رضا بهرامی
معادلات سیاسی – اجتماعی در خوزستان به عنوان پنجمین استان پرجمعیت کشور که پس از تهران، بیشترین تولید ناخالص داخلی را داراست، همواره پیچیده، چندوجهی و تابع متغیرهای فراوانی بوده است.
موقعیت مرزی و استراتژیک، حضور گروههای قومی متنوع و متعدد در جغرافیای استان، منابع ارضی و تحتالارضی حیاتی و البته مساحت، جمعیت و ثروت قابل توجه، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا معادلات فوق در خوزستان رنگ و بوی دیگری به خود بگیرد.
بدین ترتیب، داغ بودن بازار شایعه، تخریب و اتهامزنی از نتایج مستقیم پیچیدگی و چندوجهی بودن میدان سیاست در استان است. در این میان، اتهامزنیهای گسترده و بیمحابا به چهرههای شاخص اصلاحطلب در سپهر سیاستِ خوزستان، پدیدهی جدید و غریبی نیست و به طور مشخص محمد کیانوشراد در تمامی این سالها آماج حملات سنگین و پردامنه از سوی عدهای که از قضا هم در دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا و هم در میان تجزیهطلبان خارجنشین حضور دارند، قرار داشته است. حملاتی که البته این روزها و به دلایل مشخص با حدّت بیشتری دنبال میشود.
ناگفته پیداست که در میان چهرههای سرشناس سپهر سیاست خوزستان، کمتر کسی از ویژگیهای بارز کیانوشراد نظیر شخصیت کاریزماتیک و قابلیت سازماندهی برخوردار است که این امر سبب شده تا او با فاصله قابل توجهی از دیگران در جایگاه ممتازِ توانایی اثرگذاری بر مقدرّات سیاسی استان و شناختهشدگی از سوی افکار عمومی قرار گیرد.
علاوه بر این، سالهاست که وی شناختهشدهترین کنشگر سیاسی خوزستانی در پایتخت است که مصاحبهها، سخنرانیها و تحلیلهایش مورد توجه محافل سیاسی قرار گرفته و در روزنامهها، سایتهای اینترنتی و کانالهای تلگرامی سراسریِ پرمخاطب منتشر میشود.
بدین ترتیب، هر عملی که موجبات تضعیف جایگاه این سیاستمردِ خوزستانی را فراهم آورَد، به گرمی از سوی برخی گروهها مورد استقبال قرار میگیرد.
گروهی با متهم ساختن این نمایندهی سرشناس مجلس ششم و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و حزب اتحاد ملت به رادیکالیسمِ ویرانگر، او را در برکشیدن و برانداختن مدیران استان دخیل میداند. عدهای دیگر بسیاری از نمایندگان فعلی و سابق استان در مجلس را مجری سیاستهای دیکته شده از سوی کربلایی و چهرههای نزدیک به وی موسوم به مشارکتیها میخوانند و خلاصه اینکه با تاکید بر نقش او در پشتپرده فعل و انفعالات سیاسی استان، او را علتالعلل مشکلات عدیده و صعبالعلاج خوزستان مینامند. نگاهی اجمالی به ماهیت این گروهها که در فضای حقیقی و مجازی فعال هستند اما سرنخهای جالب توجهی به دست میدهد.
راستهای تندرو از جملهی این گروهها هستند که سالهاست به دلایل مختلف از حربههای متعدد برای تضعیف جایگاه کربلایی استفاده میکنند. برخلاف دیگر گروههایی که در ادامه خواهند آمد، تندروها بدون کمترین پردهپوشی به مواجهه با او برخاستهاند. به باور اینان، تضعیف کیانوشراد در استان یعنی شکست اصلاحات و این درست همان چیزی است که رادیکالها میخواهند.
بدین ترتیب، از آنجا که عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در تمامی این سالها تلاش خود را برای بسط تفکر اصلاحی و اعتدالی و البته ناکام ساختن رادیکالیسمِ افسارگسیخته در فضای سیاسی خوزستان بکار بسته، از سوی تندروها مورد هجمههای گسترده و سیستماتیک قرار گرفته است. شاهد بارز این مدعا کنشهای گاه و بیگاهِ عضو جبهه پایداری و نماینده اهواز در مجلس نهم است که متعاقب شکست سختی که در برابر لیست امید در انتخابات مجلس دهم متحمل شد، کینهی سلف خود در پارلمان ایران را به دل گرفته و حملات تند و ناجوانمردانهای را متوجه کیانوشراد ساخته است. اینها البته همه در حالیست که اصولگرایان معتدل و سرشناس استان با تشخیص مشی تعاملی و سازندهی کربلایی، همواره از حضور و فعالیت وی در خوزستان استقبال کردهاند.
دستهی دیگر بوروکراتهای دولتی هستند که فارغ از تعلقات فکری و گفتمانی، به دست آوردن شغل در دستگاه اداری استان را در اولویت برنامههای خویش قرار میدهند. افرادی که در این گروه قرار میگیرند، یا با شناخت کامل از کیانوشراد، از همان آغاز در مقابل وی صفآرایی میکنند و یا نادانسته و با این پیشفرض که با استفاده از جایگاه سیاستمدارِ برجسته خوزستانی میتوان به نام و نان رسید، به او نزدیک شده و هنگامی که با دست ردّ او روبرو میشوند، کمر به تخریبش میبندند. تضعیف جایگاه کربلایی در فضای سیاسی خوزستان میتواند ارتقا این گروه را تسریع بخشد.
گذشته از این، حملات هماهنگ و هدفمندِ گروههایی که اغلب در قالب جریان اصلاحات تعریف اما از سویِ مراکز مشخصِ ضداصلاحات هدایت شده و به شکل ویژه، ایجاد شکاف در اردوگاه اصلاحطلبان خوزستان و تضعیف این جریان را در دستور کار دارند نیز در نوع خود جالب توجه است. این گروهها اغلب در لوای دلسوزی برای جریان اصلاحات به فعالیت پرداخته اما عملاً خط نفاق را دنبال میکنند.
در این میان، ناگفته پیداست که هرگاه اصلاحطلبان خوزستان زیر چتر وحدت مجتمع شده و بدون کمترین چشمداشتی برای موفقیت گفتمان اصلاحات از جان مایه گذاشتهاند، به پیروزیهای بزرگ نائل آمده و تفکر اصلاحی را در اقصا نقاط استان بسط دادهاند و البته هرگاه در دام بازیهای اختلافافکنانهی راستهای افراطی گرفتار آمده و بر طبل منیّت و تفرقه کوبیدهاند، با شکستهای تلخ و تاریخی، زمینه را برای تضعیف اصلاحات و ظهور مدیرانی از جنس مریدان دولت معجزهی هزاره فراهم آوردهاند. امری که در نهایت جز محرومیتِ بیش از پیش، دستاورد دیگری برای مردم خوزستان به همراه نداشته است.
علاوه بر این، در بررسی فضای سیاسی - اجتماعی خوزستان، میبایست به تلخی پذیرفت تعصبات قومی که به طور مشخص در قالب دوقطبی لر – عرب تبلور یافته و عامل بسیاری از عقبماندگیهای تاریخی استان در دهههای اخیر بوده است، امروز نه تنها کمرنگ نشده که با شدت بیشتری از سوی برخی کنشگران سیاسی تقویت میشود. حتی گفتمان اصلاحطلبی که در میانههای دهه ٧٠ سر برآورد و انتظار میرفت چونان آبی بر آتش تعصبات قومی در منطقه فرو بارد اما در تمرکز سیستماتیک بر مسائل قومی و پیچیدن نسخهای علاجبخش برای آن در سراسر کشور توفيق چشمگیری نیافت. در این میان و به گواه دوست و دشمن، یکی از کارویژههای کیانوشراد در تمامی این سالها، تلاش در جهت تقویت بیش از پیشِ انسجام منطقهای از راه کمرنگ ساختن دوقطبی فوق بوده كه روابط گرم وی با اصلاحطلبان عرب و بختیاری در همین راستا تفسیر میشود.
در این رابطه، در حالی مشی اعتدالی و فراقومی کیانوشراد باعث گسترش همگرایی ملی در خوزستان گردیده که برخى لرها و عربهایِ جزماندیش و تازه به دوران رسیدههای عالم سیاست که پشت عناوین قومی سنگر گرفته و رییس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان خوزستان در انتخابات ٩٤ را مانع بزرگی در راه رسیدن به مقاصد ناصوابشان میدانند، روابط عمیق و حسنهی كربلايى با نخبگان قومیتهای مختلف را نشانه رفته و او را هدف هجمههای گسترده قرار میدهند تا دشنهی تعصبات قومی هر از چندی بر پهلویِ خوزستان فرود آید. در این میان، تضعیف استاد سالهای نه چندان دورِ دانشگاه چمران بدین معناست که پانهایِ استان به آرزوی خود نزدیک و نزدیکتر میشوند.
گروههای سیاسی - قومی فوق که در بسیاری موارد در تضاد کامل با یکدیگر قرار دارند، حداقل در موضوعی به نام ضرورت برانداختن گفتمان اصلاحطلبیِ اصالتمحور در استان اتفاق نظر دارند. به عنوان مشتی نمونهی خروار، هم اصولگرایِ افراطی که محمد کیانوشراد را محرّک قومگرایی میداند و هم تجزیهطلبِ خارجنشین که وی را عامل تضعیف قومگرایی میخوانَد، در اینکه نباید به اصلاحطلبان اصیل مجال فعالیت داد، متفقالقول هستند.
نتیجهی کنشگری گروههای فوق البته همانطور که در گذشته نیز شاهد آن بودهایم، عمیقتر شدن شکافهای قومیتی خوزستان و تقویت چنددستگی در اردوگاه اصلاحطلبان است. امری که در نهایت نه تنها گرهى از هزاران گره ناگشودهی خوزستان باز نخواهد کرد که بر دامنهی مشکلات خواهد افزود. برای اصلاح سياستهای غلط اما هنوز هم دیر نیست.