مرتضی نیکوبذل: با فرو ریختن ساختمان پلاسکو موجی از دوربین به سمت حادثه روانه شد، عکاسان خبری حرفه ای با دوربینهای مخصوص کار خود و شهروند خبرنگارانی که یا از روی کنجکاوی، هیجان و یا هر چیز دیگری برای ثبت حادثه وارد عمل شدند.
سه روز اول حادثه من نیز مانند دیگر مردم اخبار را از طریق رسانه های ارتباط جمعی مانند رادیو و تلویزیون و یا رسانه های اجتماعی مانند تلگرام، اینستاگرام و غیره دنبال می کردم زیرا که بدلیل تعهد کاری که داشتم نمیتوانستم به محل حادثه بروم و عکاسی کنم.
تصاویر زیادی منتشر شد، بیرون ساختمان یا درون ساختمان که مردم را هنگام گریختن از محل نشان می داد و در این میان عکسهایی نیز از جسد افرادی دیده می شد که می گفتند که کارگر بوده یا مغازه دار.
روز چهارم به محل حادثه رفتم، با هماهنگی وارد شدم و شروع به کار کردم، ساعتی بعد همه ما را (عکاسان و فیلمبرداران خبری حرفه ای) بیرون کردند و بعد از گذشت حدود نیم ساعت مجددا به محوطه راه دادند، علت را که می پرسیدم همکارانی که روزهای قبل هم بودند می گفتند که احتمال زیاد جسد پیدا شده که اجازه نمی دهند آنجا باشیم.
و ساعتی بعد نیز همکاری گفت که شنیده شخص روحانی که از مسئولین بوده به عکاسان با ناراحتی می گفته از چه چیز می خواهید عکاسی کنید؟ از جنازه؟ نکنید،،، معصیت دارد و بدنبال این نقل قول یک سوال…
چرا معصیت دارد؟ مگر قرار است با آن عکس تفریح کنیم که معصیت داشته باشد یا به جسد بی احترامی شود؟
در اینستاگرام هم برخورد کردم با صفحه ای که برخی از همکارانمان درست کرده بودن با نام بیایید پیکر بیجان آتشنشانان عزیزمان را منتشر نکنیم. بارها نیز از من پرسیده شده که آیا انتشار تصویر جسد درست است یا خیر.
در جواب باید بگویم که کار ما عکاسی مطبوعاتی و به طور تخصصی تر عکاسی خبری است، امری بدیهی است که در جنگ، زلزله، سیل، آتش سوزی و دیگر موارد افرادی متاسفانه جان خود را از دست بدهند و این موضوع مرز جغرافیایی نمی شناسد. ایران، عراق، آمریکا، فرانسه، سوریه و یا هر جای این کره خاکی این اتفاق می افتد و وجود جسد یکی از پیامدهای اینگونه فجایع است و جلوگیری از انتشار این دسته از تصاویر نه تنها نتیجه درست ندارد، چه بسا باعث بوجود آمدن شایعات نیز می شود.
مثلا وقتی از آوار برداری ساختمان پلاسکو عکسبرداری میکنیم اگر تصویر اجساد نیز گرفته و منتشر شود دیگر شایعه بوجود نخواهد آمد که مثلا مسئولین بی توجه به اجساد با لودر همه چیز را جا به جا میکنند و اگر کسی زنده باشد هنگام آوار برداری کشته خواهد شد، این جمله ایست که بارها از زبان مردم کوچه و بازار شنیده ام که آقا شما که آنجا می روید بگویید که آنها اصلا دنبال اجساد میگردند؟ وقتی میگویم مگر می شود که نگردند؟ میپرسند پس چرا تلویزیون هیچ تصویری نشان نمی دهد؟ تنها لودر ها را می بینیم که آوار برداری می کنند و اگر کسی آن زیر زنده باشه که میمیرد؟
اما،،، نباید فراموش کرد که عکسبرداری از جسد راه خود را دارد، اول باید بدانیم که کودکان بعنوان شاهدانیکه همه چیز را با کنجکاوی رصد میکنند ممکن است آن تصاویر را نیز ببینند. راهکار چیست؟
من خود بعنوان عکاس مطبوعاتی همیشه ارتباط جسد را با محیط قرار گرفتنش نشان می دهم، به این شکل دیگر جسد کل عکس منرا تشکیل نمیدهد بلکه جزئی از کل تصویر میشود و یا تنها بخشی از جسد را در ترکیبی کمی هنرگرایانه با اشیا پیرامون خود عکاسی میکنم که باعث میشود کمتر ناراحت کننده باشد.
در مورد اجساد ساختمان پلاسکو، وقتی از بدو دیده شدن درون کیسه مخصوص حمل جسد است، دیگر مشکلی برای عکسبرداری و انتشار وجود ندارد. و اگر بعنوان خبرنگار وارد کمپین هایی بشویم که شکل میگیرند که میگویند بیاییم تصویر بدن بیجان آتشنشانان عزیزمان را منتشر نکنیم، تنها دستخوش احساساتی شده ایم که دور از حرفه ای بودن ماست. یک عکاس خبری باید بتواند هنگام کار (تاکید میکنم هنگام کار) احساسات خود را کنترل کند.
بیایم این موضوع را از زاویه ای دیگر نگاه کنیم. من بعنوان یکی از آشنایان و یا خانواده یکی از آتشنشانان عزیز و قهرمان کشورم که جان خود را در راه مردم از دست داده و به شهادت رسیده. به همان اندازه چشم براه پیدا شدن پیکر عزیزم هستم که اگر زنده می بود و از زیر آوار به سلامت بیرون می آمد، هر ثانیه که پیکری بر فراز دستان قهرمانان این مرز و بوم از زیر آوار بیرون آورده می شود، آرام تر می شوم چراکه یک قدم به اینکه به یقین برسم که چه بر سر عزیزم آمده نزدیکتر شده ام و نگران نیستم عملیات آوار برداری جسد را از بین ببرد و یا اگر هنوز زنده است باعث مرگش شود.
این نکته را نیز باید یادآور بشوم که هیچکس دوست ندارد عزیزش را به شکلی غیر از آنچیز که هر روز میدید ببیند، پس اگر تصویری تهیه کنم که جسد را بسیار واضح نشان میدهد، کارم کاملا اشتباه بوده و تنها جایی که شاید دیده شود و منتشر شود سایتها و نشریات بی پایه و غیر حرفه ای هستند که تنها کارشان بازی کردن با احساسات مردم است و بس.
در پایان بازهم یاد آور می شوم که عکاسی از پیکر بیجان نباید بیننده را منزجر کند بلکه باید حس انسان دوستانه و همبستگی فرد را با قربانیان بیدار کند. تصویر نباید به نحوی گرفته شود که گویی برای پزشکی قانونی تهیه شده، بلکه باید با مواجهه با محیط پیرامونش باشد و در ترکیب با عناصر بصری اطراف قابی را تشکیل بدهد که از چرکی ذات مرگ دور باشد.
اگر اینگونه موارد رعایت شوند و با اجساد بعنوان جزئی از کل حادثه برخورد شود، آنگاه نه تنها ایرادی ندارد، بلکه کار حرفه ای خود را به بهترین شکل انجام داده ایم.
در پایان این نکته را لازم به ذکر می دانم که اگر عکاس، خبرنگار و یا فیلمبرداری را میبینید که در محل حادثه نمی گرید،،،
دلیل بر بی عاطفه گی او نیست، ما نیز ناراحتیم ولی باید سخت ترین کار دنیا را انجام دهیم، بر ناراحتی خود غلبه کنیم تا بتوانیم با انتشار درست خبر تسکینی باشیم بر درد دیگران.