شوشان ـ جعفر دیناروند :
حوادث و رویدادهای تاریخی هر کشوری،دارای ابعادی مختلف و ریشه هایی متفاوت هستند.جنبش هایی که هر یک توانستند وضعیت را متغیر سازند و به تبع آن، جامعه را دگرگون کنند.
اینکه این رخدادها را با کدامین نام،معرفی کنند؟یا چگونگی شکل گرفتن آن ها را با کدامین تفسیر مزین نمایند؟موضوعی قابل توجه است.انقلاب کوبا،جنبش بلشویک ها،انقلاب صنعتی اروپا و یا رنسانس فرانسه،نام هایی است که در حداقل شکل،مشمول تغییرات زیر بنایی در ابعاد اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و سیاسی شدند.
هیچیک از این رویدادها جنبه اعتقادی نداشتند و لذا انقلاب اسلامی ایران،دریچه ای جدید به روی جهان معاصر باز کرد.به راستی که این انقلاب یکه بود.
شاید مهم ترین نکته در باب این نهضت،یکپارچگی انواع رفتارها در اقصی نقاط کشور باشد.این مهم در شکل گیری اعتراض ها،نحوه بیان شعارها،پیروی از رهبری و زمان های مناسب برای برخورد با نیروهای رژیم،به طور آشکار،نمایان بود.
در چنین وضعیتی،تاریخ انقلاب در شوش نیز،ناگفته های بسیاری برای انتقال آن ها به نسل جدید،دارد.شهری مذهبی و تاریخی که گرچه در سال ۵۷ بسیار کوچک و دارای جمعیتی محدود بود اما همگام با سایر شهرهای ایران فعال بود.
اولین جرقه های انقلاب از درون دبیرستان کورش آغاز شد.دانش آموزانی که عمدتا از مسجد جامع دستور می گرفتند که رهبری آن با روحانی مبارز،شهید سید محمد کاظم دانش بود.
دهه پنجاه و دقیق،سال پنجاه و دو،با اعتراض دانش آموزان به نام مسابقات آموزشگاهی تحت عنوان جام ولیعهد،سبب شکستن جام و پرت کردن آن گردید.
شعار«مرده و نابود باد سلطنت پهلوی»به جای شعار بلندگو«زنده و جاوید باد سلطنت پهلوی» در جشن ششم بهمن،از دیگر رویدادهای روشنگرانه ای بود که در فضای خفقان آن زمان،صورت گرفت.
فارغ التصیل شدن همین دانش آموزان و ورود به دانشگاه جندی شاپور،زمینه را برای کسب آگاهی های بیشتر،مهیا نمود.این دانشجویان با شرکت در مجالس حسینیه اعظم اهواز،نوارها و تصاویر امام و اعلامیه ها را به شوش منتقل می کردند.
در کنار این قشر،بازاری های شوش،به صورت مخفی و به رهبری شهید دانش،به طور مستمر،در جلسات دزفول شرکت می کردند اما در تشکیل اعتراض های اولیه خود را نشان نمی دادند.آن ها افرادی متدین بودند و تجمع آن ها در مسجد جامع بود.گاه جوانان آن روز به این شکل از رفتارها،اعتراض داشتند.
نقشه حمله با بمب دست ساز به پاسگاه ژاندارمی،گرچه به دلیل وجود کودکی در جوار آن،انجام نگرفت و عامل انقلابی،مجبور به پرتاب کردن آن به رودخانه شاوور و البته قطع انگشتان وی گردید،اما خبر آن،لرزه بر اندام نیروهای ژاندارمری،انداخت.
نقشه ترور نیروهای ژاندارمری با اسلحه سرد در محرم،با آنکه برنامه به درستی طی شده بود اما هنگام اقدام،متوجه سرباز بودن آن گردیدند لذا از اپجام عمل خودداری نمودند.این نیز جرقه ای از نوع تر ساندن رژیم بود.
اولین تظاهرات علنی در شوش نیز،داستان جالبی دارد.این رویداد از نزدیکی های دعبل آغاز و در میدان معلم به سیزده نفر رسید.نام این افراد موجودند و جالب اینکه به استثنای یک نفر که دانشجو بود،مابقی دانش آموز بودند.شروع شعار را مجید چاهیده با این جمله آغاز کرد«برای سلامتی آیت الله خمینی صلوات»
شهید صفر احمدی شعار«ما شاه نمی خواهیم جلاد نمی خواهیم» سر داد، تظاهرات به صورت دویدن صورت گرفت.بعد ازگذشتن از فلکه چاهیده،روبروی بانک ملی،حاج محمدعلی کله که مغازه میوه فروشی داشت،به ما ملحق شد.او گفت،دویدن لازم نیست،سینه زنان شعار بدهیم و خودش نیز همین کار را کرد.
هدف،دعوت مردم به تظاهرات بود،به منطقه آخراسفالت که رسیدیم،ریو و جیپ ژاندارمری با شلیک تیر هوایی رسیدند.استوار اویسی که بسیار عصبی بود کلت را به طرف ما گرفت.راهی جز فرار و پناه بردن به خانه ها نداشتیم.این کار آنقدر سریع انجام گرفت که نیروهای رژیم متوجه نشدند.شوش وارد فعالیت های انقلابی شده بود.