاهی است که فراموش نمی شود.
ششم :
 توصیه می کنم بجای حرف بیهوده زدن، مقداری اندک تاریخ ایران زمین را برای بالا بردن فهم و درک خویش مطالعه نمایید، تا آشنایی با پیشینه ی چند هزار ساله ی شهرهایی مثل ایذه در ادوار مختلف بر ذهن انتقام جوی تان نقش بسته، جزئی بر کور سوادتان افزوده شود.
در ضمن باید یادمان باشد سنگین وزن بودن یا رشد طولی و عرضی صرفا دال بر رشد عقلی، درک و فهم نمی باشد.

منم روستا زاده، فرزند کوه
دلم با وقار و سرم با شکوه

تایید این گفتار حضور فرزندان ایذه  ( با کمال افتخار اکثرا روستا زاده و عشایر بودند)، در گردان خط شکن حضرت رسول در دوران جنگ 8 ساله است که کشتی گیران مورد تمسخر شما، فرزندان همان مدافعان خاک پاک ایران می باشند.
که در وصف آنان باید گفت ‌؛

تو دانی که من پیش تخت قباد
به مردی چه کردم تو داری به یاد

 دکلمه ای زیبا از روان شاد حسین پناهی، تکمیل کننده ی پاسخی است که باید داده می شد به کسانی که سوادی از تاریخ و جغرافیای ایران زمین ندارند.

آری از پشت کوه آمده ام
چه می دانستم اینور کوه باید برای ثروت حرام خورد
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن، دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی با تمام سادگی دلیلش را می پرسم، می گویند از پشت کوه آمده....
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم
و تنها دغدغه‌ ام سالم بر گرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد
تا اینور کوه باشم گرگ!

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار