امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
پیش از این در مورد دو عکاس بزرگ این آژانس؛ «هنری کارتیه برسون» و «الیوت ارویت» در دو مقاله آموزشی مجزا صحبت کردیم. اینبار میخواهیم یکی دیگر از عکاسان مطرح مگنوم را به شما معرفی کنیم. با این تفاوت که اینبار این عکاس ایرانی است.
«عباس عطار»، متولد ۱۳۲۳ در «خاش» از توابع استان سیستان و بلوچستان است. وی پس از گذراندن تحصیلات معمول خود در ایران، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفته و در رشته مطبوعات و ارتباطات فارغالتحصیل میشود. از ۲۶ سالگی عکاسی حرفهای میکند، بطوریکه عکسهای او در نشریات معتبر جهان منتشر میشوند. عباس، از سال ۱۹۸۱ به عضویت آژانس عکس مگنوم درآمده و پس از آن با حضور در جنگها و مناطق بحران زده مختلف جهان، به عکاسی میپردازد. از جمله پروژهای معروف او «بیافرا» در آفریقا، «ویتنام»، «مکزیک»، «بنگلادش»، «ایران» در سالهای بروز انقلاب اسلامی، و همچنین کشورهای اسلامی و خاورمیانه است.
یک عکاس آنقدر در دنیای عکسهای خود غوطهور است که از خود خبری ندارد.
شهرت عباس عطار به حدی است که امروز در دنیا با نام کوچکش شناخته میشود. کافی است نام او را در گوگل جست و جو کنید. آنجا است که میبینید «Abbas» نامی است که او با آن شناخته میشود. وی پس از موفقیتهای فراوان عکسهایش، از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱، به عنوان رئیس دورهای مگنوم انتخاب شد. افتخاری که تنها نصیب معدودی از افراد شده است که در میان آنان نام بزرگان تاریخ عکاسی مشاهده میشود.
به غیر از نزدیکی فیزیکی به سوژه، باید ارتباط نزدیکتری را از لحاظ روحی با آن برقرار کرد و هر عکاسی در ابتدای راه باید بداند که برای عکاسشدن به معنای واقعی، ابتدا باید خود را جزئی از سوژه و آدمهای آنسوی لنز خود بداند؛ نه چیزی جدا از آنها.(همشهری آنلاین ۸۵/۸/۲۶)
کار در سارایوو برای من تجربه احساسی عجیبی بود. کودکی را دیدم که در زیر بمباران جانش را از دست داده بود، اما همچنان چشمانش بازبود. به نظر میآمد غرق در رویای خود است.
من خود را وامدار نقاشانی مانند پیکاسو و کاراواجو میدانم.
وقتی شما عکاس آماتوری هستید، یا نه عکاسی حرفهای هستید اما مخاطبان محدودی دارید، هیچگاه تحت اتهام داشتن گرایشات سیاسی و اعتقادی قرار نخواهید گرفت. اما عباس عطار، به دلیل شهرت فراوان و همچنین توانمندی ویژهاش در عکاسی، همیشه آثارش زیر ذرهبین بودهاند. عکسهای وی از کشورهای مسلمان، بازخورد ویژهای در کشورمان داشتند.
عباس درباره مذهب اینچنین میگوید:
«مذهب معمای بزرگی در زندگی من محسوب می شود. این موضوع دلربا سال ها مرا شیفته خود کرده و بالاخره توانستم بفهمم که چرا مردم به تشریفات مذهبی پایبند هستند و نیاز روحی عمیق آنها حکم میکند که اعتقادات خود را استوار نگه دارند.»(مصاحبه با روزنامه شرق، ۸۲/۱۰/۴)
یکی از منتقدین هنری نیز در روزنامه شرق درباره آثار او چنین مینویسد:
«کتاب مصور و معروف «الله اکبر» (Allaho Akbar) نمونه کاملی از عشق او به دانستن و عمیق شدن در مذهب و اعتقادات دینی مسلمانان است. او بیش از 14سال از زندگی حرفهای و عکاسیاش را وقف ثبت مسائل مذهبی و تقابل نگاههای نهفته در مذاهب جهان کرده است.»(روزنامه شرق، ۸۲/۱۰/۴)
دنیای هنر، دنیایی عمیق و تاویل پذیر است. از یک بیت از اشعار حافظ، میتوان هزار معنی کاملاً متفاوت برداشت کرد؛ «هرکسی از ظن خود شد یار من». عکسهای عباس نیز از این قاعده مستثناء نیستند. قضاوت درمورد عکسهای او و مضامینی که او قصد انتقال آنها از طریق عکسهایش را داشته کار سادهای نیست. اما کسانی هم هستند که عکسهای او را سیاه نمایی جوامع اسلامی و ایران میدانند.
نویسنده روزنامه کیهان عباس و عکسهایش را اینگونه تحلیل میکند:
«شاید اگر یک محقق در جوامع غربی بخواهد در مورد جوامع اسلامی تحقیق کند، یکی از منابعی که معاندان در اختیارش قرار می دهند، کتاب «Allah o Akbar» است. این کتاب در سال 1994 در لندن به چاپ رسید و برای خدشه دارکردن چهره اسلام در گوشه و کنار دنیا توزیع شد. کتاب «عباس عطار» که با امضای «عباس مگنوم» به چاپ رسیده، سعی دارد اسلامی را به نمایش بگذارد که جز خشونت و جنگ و سنت های غلط، عقب ماندگی ،محدودیت و محرومیت و کشتار و سبعیت! نیست. می خواهد اسلامی را نشان دهد که همه ترس و خرافات و خودآزاری و رنج و مصیبت و… است.
این کتاب با ارائه عکس هایی گزینش شده- و بعضا دستکاری شده- از وقایع انقلاب اسلامی شروع می شود. عکس هایی که به شکلی هدفمند و به طرز ناجوانمردانه که حکایت از عناد وی به اسلام و مسلمانان است کنار هم چیده شده و چشمان هر بیننده بی اطلاعی را آزار می دهد.»(روزنامه کیهان ۸۵/۹/۱۳)
شما میتوانی ظالمان و ستمگران را درک کنی، ولی نمیتوانی کارهای آنان را توجیح کنی.
عباس در اوخر دهه هفتاد شمسی، پس از ۱۷ سال به ایران بازگشت. وی با حضور در نقاط مختلف ایران، به عکاسی پرداخت و وطن خویش را از قابهای زیبای خود محروم نکرد. حضور عباس در ایران و گرفتن عکسهای اجتماعی و سیاسی او، خالی از حاشیه نبود.
هنری کارتیه برسون برای من مانند یک «عمو» بود. در دنیای من «عمو»ها نماد شکل خاصی از محبت هستند. آنها به سختگیری پدر نیستند.
یا مردم دستهای دیوانهاند، یا دنیا جای خسته کنندهایست.
من دنیا را سیاه و سفید میبینم و گرفتن عکسهای سیاه و سفید به من کمک میکند تا بر واقعیت مستولی شوم.
آیا عکاسی نوشتن با نور نیست؛ با این تفاوت که نویسنده در زمان نوشتن مستولی بر کلمات است اما در عکاسی، این عکاس است که تحت تأثیر عکسش قرار میگیرد؛ با این تفاوت که باید پا را از مرز واقعیت فراتر بگذارد تا زندانیاش نشود؟(همشهری آنلاین ۸۵/۸/۲۶)
عباس عطار امسال ۷۰ سالگیاش را جشن میگیرد. وی هنوز هم به نقاط مختلف دنیا سفر میکند و ضمن عکاسی، ورکشاپهای آموزشی مختلفی نیز برگزار میکند. مساله اینجاست که ما چقدر هنرمندان مطرح کشورمان را میشناسیم؟ چند عباس دیگر در دنیا شهرتی برای خود دارند و ما (به عنوان ایرانی) از آن غافلیم؟
توجه: زیرنویس عکسها از روی متن اصلی که اغلب توسط خود عکاس نگاشته میشوند، بدون تصرف ترجمه شده است. نقل قولهایی که در آنها اشارهای به منبع نشده است، مربوط به مصاحبه کوتاه عباس عطار با سایت is.asia-city.com است.