ما باید نگران باشیم، اما باید مراقبت کنیم بین اصلاحطلبان و حسن روحانی فاصله ایجاد نشود؛ فاصلهای که نتیجهاش از حالا مشخص است.
علی شکوری راد در گفتوگو با «شرق»:
آنطور که از خبرهای منتشرشده برمیآید، قرار است حسن روحانی ١٤ مردادماه در مراسم تحلیفش فهرست وزرای پیشنهادی کابینه دوازدهم را به بهارستان ارائه کند. با نزدیکشدن به زمان تحلیف، گمانهزنیها درباره ترکیب و چگونگی چینش کابینه هم دوچندان شده است؛ گمانهزنیهایی که البته خیلی خوشایند اصلاحطلبان نیست و از نقشآفرینی بیشتر یاران اصولگرای روحانی در پاستور و بهحاشیهرفتن مشاوران و معاونان اصلاحطلب روحانی حکایت میکند.
در همین راستا با علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت، به گفتوگو نشستیم و از او درباره انتظارات اصلاحطلبان از کابینه دوم روحانی پرسیدیم. او با تأیید اخباری که به دورافتادن دیدگاههای اسحاق جهانگیری و محمد شریعتمداری در تشکیل کابینه گواهی میدهد، میگوید: «محمد نهاوندیان، رئیس دفتر و محمود واعظی، وزیر ارتباطات، بهشدت در چینش کابینه به حسن روحانی نزدیک شدهاند. همین نزدیکی سبب افزایش نگرانی اصلاحطلبان شده است، چراکه مسیرهای ارتباطی اصلاحطلبان با روحانی در درجه اول اسحاق جهانگیری و پس از او محمد شریعتمداری بودند».
شکوریراد میافزاید: «علاوه بر اینها توییتهای آزاردهنده حسامالدین آشنا، مشاور فرهنگی حسن روحانی، هم اصلاحطلبان را به بحث چینش کابینه حساس کرده و موجب شده است که فضای نگرانکنندهای شکل بگیرد»او با ابراز نگرانی از شرایط ایجادشده میگوید: «اگر ما بتوانیم کاری کنیم که هژمونی حسن روحانی تا ردههای پایین مدیریتی منتقل شود، دیگر کاری به افرادی که منصوب میشوند نداریم».دبیرکل حزب اتحاد ملت همچنین معتقد است مسیر دشواری پیشروی اصلاحطلبان قرار دارد و آنها تا انتخابات ١٤٠٠ با یک دوگانه مواجه هستند؛ هم باید مراقب باشند دولت زمین نخورد و هم باید تلاش کنند تا دولت از اصلاحطلبان فاصله نگیرد.
این روزها گمانهزنی درباره ترکیب و چینش کابینه دوازدهم در صدر اخبار قرار دارد و بازار شایعات هم بهتبع آن داغ است. در این میان اما آنچه بیشتر به گوش میرسد، گلایههای صاحبنظران اصلاحطلب از نحوه چینش کابینه است. ارزیابی شما از این فضا چیست؟
درباره چینش کابینه تبادلنظرها و گفتوگوهای فراوانی در سطح رسانه و در سطوح غیررسمی و پشتپرده انجام شده است. درمجموع آنچه من برداشت میکنم این است که آقای روحانی باب تعامل را نبسته است و گروههای مختلفی در اطرافش شکل گرفتهاند که پیشنهادهایشان را به او ارائه میکنند. در این میان اما آنچه سبب شکلگیری انتقادات شده، رویه آقای روحانی است.
رئیسجمهوری در این دوره برخلاف سال ٩٢ نگفته که چگونه اعضای کابینه را انتخاب میکند و چه روندی برای چینش آن در نظر دارد. حتی مشخص نشده که مشاوران در چینش کابینه چه کسانی هستند. هرچند که از کلیات رایزنیها اینطور برمیآید که آقایان اسحاق جهانگیری، مرتضی بانک، محمد شریعتمداری، محمود واعظی و محمد نهاوندیان کسانی هستند که مشاورهها را به رئیسجمهوری میدهند.
اتفاقا بسیاری از اصلاحطلبان از نقشآفرینی آقایان نهاوندیان و واعظی - دو چهره اصولگرای نزدیک به رئیسجمهوری - در چینش کابینه ابراز نگرانی میکنند. نظر شما چیست؟
البته که این موضوع نگرانکننده است و کاهش نقش آقای اسحاق جهانگیری در چینش کابینه موجب افزایش نگرانیهاست، آنهم درحالیکه با توجه به همراهی و همدلی ایشان با آقای روحانی در انتخابات انتظار میرفت نزدیکی او به رئیسجمهوری در این دوره بیش از پیش شود و نگاه و نظرات او بهعنوان نماینده اصلاحطلبان در دولت دوازدهم بیشتر دیده و شنیده شود.
در کنار کاهش تأثیرگذاری آقای جهانگیری، عدم توجه به نظرات آقایان محمد شریعتمداری و مرتضی بانک بهعنوان رؤسای ستادهای انتخاباتی رئیسجمهوری هم دلیل دیگری برای نگرانی است. همزمان، شنیده میشود آقایان نهاوندیان و واعظی بهشدت در چینش کابینه تأثیرگذار شدهاند. همین نزدیکی سبب افزایش نگرانی اصلاحطلبان شده است، چون مسیرهای ارتباطی اصلاحطلبان با آقای روحانی در درجه اول آقای جهانگیری بود و بعد آقای شریعتمداری. علاوهبراینها توییتهای آزاردهنده حسامالدین آشنا، مشاور فرهنگی رئیسجمهوری، هم اصلاحطلبان را به بحث چینش کابینه حساس کرده و موجب شده است که این فضای نگرانکننده تشدید شود. باید اذعان کنم که اصلاحطلبان که بیشترین کمک و سهم را در پیروزی حسن روحانی داشتند از شنیدن این اخبار نگران هستند. با همه اینها من معتقدم که ما نباید از آقای روحانی انتظار عملکرد یک فرد اصلاحطلب را داشته باشیم.
اگر انتظارات از آقای روحانی به اندازه یک فرد اصلاحطلب بالا برود، ممکن است پاسخ در خور نگیرد و منشأ اختلاف شود. از سوی دیگر هم معتقدم در شرایط فعلی کشور، کارکرد حسن روحانی بهعنوان یک فرد اصولگرای معتدل شاید بهتر از یک فرد اصلاحطلب باشد، چراکه اصولگرایان در بخشهای دیگر بهراحتی میتوانند علیه روند اصلاحطلبانه روحانی اعمال فشار بیشتری کنند و ادامه مسیر حرکتی روحانی را با مشکلات پیچیدهای روبهرو کنند. بههمیندلیل حسن روحانی هم میداند که اگر دارای سبقه اصلاحطلبی باشد، با آنها وارد چالش همهجانبه خواهد شد و این چالش به سود هیچکس نخواهد بود و دولت در انجام امورش ناکام خواهد ماند.
فضای این روزها مشابه همان جو انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ است، آن روزها میگفتند نخواهند گذاشت کاندیدای اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شود، اگر هم تأیید صلاحیت شود نمیگذارند رأی بیاورد، اگر هم رأی بیاورد نخواهند گذاشت کاری از پیش ببرد. در پی همین تحلیلها بود که آقای عارف انصراف داد و اصلاحطلبان پشت حسن روحانی قرار گرفتند تا شاید فضای کار بیشتری به دست بیاورد، همانطور هم شد و دولت به نسبت کارنامه خوبی ارائه کرد و فضای سیاسی کشور را بهگونهای نرم و ملایم هدایت کرد که حماسه اردیبهشت ٩٦ از دل آن متولد شد. پس از انتخابات ٩٢ ما فکر میکردیم راه سیاست برای اصلاحات مسدود خواهد شد، اما با وجود حسن روحانی، انتخابات ٩٦ در فضای بهتری برگزار شد و نتیجه آن چیزی نبود جز پیروزی اصلاحطلبان که در هشت سال گذشتهاش از سوی جریانی قدرتمند به حاشیه رانده شده بودند و آرزو میشد مسیر بازگشتشان به قدرت و سیاست مسدود شود. در انتخابات امسال نهتنها مسیر حضور اصلاحطلبان در حاکمیت مسدود نشد، بلکه مسیر بازتری پیشِروی ما قرار گرفت. به همین واسطه هم هست که سطح انتظارات از حسن روحانی بالاتر رفته است، ولی من فکر میکنم اصلاحطلبان باید منطقیتر با این فضا برخورد کنند و رشد صعودی سطح انتظارات از حسن روحانی را مهار کنند.
اصلاحطلبان همواره منتقد حضور آقای نهاوندیان در دفتر ریاستجمهوری بودند با وجود این نقد اما او این روزها قدرت بیشتری گرفته و جزء معدود افرادی است که برای چینش کابینه به رئیسجمهور مشورت میدهد، از سوی دیگر هم خبر میرسد آقای رحمانیفضلی برخلاف انتقادهایی که به عملکردش در انتخابات اردیبهشت ماه وارد شد، در وزارت کشور ابقا میشود، یا گفته شده خانم شهیندخت مولاوردی از معاونت امور زنان خداحافظی میکند، به نظر شما انتقاد از این رویه، بالارفتن سطح انتظارات از حسن روحانی است؟
از نظر احساسی من هم کاملا با این انتقادها و گلایهها همراه هستم، اما بهعنوان یک سیاستورز و یک فعال سیاسی باید کمی دوراندیشانهتر به فضای سیاسی نگاه کنیم، همه این نگرانیها واقعیت است، اما نباید سبب دلزدگی شود، ما باید چند قدم جلوتر را ببینیم. با دلزدگی و نگرانی نمیتوان کار سیاسی کرد. ما باید قدمهایمان را با واقعیتهای موجود همراه کنیم و دوراندیش باشیم، بههمیندلیل هم احساساتم را کنترل میکنم و میکوشم آنچه بر زبانم جاری میشود، متناسب با دوراندیشی باشد، نه متناسب با آن حسی که این روزها در من جاری شده است.
منتقدان دلنگران انتخابات ریاستجمهوری ١٤٠٠ هستند و معتقدند در صورت فراموشی وعدههای سیاسی و اصلاحطلبانه خطر ازدسترفتن سرمایه اجتماعی وجود دارد. شما نگران ازدستدادن سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نیستید؟
حرف شما درست است، ما مخیر هستیم بین دو کار که هرکدام عارضه جداگانهای دارد. اگر همانطورکه ما بدون پیششرط از روحانی در انتخابات حمایت کردیم و حالا هم بدون نگاهکردن به عملکرد روحانی اعلام کنیم حمایتمان را از او ادامه میدهیم، طبیعی است که پشتوانه اجتماعیمان را از دست خواهیم داد و در سال ١٤٠٠ دست ما خالی میماند، این عارضه حمایت بیچونوچرا و بیقیدوشرط از روحانی خواهد بود.
در حالت دوم اگر بیاییم و مطالبات را جدیتر از دولت و شخص رئیسجمهوری بخواهیم و پیگیر آن باشیم، ممکن است دچار این عارضه بشویم که بین اصلاحطلبان و روحانی فاصله ایجاد شود. خب در این صورت معلوم نیست در سال ١٤٠٠ چه شرایطی داشته باشیم.
برداشت من از سخنان شما این است که بهعنوان یک فعال سیاسی میخواهید تلاش کنید مطالباتتان را طوری طرح نکنید که ناخواسته موجب افزایش نفوذ رقبا شوید.
بله دقیقا ما باید تلاش کنیم در بیان مطالبات طوری عمل نشود که حسن روحانی را تقدیم جریانات دیگر کنیم و بهاصطلاح روحانی را به رقبا نبازیم.
درعینحال هم حرف من این است که بیاییم بین آقای روحانی و اطرافیانش تمایز قائل شویم.
این تمایز را چطور میشود ایجاد کرد وقتی که چهرههایی مانند جهانگیری و شریعتمداری به حاشیه میروند و دیگران جایشان را میگیرند؟
ما باید نگران باشیم، اما باید مراقبت کنیم بین اصلاحطلبان و حسن روحانی فاصله ایجاد نشود؛ فاصلهای که نتیجهاش از حالا مشخص است.
راهکارتان چیست؟
ما باید بهصراحت بخواهیم که رئیسجمهوری به وعدههایش در انتخابات پایبند باشد. این مطالبهها ممکن است یا با تعیین افراد انجام شود یا اینکه با غلبه هژمونی حسن روحانی بر افراد. اگر بتوانیم کاری بکنیم که هژمونی حسن روحانی تا ردههای پایین مدیریتی منتقل شود، دیگر کاری به افرادی که منصوب میشوند نداریم.
من معتقدم در شرایط کنونی همانطورکه تغییر رویکرد حسن روحانی به مزیت اصلاحطلبان تبدیل شد، تغییر رویکرد منصوبانش هم میتواند مفید باشد.
همه ما میدانیم که روحانی ٩٦ همان روحانی قبل سال ٩٢ نیست و تغییرات او مشهود است. روحانی امروز یک رئیسجمهوری با رویکرد اصلاحطلبانه است، بههمیندلیل هم اگر کسانی که روحانی منصوب میکند رویکرد اصلاحطلبانه از خودشان نشان بدهند، ما میتوانیم این را بپذیریم و انتظار نداشته باشیم که منصوبان او حتما اصلاحطلب باشند؛ یعنی وزرا از بین اصلاحطلبان انتخاب شوند.
نمونهای این موضوع آقای واعظی وزیر ارتباطات است که در ابتدای انتصاب به لحاظ گرایش سیاسی مورد انتقاد اصلاحطلبان بود ولی عملکردش در وزارت ارتباطات – افزایش سرعت اینترنت و کاهش فیتلرینگ – شایان توجه است. بنابراین اگر شما عملکرد وزارت ارتباطات را ملاک قرار دهید، مدیریت این وزارتخانه درخور تقدیر است اما اگر رزومه سیاسی واعظی را ملاک قرار دهید، او اصولگراترین فرد کابینه حسن روحانی است. من معتقدم کارکرد اصلاحطلبانه وزرا از انتصاب چهرهای اصلاحطلب در کابینه مهمتر است و اگر این اتفاق بیفتد، برای ما کفایت میکند، چراکه خود آقای روحانی هم از همین سنخ است؛ یعنی او اصولگرایی است که عملکرد اصلاحطلبانه دارد.
می شود گفت که شما مخالف سهمخواهی اصلاحطلبان از کابینه حسن روحانی هستید؟
نه، من اصلا مخالف سهمخواهی نیستم، طبیعت قدرت، انتخابات و تحزب سهمخواهی است، اما معتقدم در شرایط فعلی باید در بحث رویکرد کابینه سهمخواهی کنیم، نه افرادی که به کابینه میروند.
ضامن و دلگرمی شما برای استمرار رویکرد اصلاحطلبانه حسن روحانی چیست؟
من میدانم حسن روحانی به دیدار {literal}{{/literal}رئیس دولت اصلاحات{literal}}{/literal} میرود، از او نظرخواهی میکند و مشورت میگیرد. این ضامن ابقا و استمرار رویکرد اصلاحطلبانه او در دولت دوازدهم است و ما از این بابت نگرانی نداریم. خود آقای روحانی کاملا قبول دارد پیروزی در این انتخابات دستاورد اصلاحطلبان است و به این امر اذعان کرده است.
نباید فراموش کنیم روحانی یک سیاستمدار هوشمند است؛ بههمیندلیل هم وقتی اصلاحطلبان در آستانه انتخابات از او خواستند فیتیله حزب اعتدال توسعه را پایین بکشد، قبول کرد؛ چون میدانست اگر حزب اعتدال و توسعه به میدان بیاید و در تعارض با اصلاحطلبان قرار بگیرد، چالشی ایجاد میشد که بهنفع او نبود، بههمیندلیل هم فیتیله حزب اعتدال و توسعه را پایین کشید و انتخابات را به اصلاحطلبان سپرد. اصلاحطلبان هم برایش سنگ تمام گذاشتند و حماسه اردیبهشت ٩٦ آفریده شد.
پس اینجا نیاز به تحلیل رفتارهای اخیر آقای روحانی ضرورت مییابد که چرا او با وجود اعتماد به اصلاحطلبان در انتخابات، حالا از مشاوران و یاران اصلاحطلبش فاصله گرفته است؟
ببینید، سیاستورزی در سطح با سیاستورزی در بدنه کاملا متفاوت است. در بدنه طبیعتا رویکردهای احساسیای که امروز شکل گرفته غلبه دارد، اما در سطح رهبری نگاهی دوراندیشانهتر حاکم است. به صراحت بگویم شما قطعا از خاتمی حرفی جز استمرار حمایت از روحانی نخواهید شنید. همین نگاه تا سطوح میانی رهبری اصلاحات ادامه دارد؛ مثلا اگر شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان انتقادی از روحانی بیان کند، حتما در کنارش حمایت غلیظی هم از ایشان خواهد داشت.
احزاب اصلاحطلب هم حتما توجه میکنند که طرح مطالباتشان سبب فاصلهگرفتن آنها از حسن روحانی نشود، ما در حزب اتحاد ملت همه تلاشمان این است نقدهایمان موجب شکاف نشود؛ هرچند این انتقادات در بدنه حزب بسیار پررنگتر دیده و شنیده میشوند. میخواهم بگویم که باید از بدنه جامعه انتظارات دوراندیشانه داشته باشیم و دنبال این نباشیم که در سطح رهبری اصلاحات هم رفتارهای احساسی بروز پیدا کند. هرچند هرگاه حس جامعه بر فضای سیاسی کشور غلبه پیدا کند، مسئولان هم به سمت آن حس متمایل خواهند شد. آقای روحانی باید بداند انتظار داشتن رفتار خردورزانه و دوراندیشانه از رهبری اصلاحات - در جایی که بدنه دارد به سمت دیگری میرود - انتظاری تحققناپذیر است.
اصلاحطلبان در سالهای اخیر با برجستهکردن مطالبات مردم، توانستند اعتماد بدنه اجتماعی را جذب کنند و در سه انتخابات اخیر موفق شدند، حالا با رسیدن اصلاحطلبان به مراکز قدرت (مجلس، دولت و شوراهای شهر) مردم منتظر عملکرد اصلاحطلبان هستند. بههمیندلیل دیگر زمان ارائه برنامه و طراحی شعارها سپری شده و مردم چشمانتظار کارنامه اصلاحات هستند، مسیر پیشروی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری ١٤٠٠ را چگونه میبینید؟
قدرت اصلاحطلبان در بدنه اجتماعیشان است. بنابراین همه حواس اصلاحطلبان باید جمع این باشد که بین رهبری جریان و بدنه اجتماعی فاصله ایجاد نشود. در همین راستا هم رهبری اصلاحات مدام در تلاش است که بدنه را از اهداف بلندمدت مطلع کند؛ هرچند در مقابل از حسی که در جامعه هم شکل میگیرد، غافل نیست.
بنابراین جهت و سرعت حرکت رهبری اصلاحات باید با توجه به همه رویدادها و توقعات بدنه اجتماعی تعیین شود. یک رهبری سیاسی - هرچقدر هم که خردورزانه باشد - اگر از بدنهاش فاصله بگیرد، نقش تأثیرگذاری نخواهد داشت. نباید الان بدنه اجتماعی را فراموش کنیم و در سال ١٤٠٠ برگردیم بگوییم دوباره بیایید پای انتخابات. باید از همین حالا تا چهار سال دیگر با بدنه اجتماعی خود همراه باشیم. در این مدت فرصت زیادی داریم تا برای زیرساختهای سیاسی جامعه برنامهریزی و جامعه مدنی را تقویت کنیم. ما به دنبال تعمیق رابطه رهبری اصلاحات با بدنه اجتماعی هستیم و خوب میدانیم اگر از این اصل غافل شویم در انتخابات آینده فاقد بدنه کنشگری خواهیم بود که میتواند حماسهساز باشد.
در اینجاست که باید بزرگترین تعامل بین رهبری اصلاحات با کسانی که به مراکز قدرت – مجلس، دولت و شوراها – رفتهاند شکل بگیرد تا بتوان به مطالبات بدنه اجتماعی عینیت بخشید. مسیر دشواری پیش رو داریم و از همین حالا نیز فعالیتهایمان را کلید زدهایم؛ چراکه اولین آزمون ما انتخابات مجلس آینده در زمستان ٩٨ است. البته مسیر پیشروی ما در انتخابات آینده، مسیری دشوار است؛ چراکه باید کارنامه قابل دفاعی داشته باشیم. از طرف دیگر، چون اصلاحطلبان در حمایت از حسن روحانی به میدان آمدند، کارنامه دولت هم به پای اصلاحطلبان نوشته خواهد شد، اینطور نیست که مردم بگویند روحانی حسابش را از اصلاحطلبان جدا کرده است.
فکر نمیکنید اصلاحطلبان برای همراهی و همگامی با دولت دوازدهم مسیر دشواری پیشرو دارند؟
دقیقا ما در این مسیر با یک دوگانه مواجهیم؛ هم باید مراقب باشیم دولت زمین نخورد و هم باید تلاش کنیم تا دولت از اصلاحطلبان فاصله نگیرد.
بههمیندلیل هم هست که من معتقدم کنش ما باید در اصلاح رویکرد دولت باشد، چینش دولت در مرحله دوم مطرح است، اگر روحانی بتواند دولت را در مسیر اصلاحطلبانه به حرکت درآورد، برای ما مهم نیست از چه کسانی استفاده میکند. کمااینکه خود آقای روحانی هم گلایه کرد که برخی در این انتخابات پاشنه کفششان را خوابانده بودند- یعنی آماده خروج از دولت بودند-. خب، نمیشود آنهایی را که در انتخابات کمک کردند، نادیده گرفت و آنهایی که آماده رفتن از دولت بودند، دوباره سر کار بیایند.
اصولگرایان معتقدند رسیدن اصلاحطلبان به مراکز قدرت بهزودی سبب انشقاق در جبهه اصلاحات و بروز اختلافات جدی خواهد شد. تجربه هم نشان داده قدرت همواره عامل بروز چنددستگی در گروههای سیاسی بوده است. اصلاحطلبان برای ممانعت از بروز اختلاف و انشقاقهای احتمالی چه تدبیری دارند؟
اصولگراها به این نتیجه رسیدهاند که اصلاحطلبان بزرگتر از آن شدهاند که از بیرون ضربه بخورند. آنها گفتهاند که ما دیگر نمیتوانیم از بیرون به اصلاحطلبان ضربه بزنیم. باید از درون به آنها ضربه وارد کنیم. آنها تمام تلاششان را برای ایجاد اختلاف بین اصلاحطلبان و دولت و حتی ایجاد اختلاف در شورایعالی سیاستگذاری به کار گرفتهاند. طبیعی است که ما وقتی میدانیم رقیب اصلی ما مترصد این است که اصلاحطلبان به جان هم بیفتند و چندپاره شوند، باید آگاه باشیم و به استقبال اختلاف نرویم.
اواخر تیر، مصاحبهای از شما منتشر شد که در آن نقدهایی را به شورایعالی سیاستگذاری و شخص محمدرضا عارف وارد کردید. بازتاب درونگروهی این نقدها برایتان چه بود؟
من نظراتم را گفتم و به آنها معتقد هستم؛ هرچند که بهتر بود برای انتشارشان زمان دیگری را انتخاب میکردم. بازتاب مصاحبهام خیلی زیاد بود؛ بههمیندلیل هم گلایههایی از جانب برخی دوستان مطرح شد. دوستان میگفتند نیازی به علنیکردن اشتباهات نبود؛ اما اینکه خود آقای عارف از من گلایه کند، نه.
از سوی ایشان گلایهای مطرح نشد. جالب اینکه عصر همان روزی که مصاحبه منتشر شد، من و آقای عارف تماس تلفنی داشتیم و با اینکه میدانستم مصاحبه را دیده، اصلا به موضوع مصاحبه اشارهای نکرد.
او گفت که به من اعتماد کامل دارد. من آقای عارف را از سرمایههای اصلاحطلبان میدانم و ایشان هم به من اعتماد دارد. من شخصا با عارف احساس فاصله نمیکنم.