وحیده عسکری
17 مرداد ماه هر سال تنها روزی در سال است که قلم ها جرات می کنند از خود بنویسند، از خود بگویند از غم هایشان از شادی هایشان، بار دیگر روز قلم هایی در راه است که در تمامی ایام سال می نویسد و می نویسد به سراغ ناکجا آبادهایی می رود که به جرات می توان گفت کمتر کسی شاید حتی اسمی از آنها شنیده باشد تنها با یک هدف تنها با یک فکر و تنها با یک آرمان ،اینکه شاید بتوانم مشکل گشا شوم.
سال ها پیش خانواده ای با فرزند معلول خود در زیر یکی از پل های اهواز در زیر یک چادر به سر می بردند، خودروها و ادم های زیادی از کنارشان می گذشتند اما انگاری اصلا وجود نداشتند اما به همت همین قلم دیده شدند و به همت همین قلم سامان گرفتند ، سامان گرفتن این خانواده و اینکه سرپناهی دارند خود بزرگ ترین هدیه است قلم به دستان خوب می دانند که من چه می گویم.
این تنها نمونه کوچکی است چه خانواده هایی که سامان نگرفتند، چه زمین هایی که آباد نشد، چه تنورهایی که روشن نگشتند و چه جان هایی که دوباره زنده نشدند به همت همین قلم.
همین قلم هایی که اکنون که در آستانه فرارسیدن 17 مرداد روز خبرنگار هستیم حال که فرصتی است که از خود بنویسد ، از غم هایش از دلتنگی هایش بگوید دست هایش یاریش نمی کند اصلا نمی داند چه بگوید از کجا شروع کند حتی به خوبی نمی داند که چه می خواهد آنقدر که از دیگران گفتند و دلمشغولی شان برداشتن حتی گامی کوچک برای مردم شان ، برای خاک شان و برای انقلاب شان بود حتی در ایامی که باید از خود بگویند ذهن شان یاری شان نمی کند با هر حرکت قلم به یاد کودکی می افتند که آرزویش نشستن پشت نیمکت های مدرسه است ، پدری علیل که شرمنده سفره خالی فرزندانش است و به یاد وطنی می افتند که امروز بیش از هر زمانی دیگر نیازمند قلم هایی پر توان است قلم هایی که از ایران و ایرانی برای جهانیان بگوید وعزت و سرافرازی خاک مقدس مان را به گوش همگان برسانند.
آن زمان از خود نوشتن دیگر معنی ندارد وقتی قلمم با هر حرکتش دلی را شاد می کند ، از خود نوشتن را فراموش می کنیم باز هم می نویسیم از ناکجا آبادها چرا که خوب می دانیم شاد کردن قلبی در پستوهای خانه ای برایمان بهترین هدیه است اگر چه قلب هایمان خود اکنده از درد است اما دردهایمان را مانند همیشه فراموش کرده و بار دیگر می خواهیم از دیگران بنویسیم دیگرانی که بهشان وابسته ام دردشان درد من است، غم شان غم من و شادی شان از آن من است و با زدودن غبار غم از چهره شان غم من نیز می رود.
خواهر و برادر قلم به دستم در آستانه فرارسیدن 17 مرداد روز خبرنگار ، جز تبریک چیزی برای عرضه کردن به تو، تویی که قلب ات سرشار از پاکی و روح ات مالامال از عشق به همه خوبی ها است ندارم.
اگر چه خوب می دانم در آن قلب پاک ات چه می گذرد و اگر چه خوب می دانم غم ات را ، خوب می دانم که بی حرمتی ها چگونه آزارت می دهد همه چیز را خوب می دانم اما از گذشت ات، فداکاری هایت، ایثارهایت و قلم های مقدس ات نیز خوب می دانم.
خوب می دانم که امسال جای خالی برادر عکاس کوچکمان چگونه قلب هایتان را آزار می دهد، امسال دیگر به جای اینکه تو سوژه روز خبرنگار علی شوی و با دوربین اش به سراغ است بیاید، او سوژه تو شده است.
علی از بین مان رفت اما تو نوشتی نوشتی تا دیگر کسی در آن جاده بی علی نشود نوشتی تا علی های دیگر زنده بمانند، با قلم ات معجزه کردی فرشته زمینی روزت مبارک.