امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - امید حلالی : روز یکشنبه فرصتی فراهم شد تا به دعوت استانداری خوزستان و به همراه جمعی از مدیران اجرایی و اعضای شورای تامین از وضعیت عرصه های بیابانی و بحرانی شرق اهواز و اقدامات صورت گرفته برای مقابله با این وضعیت بغرنج زیست محیطی بازدید کنیم.
عرصه هایی که اینک در
جوار کلانشهر اهواز و در مرکز استان صنعتی خوزستان جا خوش کرده و خود به تهدیدی
جدی برای سلامت مردمانش تبدیل شده اند. عرصه هایی که ضرب شصت آنان را در بحران
بهمن 95 درک کردیم که بر اثر باد شدید با جهت شرقی زمینه برخاستن ریزگرد و رسیدن
به شهر اهواز در کمتر از 10 دقیقه بوجود آمد و نشستن ریزگردها بر کالبد نیمه خیس
شهر که از بارانی نیمه تمام و کم رمق هنوز فارغ نشده بود کار دست مان داد و باعث
گردید که یک اتفاق عجیب و بی سابقه رقم بخورد که همانا از دست رفتن وضعیت عایق
شبکه انتقال انرژی بود و ترکیدن ترانس ها و از مدار خارج شدن تعدادی از نیروگاه
های مهم و پر ظرفیت در مسیر شد و متعاقب قطع طولانی برق به ترتیب تصفیه خانه های
آب و سپس شبکه تلفن همراه نیز قطع شدند و دانش آموزان از نیمه راه مسیر یا کلاس
درس به منازل بازگشتند، منازلی که بعضا والدین به سر کار رفته بودند و فرزندان پشت در ماندند و ...
هر چند مرور حادثه نیز
تلخ و کلافه کننده است اما واقعا چنین رویدادی کل سیستم پدافند غیر عامل خوزستان و
کشور را ظرف مدت کوتاهی به چالش کشانید تا یک درس مهم به ما داده باشد و البته «معادله
هزینه – فایده» آن در صورتی برای ما پر ارزش است که همین یک درس را هم اگر شده فرا
بگیریم که : «محیط زیست و نظم اکولوژیک آن را پاس بداریم و زمام کار را به استحصال
صرف از منابع نسپاریم چرا که خارج شدن طبیعت از مدار تعادل بر اثر دست کاری های بی
رویه حاصلی جز طغیان و سرطان و درد لاعلاج محیط نخواهد داشت، محیطی که گاهواره رشد
و نمو انسان و حیوان و جماد است»
تغافل از وضعیت بدخیم و
بغرنج محیط زیست خوزستان و منطقه بین النهرین در کشور عراق برای ما به شکلی درآمده
است که سابقاً ریزگردها منشاء برون استانی و از کشور عراق یا مرزهای سوریه و اردن
را داشت و اینک عرصه های بیابانی شده تهدید کننده بغل گوش ما و در جوار اهواز و
تاسیسات صنعتی قرار گرفته به گونه ای که سازمان هواشناسی نیز از پیش بینی صحیح وضعیت
آب و هوایی جا می ماند چرا که دستگاه های موجود کفاف رصد وضعیت آتی از فاصله های
40 کیلومتری به بالا را می دهند و نسبت به رصد عرصه های زیر 40 کیلومتر نمی توانند
پیش بینی به هنگام داشته باشند که این موضوع موجب اختلال بسیاری فعالیت هایی می
شود که با وضعیت آب و هوایی گره خورده اند.
در مسیر چاه های حفاری و
پس از آن تاسیسات کریت کمپ (منطقه ای که کره ای ها در آن به عنوان مجری یا
پیمانکار فعالیت داشته اند و به نام آنها معروف شده است) قرار داشتند و ون حامل
خبرنگاران در بدو رسیدن به این تاسیسات متوقف شد چرا که می بایست از زیر لوله های
نفتی برای ورود به عرصه های بیابانی می گذشت که به دلیل ارتفاع ون امکان آن وجود
نداشت و لاجرم خبرنگاران در خودروهای سایر مسئولان از دستگاه های مختلف تقسیم
شدند.
آنچه پس از ورود به عرصه
ها رویت شد و آگاهان توضیح دادند بسیار اسف بار بود. یک فاجعه تمام عیار بغل گوش
همه ما شکل گرفته بود. اراضی تالابی کم عمق بر اثر خشکسالی و بیابان زایی، لم یزرع
و بدون چرای دام به تهدیدی مخرب تبدیل شده بودند و غول ریزگزد در دل آنها نطفه
بسته و سر برآورده بود – شاید مانند آن تغافل کارتونی در سندباد بحری که بر جزیره
ای فرود آمده و آتش افروختند غافل از آنکه دارند گوژ نهنگ را داغ می کنند و در
سکانس های بعدی آنها ماندند و نهنگی به خروش آمده از خشم -
در این میانه اما دل
نگرانی مدیران قابل مشاهده بود، نظرهای مشورتی که بیان می کردند و راهکارهایی که
به ذهن شان رسیده و سلسله ای از چاره جویی ها تا منجر به مهار عرصه ها و تثبیت
آنها شود، البته در آن میانه هر کس به کاری سرگرم بود، یکی عکس می گرفت و دیگری
مصاحبه می کرد و فیلمبردار خوش ذوقی نیز اصرار داشت تا به غیر از چند تایی مسئول
گلچین شده مابقی از کادر بروند بیرون لابد برای تهیه مستندی یا فیلمی و ...
نکته تاسف باری که جا دارد در این مختصر به آن اشاره شود و اتفاقن مورد انتقاد مدیران استانی نیز قرار گرفت که از صبح تا عصر برای بررسی این پدیده وقت گذاشته بودند، برمی گردد به عملکرد ناصواب برخی دستگاه های کشوری که برای استفاده از مواهب و بسترهای ملی و عمومی پهنه خوزستان بدون هماهنگی مدیریت اجرایی خوزستان یا دستگاه های استانی خود راساً اقدام به انجام پروژه هایی می نمایند که پیوست های زیست محیطی و منافع محلی در آن دیده نمی شود.
یکی از این پروژه ها خط لوله انتقال گاز صادراتی اهواز به بصره
است که از جوار تاسیسات کریت کمپ در جهتی شرقی دل عرصه های بیابانی را به سمت
اهواز شکافته و همچون معبری برای ورود و نفوذ ریزگرد به شهر اهواز عمل می کند، خط
لوله ای که برای احداث جاده کناری آن گونه های با ارزش کهور را نیز بعضاً از دل
زمین برکنده و قلع و قمع نموده اند تا جریان گاز به آن سوی مرزها برود و برسد و
طبیعی ست که مجریان مقداری ارزآوری را حتم دیده اند و صد البته نه تخریب عرصه ها
را و بر هم خوردن اکوسیستم و تهدید شدن اهواز و جمعیت میلیونی مردمانش را ...
انجام چنین پروژه های
مخربی این ضرورت را ایجاب می کند که دستگاه های ملی با نمایندگان استانی و مدیریت
ارشد اجرایی خوزستان و ادارات نظارتی مانند محیط زیست کاملاً هماهنگ بوده و توجیه
باشند که خوزستان به عنوان «آزمایشگاه مدرنیته کشور» دیگر ظرفیتی برای آزمون و خطا
ندارد و هر گونه اصرار بر انجام چنین اقداماتی یا منجر به هجرت جمعی و کوچ اجباری
و غیر مسکون شدن این خطه خواهد شد و یا مرگ و میر عمومی، شاید آن گونه که در رمان
های بهرام صادقی خوانده بودیم ...
در ادامه مسیر اما بارقه
هایی از تلاش و تدبیر و چاره اندیشی دیده می شد. مهندس مطیعی و بچه های منابع طبیعی
با اشتیاق کاروان را به عرصه های درخت کاری شده بردند که البته با گذشت بیش از یک
سال نمی دانم چه نمره ای می شد به آنها داد؟ شاید این انتظار ما بحق یا نابحق بود
که در شرایط سخت خشکسالی نهال کهور می بایست چقدر قد بکشد؟ آبی که به سختی تهیه و
با تانکر نهال ها را آبیاری می کرد و البته مدیر باسابقه منابع طبیعی مصون از گفته
های ما نبود که امروز برای نمره دادن به شما آمده ایم!
در عرصه بعدی «سردار
شاهوار پور» فرمانده سپاه ولی عصر خوزستان میزبان جمع بود که نیروهای تحت امرش به
نهال کاری گسترده روی آورده بودند و بعد هم نوبت به «مهندس شمایلی» مدیر اجرایی
جهاد نصر و مجری احیای 550 هزار هکتاری از اراضی خوزستان و ایلام رسید که استاندار به او به
عنوان همشهری و مدیری باسابقه اعتمادی وافر دارد و این جهادگر قدیمی شور و اشتیاقی
داشت برای نشان دادن نهر پرآبی که در دل صحاری بوجود آورده بودند برای احیای
نهرهای مالح و آبرسانی به عرصه های بیابانی و نهال کاری شده حتا به قیمت اینکه مسیر
کاروان پر تعداد را در دل گرمای ظهر و
توده های خاک ناشی از حرکت خودروها دو ساعتی دورتر کنند تا حدی که در مقاطعی
کاروان معطل می شد تا ماشین های راه سازی گره گاه های عبور را برای رسیدن به کوت
امیر مرتفع نمایند و در این اثنا هم شمایلی در تقلا و تماس مداوم با نیروهای
عملیاتی بود برای رفع و رجوع کردن گره های راه .
در این بین نکات مختلفی
به چشم می آمد و بارش افکار صورت می گرفت. یکی از مدیران ارشد استانی را اعتقاد بر
آن بود که حالا که این نهر در دل بیابان بوجود آمده پس جا دارد که معطل نشد و منتظر
نماند و حداقل کناره های نهر را درخت کاری کرد و آب را به دو سوی تشنه نهری رسانید
که فریاد العطش شان بلند است در شرایطی که نهر نیز با خطر تبخیر 50 درصدی مواجه
است و از طرفی دوستان نفتی هم نگران بودند که چرا بی توجه به کارهای متعدد و
خدماتی در زمره مسئولیت های اجتماعی که انجام می دهند و شرح آنها در یک سال هم به
دفترچه ای قطور می رسد و بعضا از مسئولیت های اداری آنها نیز فراتر است و حتا برای
اجرای بعضی از این پروژه های عام المنفعه پایشان بر اثر شکایت معارضان یا دستگاه
های نظارتی به دادگاه کشانیده می شود اما سوی انتقادها دامن آنها را می گیرد و ...
نگارنده نیز به استاندار
و دیگر مدیران ضرورت تعادل میان انسان و زمین و دام و پوشش گیاهی را خاطر نشان
ساخت که در گذشته پیش از صنعت چنین زمین هایی نامناسب برای کشت اما قابل تحمل برای
چرای دام و حداقل دام سنگین مانند شتر بوده اند که با آمدن صنعت منطقه به قرق
درآمده و از دام خالی شده و به تحلیل رفته و جا دارد که این ارتباط نافع دام با
زمین مجددا احیا شود و ...
در بازگشت دیر مجال و عصر
هنگام نیز جلسه جمع بندی سفر برگزار گردید که از مهم ترین ماحصل آن «ضرورت اعمال
مدیریت واحد» بر این عرصه های پر خطر بود که مورد اجماع مدیران اجرایی خوزستان
قرار گرفت با محوریت کارگروهی از میان دستگاه های دارای مسئولیت تا از پراکنده
کاری جلوگیری شده و وحدت رویه بوجود آید تا در بحران ها غافلگیر نشد و بیعت را بر
مدار برگرداند ... که تصمیم و اتفاقی مبارک است.
جلسه را ترک می کنیم و در
حال مرور عکس هایی که در حافظه و خاطره گوشی و دوربین باقی مانده اند به بذرهایی
می اندیشیم که در دل غلاف بوته های خشکیده عرصه بیابانی – جایی که روزگاری نه
چندان دور تالابی ارزشمند بود – در انتظار رطوبت و رستنی دوباره اند، اتفاقی که در
وهله اول و آخر رحمت خداوند را می طلبد و بعد هم تدابیر ما و مانده ام که آیا
پیدایش چنین شرایطی برای همگی ما چه مدیر یا که شهروند و رسانه به منزله آزمایشی
سخت جهت محک زدن قوه عاقله و دانش یا که توکل مان نیست چنان که در گذر ابراهیم
خلیل از آتش نمرود یا که سیاوش و شبدیر از خدعه تورانیان و اکنون ما که در کمند
صنعت و دیو خشکسالی به دنیال مفریم که هر چند خود کرده را تدبیر نیست و این وضعیت
پیش آمده دستپخت نسخه های توسعه ای کارشناسان خود ما است اما بر ما است تا ضمن حفظ
سلامت آحاد موجود جامعه از سرمایه های بینا نسلی حفاظت کرده و به آیندگان تحویل
شان دهیم تا دیر پا بمانیم و مشابهتی نیابیم با عمارت ها یا روستاها و تمدن های
متروکی که روزی و روزگاری ... اینجا خوزستان است پاره ای از تن ایران که دریغ است
ویران شود و می بایست با همت مردمی و کارشناسان مجددا به دفع مخاطرات و اسیب زدایی
از ساحتش پرداخت.
انشاالله