شوشان ـ غفور کریمی :
با پیروزی انقلاب اسلامی تحولاتی همه جانبه و عمیق در سیاست خارجی ایران و به خصوص در مورد ارتباط با رژیم اسرائیل ایجاد شد به نحوی که روابط ایران با اسرائیل از یک ائتلاف راهبردی به ناگهانی به ضدیت، تخاصم و تلاش برای حذف موجودیت مبدل شد بنابراین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم اسرائیل به عنوان دولتی نامشروع و اشغالگر تقلی شده و علیرغم اینکه دولت نوپای جمهوری اسلامی مشغول تنازع برای بقادر برابر اپوزیسیون مسلح داخلی و متحد دشمن خارجی بود همزمان به صورت همه جانبه برای از دفاع موجودیت و سرزمین با رژیم بعث عراق درگیر جنگی تمام عیار بود در همین حال دولت انقلابی با حمایت مردمی درگیر خصومت با دو قلب برتر شرق و غرب بود با ابن همه محور اصلی سیاست های جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه حمایت و تقویت جنبش های مقاومت بر علیه اسرائیل بوده فلذا این رژیم با احساس تهدید مداوم از سوی ایران مواجه بوده و همواره تلاش نموده است تا در برابر این تهدید، اقدام به ایجاد موازنه نماید.
در پی حمله همه جانبه رژیم صهیونیستی به کیان جمهوری اسلامی ایران با چراغ سبز ایالات متحده ، کارشکنی، مساعدت، بی عملی و ناکارآمدی صرف مجامع بین المللی و در رأس آن شورای امنیت سازمان ملل، برای همگان اثبات و روشن شد و عملاً اصل عدم امید داشتن به این مجامع محرز شده است.
گرچه تحلیل تحلیگران بیطرف و محافظه کار معطوف بر این جستار است که نتیجه این موازنه، نوعی آسیب دو جانبه به طرفین منازعه و تقویت بازدارندگی در آینده خواهد بود اما با توجه به ضربه غافلگیرانه اسرائیل و بازسازی سریع و برقآسای هرم نظامی و جایگزینی بهکارگیری کادرهای ورزیده به جای سرداران شهید سپاه پاسداران، نظریه فوق بدون شک مردود و غیر قابل قبول خواهد بود.
آنچه ایران پس از آغاز حمله رژیم صهیونیستی از توان خویش به نمایش گذاشت، حفظ خونسردی نظام، احیا کادر فرماندهی نظامی، توان مدیریت شرایط بحرانی، دست بالا در جنگ رسانه ای و نمایش قدرت نظامی و ابتکار عمل در منازعه فی مابین بوده است بنابراین قدرت ایران فراتر از آن چیزی بود که رقبایش در گذشته پیشبینی میکردند. همچنین، نمایش انسجام داخلی، منجر به بی ثمر بودن تصورات دشمن از وجود مخالفتهای داخلی شده است ؛ در این بین این اصل تاریخی اثبات شد که ملت ایران، زمانیکه کشورشان مورد تجاوز قرار گیرد، با حفظ یکپارچگی، با تمام توان در برابر دشمن خواهند ایستاد.
در حالیکه اسرائیل تلاش میکند از خود چهرهای مقتدر نشان دهند، اما روشن است با ادامه حمله های موشکی ایران و تسلط و مدیریت جنگ فرسایشی، شکست و نابودی اسرائیل در حال رقم خوردن است. زیرا حملات موشکی ایران و ضعف قدرت دفاعی اسرائیل، برتری ایران را در این میدان عملاً نشان داده است. فقر سرزمینی اسرائیل و نزدیک شدن به آستانه دردناکی غیر نظامیان از حملات مداوم ایران، شاکله اجتماعی و سیاسی اسرائیل را با چالش مواجه نموده است. به دلیل عدم سازگاری یهودیان با ملت های میزبان با ترویج گفتمان مذهبیِ هجومی و تحقیر سایر ملل و ادیان، یهودیان را همواره در طول تاریخ با سرزمین های میزبان خود در حالت تنازع و ناسازگاری قرار داده است. حال که صهیونیسم سرزمین اشغال شده فلسطین را اتوپیای خود فرض نموده است، بدون شک این حملات فرسایشی تصمیم شهروندان این رژیم برای ترک سرزمین غصب شده، نهایی خواهد نمود و این گذاره بسان فروپاشی این رژیم خواهد بود.
تقابل ایران و اسرائیل به نقطهی حساسی رسیده است؛ نقطهای که هر خطای محاسباتی از سوی ایالات متحده به عنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی میتواند کل منطقه را درگیر جنگی ویرانگر نموده و اقتصاد جهانی رابه سوی اضمحلال هدایت نماید.
به نظر میرسد که حامیان اسرائیل ، به مانند سنت ده های گذشته و در منازعات قبلی، باز هم مساعی خود را معطوف به نجات و احیا این رژیم از باتلاق نابودی خواهند کرد تا این رژیم را زنده نگه داشته و از لحاظ نظامی به برتری برسانند. اما شکست سامانههای دفاعی مانند گنبد آهنین، فلاخن داود، پیکان و تاد آمریکایی، این اندیشه را عملاً منتفی کرده است زیرا تعدی به مرزهای هوایی، ترور ارشدترین کادر نظامی، کشتار غیرنظامیان، نا امن کردن فضای عمومی جامعه و تلاش برای نابودی زیرساخت های اقتصادی، ایران را بر آن داشته است تا سر حد توان در تنبیه این رژین اقدام نماید. با این حال استفاده از زبان تهدید توسط حامیان این رژیم ، بی اثر خواهد بود . بنابراین انتخاب نقاب دیپلماتیک فاز بعدی و روش همیشگی آنها خواهد بود تا نهایتاً در پی آتشبس و صلح، دست به دامن میانجیگران خواهند بود.
آیندهی این بحران، وابسته به تصمیم ایران است بنابراین اکنون گفتمان موشک ها بر گذاره دیپلماسی ارجعیت دارد.
این یک قاعده کلیدی در هر جنگی است، تعقیب مهاجم تا هزیمت کامل.