شوشان - هادی سلیمانی (سیا):
((کاریکَلِماتور (آمیختهٔ کاریکاتور و کلمات) نامی است که پرویز شاپور در سال ۱۳۴۷ بر نوشتههای خود که در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو چاپ میشد گذاشت. این واژه حاصل پیوند «کاریکاتور» و حرف «ک» مخفف «کلمه» است. به دید شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شدهاست.کاریکلماتور نثر است. -بازی زبانی دارد تا بتواند گفتنیها را دیدنی کند (تصویری) -طنز دارد. -کاریکلماتور از نظر معنایی، صراحت دارد. -کاریکلماتور از چند معنایی واژهها سود میبرد. -کاریکلماتور، معمولاً از بدیهیات و روزمرهها و دم دستی هاست. -سابقهای در ادبیات کهن به عنوان یک ژانر ندارد. اما میشود نمونههایی در نثر و نظم پیدا کرد. -ایجاز از ویژگیهای کاریکلماتور است. -در کاریکلماتور نوعی نازک اندیشی مانند سبک هندی دیده میشود. -غافلگیری دارد که با غافلگیری شعری متفاوت است. -نوع لذت در کاریکلماتور با شعر متفاوت است)).(ویکی پدیا)
در ابتداهرکس که آشنایی با این نوع شعر ندارد نوشتن کاریکلماتور را را ساده و بچگانه می دادند اما به تعبیر دکتر سیروس شمیسا این نوع شعر یک اتفاق جدید و خوش برای شعر امروز می باشد منوچهر احترامی در جایی می اورد که اگر همه کسانی که در حال حاضر کاریکلماتور می نویسند از نوشتن دست بردارند کاریکلماتور جای خودش را باز کرده است.
حسین ذوالقدر را از دهه هفتاد بانگاه مهربانانه اش می شناسم شاعر واژه ها استعاره ها و مهربانی ها
شاعری که تمامی مولفه های شاعر بودن را در خود جای داده بود شاعری که کوتاه سرودن هایش غیر منتظره بود
گاهی به حکمت و گاهی به فلسفه نزدیک می شد
و گهگاهی هم فرم و اشکال دستوری را به بازی می گرفت.
گناه /از چشمانی ست /که به خاطر ما از چشم افتاده
از عشق تو نمی ترسم /ترس برادر مرگه
از مشخصه های این نوع شعر غافلگیری بازی هوشمندانه با کلمات ایهام و توجیه فانتری و استعاره های اغراق آمیزو تضاد و پارادوکس و حس آمیزی است حسین ذوالقدر آنچنان خمیرمایه متن را در اختیار گرفته که مخاطب را متحیر و دچار سردرگمی آنهم از نوع زیبای خود می کرد
از مولفه های اصلی کاریکلماتور حسین ذوالقدر طنز است که به تعبیر پرویز شاپور از مهم ترین مولفه های پایه و بنیادی کاریکلماتور است
کلاه برسرگذاشتیم/تا کلاه برداران بیکار نباشند
عمده کارههای حسین ذوالقدر را می توان به دوگروه تقسیم کرد عاشقانه و اجتماعی،چناچه وی در آثار قبل از چاپ کاریکلماتور هایش به وفور دیده شده است.
ایشان در راستای هرچه تصویری تر کردن کلامش از شگردهای خاص خود بهره جسته است
نه زبان باز می کنیم/نه دل می گشایم/میان برزخ گفتن و نگفتن ها
حسین را در روزهای پایانی عمرش بسیار خوشحال دیدم که من از این خوشحالی خیلی ترس داشتم بارها هم به من می گفت که دعا کن بروم ولی در مورد چگونه رفتنش حرفی نمی زد گاهی گفتگویمان آنچنان پیش می رفت که من غمگین می شدم و او مشتاق تر به مرگ.
او حرفه ای در کارش بود کسی که چندین کتاب داشته آنچنان و با شهامت در جلسات شعر حاضر می شد و خود را به تیغ نقد می سپرد
بی شک جای حسین ذوالقدر در ادبیات جنوب خالی خواهد ماند ...